این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به کتاب جدید «اورهان پاموک»
ردپای «پاموک» و علاقهی وافرش به شهر استانبول در تمام رمانهایش پیداست، حتی اگر قهرمان داستان یک دورهگرد فقیر و حاشیهنشین باشد.
روزنامه «گاردین» جدیدترین کتاب «اورهان پاموک» نویسنده ترکیهای برنده نوبل را سوژه یادداشتی قرار داده و آن را با دیگر آثار این نویسنده مطرح مقایسه کرده است. «بیگانگی در ذهنم» اولینبار دسامبر ۲۰۱۴ به زبان ترکی منتشر شد و ترجمه انگلیسی آن در سال ۲۰۱۵ روانه بازار کتاب شد. در ادامه این یادداشت را میخوانید:
جدیدترین رمان «پاموک» در ۶۰۰ صفحه، داستانی درباره زندگی یک خیابانگرد فقیر را طی ۴۰ سال در شهر استانبول روایت میکند. «بیگانگی در ذهنم» در بهترین حالت با تلفیق داستانی خصوصی با درونمایه اجتماعی، مشابه آنچه را دیکنز برای لندن دوره ویکتوریایی کرد برای استانبول مدرن میکند.
ممکن است این سطحِ بالاترین کار پاموک نباشد، اما مسلما در میان یکی از لذتبخشترینشان قرار میگیرد. این نویسنده برنده نوبل در بسیاری از رمانهایش روی مردم طبقه متوسط و بالای استانبول که گاهی "ترکهای سفید" خوانده میشوند، تمرکز دارد. در این کتاب اما تمرکز او روی قشر کمبضاعت یا به اصطلاح "ترکهای سیاه" است؛ قشر پراکندهای از مهاجران آناتولی که خانههای متزلزل خود را در حاشیه استانبول بنا کردهاند، به سنتهای روستایی خود وابسته ماندهاند، شغلهایی پست و موقت را از طریق رابطههای خانوادگی پیدا میکنند و در انجمنهای حمایتی زادگاهشان گردهم جمع میشوند. این قلمرو ممکن است زادگاه پاموک نباشد، اما در کل این تغییر را به طور متقاعدکنندهای در اثرش از کار درمیآورد.
شخصیت محوری کتاب، «مولود» است که شبهای زمستان را به فروش «بوزا» میگذراند. بوزا نوعی نوشیدنی تخمیری است که با دارچین و نخود سرو میشود و در زمان حکومت عثمانی که نوشیدنیهای الکلی غیرمجاز بود، مورد علاقه مردم بود. بوزا امروزه نوشیدنی تقریبا منسوخی در ترکیه است و نسل جوان کمتر آن را میشناسند و پیرها هم بهندرت آن را به عنوان کنجکاوی نوستالژیک به یاد میآورند. «مولود» در این کتاب به عنوان "عتیقهای زنده از دوران قدیم که هنوز از مد نیفتاده" توصیف میشود.
خواننده طی سالها، با پسزمینه آشفته شهری، شاهد نامهنگاریهای عاشقانه «مولود»، شغل عوض کردنهای مداوم او، پدر شدنش و قطع شدن رابطهاش با دوستان قدیمی است. در گیرودار تغییر و تحولات زندگی، «مولود» به رفتوآمد به حاشیههای دورافتاده شهری برای فروش بوزا ادامه میدهد. او این کار را میکند تا به زعم خودش "بیگانگی در ذهنش" را ارضاء کند.
کتاب در کنار راوی سومشخصش، مملو از بخشهایی است که از زبان شخصیتهای متعدد داستان روایت میشود. این به اثر، احساس چندصدایی میدهد که یادآور کارهای «فاکنر» است. پاموک این تکنیک را در کار قبلی خود هم استفاده کرده بود، اما «بیگانگی در ذهنم» سادگی مسحورکنندهای دارد که در آثار پیشتر بهندرت به دست آمده است.
«موزه معصومیت» هم که به زبان انگلیسی ترجمه شده به همین اندازه قطور بود و روایت آن به طور مشابهی پریشان. اما این اثر به نحوی صبوری خواننده را به بوته آزمایش میگذاشت. در مقایسه با این کتاب، «بیگانگی در ذهنم» برای خواننده درگیرکننده و راضیکننده و مملو از حس طنز و حساسیتهای روانشناسانه است. نقطه مرکزی ندارد و پر از پیچوخم است اما هرگز خستهکننده نیست.
ترجمه «اکین اوکلاپ» از این اثر به خوبی کار مترجم پیشین پاموک یعنی «مائورین فریلی» است. اما این کتاب همچنین مشکلی دارد که در طول دوران حرفهای نویسنده، او را دنبال میکند.
درست مثل شخصیت اصلی اکثر رمانهای پاموک، «مولود» در اصل خود اوست. وقتی قهرمان مثل یک فرد احساسی و ادبی باورپذیر است، این مشکلی ایجاد نمیکند اما وقتی شخصیت اصلی یک بوزا فروش زبون استانبولی است، یک جای کار میلنگد. و این شرمآور است، چون با این وجود «بیگانگی در ذهنم» میتواند با مهارت تمام بافت ملالآور زندگی روزمره را به تصویر بکشد. این بخصوص برای نویسندهای برجسته در ترکیه که سالها مجبور بود با محافظ شخصی در مجامع عمومی ظاهر شود، امری بسیار تأثیرگذار است.
ویدادهای اجتماعی مهمی اتفاق میافتند، خشونتهای خیابانی چپ و راست در دهه ۱۹۷۰، کودتای نظامی ۱۹۸۰، زلزله سال ۱۹۹۹، اما همه اینها در پسزمینه داستان قرار داده شدهاند.
در «بیگانگی در ذهنم» ما شاهدیم که دگردیسی استانبول با چنان سرعتی اتفاق میافتد که انگار خاطرات به شکل "قصههای جن و پری" به نظر میرسند. وقتی اولینبار «مولود» به این شهر پا میگذارد، جمعیت آن سه میلیون نفر است اما طی سه دهه نرخ رشد جمعیت آنچنان دچار تورم میشود که استانبول به متروپلیسی خارج از کنترل بدل میشود. اواخر داستان، قهرمان اظهار میکند که خیابانهای شهر به "بخشی از وجود او" تبدیل شدهاند، اما دارند به سرعت تغییر میکنند.
***
اورهان پاموک به عنوان یکی از مطرحترین رماننویسان ترکیه، خالق آثاری چون «زندگی نو»، «موزه معصومیت»، «برف»، «کتاب سیاه»، «نام من سرخ» و اثر زندگینامهای «استانبول» است. پاموک اولین رمانش «جودت بیک و پسرانش» را در سال ۱۹۸۲ به چاپ رساند و یک سال پس از آن «خانه خاموش» را منتشر کرد. او نوبل ادبیات را در سال ۲۰۰۶ به خود اختصاص داد. پاموک در سال ۲۰۰۳ جایزه «ایمپک دوبلین» را برای «نام من سرخ» دریافت کرد. آثار این نویسنده تاکنون بیش از ۱۱ میلیون جلد در سرتاسر جهان فروش داشته است.
ایسنا
1 Comment
سعیده
آیا مقصود از “چند صدایی”، تعدد راوی در داستان است؟
که نوشته اید: (کتاب در کنار راوی سومشخصش، مملو از بخشهایی است که از زبان شخصیتهای متعدد داستان روایت میشود. این به اثر، احساس چندصدایی میدهد که یادآور کارهای «فاکنر» است….)
اگر مقصودتان این است، باید گفت، گاف بزرگی رخ داده.