این مقاله را به اشتراک بگذارید
«باهم فقط همین» گاوالدا با ترجمه خجسته کیهان میآید
زینب کاظمخواه
خجسته کیهان یکی از آن مترجمان پرکار است که هر سال ترجمههایی را منتشر میکند. او لیسانس جامعهشناسی را از دانشگاه تهران و فوق لیسانس شهرسازی را از دانشگاهی در فرانسه دریافت کرده است، این مترجم از دو زبان فرانسوی و انگلیسی ترجمه میکند و تاکنون آثاری را از نویسندگانی چون ویرجینیا وولف، پل استر، ماریو بارگاس یوسا و ولادیمیر ناباکوف به فارسی ترجمه کرده است. او این روزها سراغ آنا گاوالدا، نویسنده فرانسوی رفته است. نویسندهای که پیش از این کتابهای «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد»، «من او را دوست داشتم» و «٣۵ کیلو امیدواری» او به فارسی ترجمه شده است. کیهان این کتاب را از زبان فرانسه به فارسی بر میگرداند. این کتاب درباره زنی است که از اختلالات عصبی رنج میبرد. همچنین از این کتاب فیلمی هم ساخته شده است. با خجسته کیهان درباره این اثر و همچنین کارهای دیگرش گفتوگو کردیم.
این روزها مشغول ترجمه چه کاری هستید؟
رمانی از آنا گاوالدا، نویسنده فرانسوی را دارم ترجمه میکنم به نام «باهم فقط همین» که رمانی قطور است. این رمان هم مثل دیگر آثار این نویسنده نثر سادهای دارد. گرچه هر کدام از آثارش تفاوتهایی با هم دارند، اما سادگی وجه مشترک همه آنهاست. این رمان داستانی بسیار جذاب و تمی رمانتیک دارد. این کتاب دو داستان موازی دارد، ولی یک جاهایی به هم وصل میشود. اول که شروع به خواندن داستان میکنیم، فکر میکنیم دو داستان جداگانه را داریم میخوانیم ولی از جایی به حالت غیرمنتظرهای داستانها به هم وصل میشوند. یکی از ویژگیهای کتاب این است که داستان روز است و شخصیتها هم به روز هستند. گرچه خالق اثر یک نویسنده فرانسوی است، ولی همه جا این شخصیتها وجود دارد و ما میتوانیم با آنها همزاد پنداری کنیم.
در کارنامه کاریتان ترجمه آثاری از ناباکوف و ویرجینیا وولف میبینیم، نویسندگانی که به نسبت دیگران نثری سختتر دارند، چه شد که سراغ ترجمه کاری با نثر ساده رفتید؟
قبلا این طور بود که وقتی یک کتاب مشکل و پیچیده را ترجمه میکردم بعد از آن سراغ کتابی میرفتم که به نسبت نثر آسانتری داشته باشد. این کار را در واقع برای استراحت خودم میکردم. ولی اینبار این طور نبود، کتاب تصادفا به دستم رسید، شروع به خواندنش کردم و جذب آن شدم.
از آنا گاوالدا قبلا چند کتاب به فارسی ترجمه شده است، آیا آنها را دیدهاید یا اصلا شناختی از این نویسنده داشتید؟
نه، این نویسنده را پیش از ترجمه این کتاب خیلی نمیشناختم. وقتی کتاب به دستم رسید قدری در مورد آثارش در اینترنت خواندم و بعد شروع به ترجمه این اثر کردم.
غیر از این کتاب کار دیگری آماده چاپ ندارید؟
دو مجموعه داستان را برای چاپ به ناشر دادهام. یک مجموعه از ماریو وارگاس یوسا است که تنها مجموعه داستان این نویسنده است که قرار است نشر پارسه آن را چاپ کند. اثر دیگری که منتشر خواهد شد، دوباره یک مجموعه داستان است. کتابی از جویس کرول اوتس که این اثر هم از سوی همین ناشر منتشر میشود. این اثر مجموعهای از داستانهای نویسندههای امریکایی است که از اواخر قرن نوزدهم شروع میشود. جویس کرول اوتس گزینش جالبی در داستانها داشته است، اما من به ترتیب تاریخ داستانها را انتخاب و ترجمه کردهام. ١٠ داستان در این مجموعه خواهد آمد.
برای ترجمه بیشتر چه معیاری برایتان مهم است، مثلا جایزه گرفتن اثر باعث ترغیب شما به ترجمه کار میشود یا نه چیزی که خودتان دوست داشته باشید ترجمه میکنید؟
این موضوع سلیقهای است. بستگی دارد چطور باشد که به کتابی بربخورم، از آن کتاب خوشم بیاید، اگر این اتفاق افتاد آن را ترجمه میکنم. یعنی برایم مهم است که بیشتر خودم با آن ارتباط برقرار کنم. هیچوقت این طور نبوده که برنده شدن نویسندهای در نوبل یا جوایز دیگر باعث شود که بخواهم کتابش را ترجمه کنم. مثلا یوسا قبل از اینکه برنده نوبل شود من کتاب «دختری از پرو» او را ترجمه کردم و بعد برنده شد. بنابراین میخواهم بگویم که این موضوع تاثیری ندارد، همهچیز بستگی به علاقه خودم به کتابی برای ترجمه دارد. ترجیح میدهم اگر نویسنده زن باشد کارش را دوست داشته باشم، ولی این طور نبوده که زن باشد بروم دنبال ترجمه کارش.
اعتماد