این مقاله را به اشتراک بگذارید
از قوه به فعل در آوردن مشروطیت
محسن آزموده
«… قزاقها پیکر به خون آغشته او را توی تابوتی گذارده و به دوش حمالان داده، به اداره نظمیه آوردند. گروه بس انبوهی برای تماشاگر گرد آمده بودند و مردم بیسروپا بیشرمی آغازیدند و گرد جنازه را فراگرفته و کف میزدند زیرا چاپلوسان و مردم دویه [را ] اینبار هم نوبت آن رسیده بود که برای دشمنان آزادی شیرین کاری نمایند. و بیگفتوگو بسیاری از آن بیشرمان کسانی بودند که تا پریروز در پای نطقهای خیابانی کف زده و زنده باد میگفتند چه، مردم بیسروپا را، در زمان روزگاری، شیوه و خوی همین است.»
نویسنده تاریخ هجده ساله آذربایجان سرانجام شیخ محمد خیابانی و قیام کوتاهمدت اما اثرگذار او را اینچنین تلخ به تصویر میکشد. مردی که به توصیف گیرای احمد کسروی میشد«در رخساره سفید و روشن و موهای مشکی و اندام باریک و چشمهای سیاه درشت او و نگاههای تندی که او از پشت شیشه عینک میانداخت، یک جدیت و زیرکی مخصوصی» سراغ گرفت.
از آسمان بطلمیوسی تا زمین مشروطه
شیخ محمد متولد ١٢۵٩ خورشیدی، بازرگانزاده بود و پدرش حاجی عبدالحمید اهل خامنه واقع در دهکیلومتری شبستر. همراهی آغازینش با پدر در کار تجارت دیری نپایید، خیلی سریع به تبریز بازگشت و در مدرسه طالبیه آن شهر فقه و اصول و «علمهای عربی»را یاد گرفت، اما «بر خلاف دیگر طالبین علوم شرعیه که جز فقه و اصول به فنون دیگر نمیپردازند، او در ریاضیات و علم هیات قدیم نیز دستی داشت» و بعدا نیز در مسجد خالد اوغلی به شاگردانش از تشریح الافلاک شیخ بهاءالدین عاملی یا از شرح چغمینی هیات میآموخت. بعدا از مدرسه به مسجدی در محله خیابان رفت و پیشنماز آن جا شد و شهرتش به خیابانی به همین سبب است.
در بحبوحه انقلاب مشروطه، در ماه جمادی الاول سال ١٣٢۶ قمری (تیرماه ١٢٨٧) محمد علی شاه مجلس شورا را به توپ بست، در تبریز نیز مخالفان مشروطه به سرکوب مشروطهخواهان برخاستند و خیلی زود عبدالمجید میرزا عینالدوله با لشکریان خود تبریز را محاصره کرد و محاصره یازده ماهه تبریز آغاز شد. در این ایام خیابانی در کنار بسیاری از مبارزان مشروطهخواه تبریز و در راس ایشان ستارخان و باقرخان، به مجاهده برخاست و پس از پیروزی آزادیخواهان با هشت نفر دیگر از جمله میرزا اسماعیل نوبری به نمایندگی دوره دوم مجلس انتخاب و به تهران رفت.
از مجلس دوم تا حزب دموکرات
مجلس دوم را از پرزحمتترین و با شرفترین مجالس خواندهاند، وکلا در این دوره از روی زمین برخاستند و روی صندلیها نشستند. نظامنامه داخلی مجلس را بر اساس مجلس ملی فرانسه ترتیب دادند و فرقهها و احزاب سیاسی پیدا شد: حزب دموکرات یا فرقه دموکرات که همان اجتماعیون عامیون بودند و اعتدالیون که در واکنش به گروه اول سر برآورده بودند. مشکل اصلی این مجلس مخالفت روسها با استخدام مستشار امریکایی مورگان شوستر بود. خیابانی از نمایندگان مخالف روسها و اولتیماتوم ایشان بود. در نهایت اما پس از دو سال و یک ماه و ٩ روز
در سه دی ماه ١٢٩٠ به فرمان ناصرالملک منحل شد. در همین زمان قشون روس تبریز را اشغال کرد و به زجر و کشتار آزادیخواهان پرداختند، تا جایی که صمدخان شجاعالدوله را به والیگری تبریز گماشتند. گفته میشود صمد خان در یک سال نخست در هر روز چند نفر را و پس از مدتی در هر چند روز یکی دو تن از آزادیخواهان تبریز را سر میبرید یا بهدار میآویخت و «یا به خورد سگ هار بس بزرگی که در جزو همراهان خود داشت، میداد.»
خیابانی بعد از تعطیلی مجلس به قفقاز رفت، تا اینکه به حاجی میرزا عبدالکریم امام جمعه تبریز نامه نوشت و از او خواست که اجازه ورودش به تبریز را بگیرد. بعد از آمدن به تبریز اما شرایط همچنان ناگوار بود و در نتیجه « خیابانی را نیز چاره جز این نبود که کنجی گزیند و خاموش بنشیند.» به ظاهر کار اصلی خیابانی در این ایام پیشنمازی و
داد و ستد در حجرهای در بازار بود، اما « آزادیخواهان پنهانی، و به نام داد و ستد، بدانجا آمد و شد داشتند و خیابانی به آسانی میتوانست که با همفکران خود گردآمده و گفتوگو نمایند» و «چون آن مرحوم خردمندی و سنگینی و تیزهوشی را با هم داشت این بود که روز به روز نفوذ او بیشتر میشد و بلکه گروهی را فدوی و مرید خود گردانیده بود که او را به پیشوایی خود برگزیده و از فرمان و سخن او سرپیچی نداشتند.» احیای فعالیتهای حزب دموکرات آذربایجان را باید مربوط به این زمان دانست.
ایران و جنگ جهانی اول
در همان سالها جنگ جهانی اول (١٢٩٣-١٢٩٧ خورشیدی) در جریان بود و ایران نیز ناخواسته و با وجود اصرار دولتمردان بر بیطرفی، صحنه زد و خورد و کشمکش دول غربی بود، از یکسو انگلیس و روسیه، جنوب و شمال ایران را اشغال کرده بودند و از سوی دیگر ترکهای عثمانی و متحدان آلمانیاش صفحات مرکزی و شرقی کشور را جولانگاه تاراج و دستاندازی خود کردند. بگذریم که با آغاز جنگ عمده ایرانیان و نخبگانشان دل در گروی آلمانها داشتند و به خصوص در سالهای آغازین آشکار و پنهان بر هواداری از آلمان تاکید میکردند. با این همه در اوایل جنگ، مستوفیالممالک رییسالوزرا بیطرفی ایران را اعلام کرد، اگرچه سپاهیان ترکیه و روسیه بیتوجه به این اعلان، به خاک ایران نفوذ کردند. مجلس سوم همزمان با آغاز جنگ جهانی اول در ١۴ آذر ١٢٩٣ افتتاح شد، با حضور ۶٧نماینده. مشغله اصلی مجلس در این دوره اعلام بیطرفی ایران در جنگ بود، تلاشی که به نتیجه نینجامید و در نهایت با ورود قشون روس به خاک ایران کشور به اشغال در آمد. مجلس یک سال بیشتر دوام نیاورد و در همه مدت در اضطراب بود. در یک سال، پنج هیات وزرا عوض شد. نیروهای روس تا نزدیکی تهران پیشروی کرده بودند. دولت تصمیم به انتقال پایتخت از تهران به اصفهان را داد، در تهران شورش به پا شد و گروه بسیاری از تجار و کسبه و طبقات مختلف دیگر عازم قم شدند. بعدا نمایندگان فراکسیونهای مختلف به تدریج از قم به کرمانشاه مهاجرت کردند و پس از اشغال قم توسط سربازان روسی کمیته دفاع ملی و عدهای از نمایندگان مجلس که هنوز به عنوان حفظ مرکز ستاد ملی و مقابله با مهاجمان در قم باقی مانده بودند به ناچار از قم به کرمانشاه و سپس به خاک عثمانی مهاجرت کردند. با مهاجرت نمایندگان که بیش از نصف نمایندگان بودند، مجلس در تاریخ ٢١ آبان ١٢٩۴ خورشیدی تعطیل شد. در سالهای پایانی جنگ در ایران نیز وثوقالدوله جای صمصامالسلطنه را گرفت (مرداد ١٢٩٧ یا اوت ١٩١٨)، عاقد قرارداد معروف ١٩١٩ که هیچگاه به تصویب نهایی نرسید، اگرچه جنجالها و واکنشهای فراوانی را در کشور بر انگیخت. قیام خیابانی در تبریز در همین روزها و در بحبوحه اعتراضها به قرارداد وثوق الدوله آغاز شد.
کشمکش در تبریز
با بالا گرفتن شور و هیجان انقلاب فوریه ١٩١٧ (١٢٩۶) وضعیت روسها در آذربایجان و تبریز متزلزل شد. در این ایام کارها به مدت یک سال در تبریز به دست برخی رهبران حزب دموکرات یعنی خیابانی و نوبری و گروهی که تشکیل داده بودند، افتاد. در ابتدا کفیل استانداری یا نایبالایاله شریفالدوله کاشانی بود که زیر بار خیابانی نرفت و از تبریز اخراج شد. سپس حاج محتشمالسلطنه نوری زمامدار شد که امر شیخ محمد را تمکین میکرد. در این سال آذربایجان دچار قحطی ناشی از احتکار غله بود، قتل و غارت سربازان بیآذوقه و سرگردان روس نیز بیتاثیر نبود. قیام آسوریان آذربایجان مشکل بعدی بود. خیابانی و نوبری برای سرکوب شورش آسوریان به محتشمالسلطنه (والی) فشار آوردند تا از قزاقهای ایرانی یاری بگیرد. اما برای جلوگیری از قحطی اقدامات موثرتری صورت دادند.
یکی از این آنها قتل برخی افراد بود که در سابقه شرارت و جنایتکاریشان تردیدی نبود. در همین زمان با فروپاشی لشکر روسیه در تبریز انبار اسلحه بزرگ ایشان بیسرپرست ماند. کمیته ایالتی حزب دموکرات در آذربایجان به رهبری خیابانی اختیار این اسلحه خانه را در دست گرفتند، بخشی را فروختند، بخشی را به دولت دادند و باقی را برای خود نگاه داشتند. اختلافات درونی در حزب دموکرات در آذربایجان در همین زمان آغاز شد و به دو گروه تجددیون (گروه خیابانی و نوبری) و تنقیدیون (گروه دکتر زین العابدین) تقسیم شدند.
در خرداد ١٢٩٧ (ژوئن ١٩١٨) لشکر عثمانی به خاک آذربایجان بازگشت و بعد از جنگ با آسوریان و انگلیسیها بر این سرزمین چیره شد. حاج محتشمالسلطنه را از تبریز بیرون کرد و مجدالسلطنه که از هواخواهان دیرینشان بود را والی آذربایجان کرد.
در نتیجه قدرت از دست خیابانی و نوبری و دموکراتهای آذربایجان خارج شد و لشکر عثمانی ایشان را تبعید کرد. با شکست دول متحد مرکزی به رهبری آلمان در جبهه غرب، عثمانی نیز لشکر خود را از آذربایجان بیرون برد. در این فاصله ارتش انگلیس معروف به دانستر فورس و سپس نورپر فورس در قزوین مستقر شد. در این فاصله خیابانی و نوبری به تبریز بازگشتند. پیش از بازگشت اما مخالفان ایشان در حزب دموکرات اقداماتی از جمله اخراج محمد تقی رفعت صورت داده بودند، اما با رسیدن خیابانی و نوبری روال عموم به شکل سابق شد. والی جدید مکرم الملک با آزادیخواهان خوب نبود و جلوی فعالیت دموکراتها را گرفت و نوبری را تبعید کرد. اما حکومتش دوام نیاورد و در خرداد ١٢٩٨ سپهسالار تنکابنی والی شد و مقدمات انتخابات آذربایجان را برای مجلس چهارم آغاز کرد. در جلسه حزب دموکرات برای آغاز فعالیتهای انتخاباتی خیابانی نطق غرایی کرد و بحثی نیز میان دو گروه حزب دموکرات در گرفت.
زمینهها و اهداف قیام
قیام شیخ محمد خیابانی در فروردین ١٢٩٩ آغاز شد، اگر چه برای توضیح چگونگی آغاز باید به چند ماه پیش بازگشت، وقتی در مهرماه ١٢٩٨ قیام اسماعیل آقا سمیتقو از سران ایل شکاک کرد با یاری عدهای از سربازان ترک یاغی شده، آغاز شده بود و والی تبریز نیز دیگر سپهسالار تنکابنی نبود، بلکه نایب الایاله سردار معتضد مردی فرومایه بود که از فرونشاندن طغیان سمیتقو ناکام بود. بعد از او سردار سردار انتصار فرمانده لشکر آذربایجان به تبریز آمد و به سرعت سمیتقو را شکست داد اما خیلی زود سمیتقو را رها کرد. گفته شد که او فیلیپوف، فرمانده روسی قزاقها در ازای این کار رشوه گرفتهاند. این سبب خشم مردم تبریز شد. علت دیگر خشم مردم انتصاب عینالدوله چهره مشهور استبدادیون به ولایت آذربایجان بود که در آن زمان در زنجان اقامت گزیده بود. پیشکار او ترجمانالدوله اما به تبریز آمد و با خود تعداد زیادی کارمند آورده بود که سبب بیکاری کارمندان محلی و افزایش نارضایتیها میشد.
ماژور بیورلینگ، افسر سوئدی نظیمه نیز در همین زمان به عنوان ریاست نظمیه آذربایجان به تبریز آمد، اقدامات او در جهت دستگیری گروهی از فعالان بلشویک و بیکار شدن عدهای از افراد نظمیه علت دیگر نارضایتی مردم بود. اقدام اشتباه دیگر نیروهای بیورلینگ دستگیر کردن همسر مردی بود که به اتهام دزدی گریخته بود و زن را که از خانوادهای محترم بود، بازداشت کرده بودند. مخالفت سردار انتصار با انتصاب امینالملک به نایبالولایگی تبریز از سوی عینالدوله والی آذربایجان در زنجان دلیل دیگر قیام بود.
سهشنبه ١٧ فروردین ١٢٩٩ خیابانی از هوادارانش خواست که با اسلحه به روزنامه تجدد بیایند و گروهی از آنها را به کلانتری محله نوبر فرستاد تا میرزا باقر را آزاد کنند. ابتدا بیورلینگ سوئدی قصد ممانعت داشت، اما با مداخله سردار انتصار و شورش پاسبانها و افسران بر بیورلینگ شهر به دست خیابانی افتاد.
در ١٩ فروردین ١٢٩٩ قیامیان بیانیهای صادر کردند. ایشان اعلام کردند که « تمامت پروگرام آنان عبارت است از تحصیل یک اطمینان تام و کامل از این حیث که مامورین حکومت رژیم آزادانه مملکت را محترم، و قوانین اساسیه را که چگونگی آن را معین مینماید بهطور صادقانه مرعی و مجری دارد. آزادیخواهان کیفیت فوقالعاده باریک وضعیت حاضره را تقدیر کرده مصمم هستند که نظم و آسایش را به هر وسیله که باشد برقرار دارند. در دو کلمه، پروگرام آزادیخواهان عبارت از این است: بر قرار داشتن آسایش عمومی. از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت.»
از این بیانیه و از سایر اقدامات خیابانی به هیچوجه چنان که بعدا فرقه دموکرات و پیشهوری میکوشیدند، نشان دهند «تجزیهطلبی» بر نمیآید. همایون کاتوزیان که یکی از دقیقترین و مستندترین تحقیقها را درباره قیام خیابانی نوشته با تکیه بر اسنادی چون اسناد ادموندز ثابت میکند که اولا قیام خیابانی به خاطر قرارداد ١٩١٩ نبود و خیابانی خواهان تثبیت حکومت خود در آذربایجان بود و تاکید بر نام «آزادیستان» نیز به همین معنا بود و ثانیا قیام خیابانی به هیچوجه تجزیهطلبانه نبود و ثالثا خیابانی به شرحی که در دستنویس احمد کسروی آمده، بلشویکهای تبریز را کوبید و مقاموت کنسول آلمان را که پشتیبانشان بود
در هم شکست.
سرانجام قیام
در هر صورت کار خیابانی هر روز بالاتر میگرفت و در تیرماه مقر خود را از ساختمان روزنامه تجدد به عالیقاپو که محل اقامت والی بود منتقل کرد. اما در همین زمان (تیر ١٢٩٩) کابینه وثوقالدوله افتاد و مشیرالدوله (پیرنیا) رییسالوزرا شد. او مخبرالسلطنه را به ولایت آذربایجان گمارد. مخبرالسلطنه ١۴ شهریور ١٢٩٩ عازم تبریز شد. در تبریز او را به عالیقاپو راه ندادند. به خانه رشیدالملک وارد شد. در طول ده روز کوشید با خیابانی مذاکره کند که بینتیجه ماند. در نهایت نیز پیروی پیام خیابانی تبریز را ترک کرد و در ٢٩ یا ٣٠ شهریور ١٢٩٩ به قزاقخانه رفت. در این میان گروهی از هواداران پیشین خیابانی به او خیانت کردند و به مخبرالسلطنه پیوستند. هدایت نیز قزاقها را با توپ و مسلسل به تبریز فرستاد تا برای نبرد آماده شوند. صبح فردا قزاقها پس از دو، سه زد و خورد کوتاه عالیقاپو و نظمیه و اداره روزنامه تجدد را گرفتند. یاران خیانت پیشه خیابانی خود پنهان شدند، خودش اما از ماجرا اطلاعی نداشت. قزاقها که خانه او را در نظر داشتند، برای توقیف او رفتند. اما خیابانی در خانه همسایه شیخ حسین میانهای پنهان شده بود و «طپانچه ده تیری همراه خود داشت. و چون قزاقها را دید که به حیات در آمدند، از پنجره زیرزمین به سوی ایشان شلیک کرد. قزاقها نیز شلیک آغازیدند و خیابانی به خاک افتاد. و چشم از جهان سپنج پوشیده و رفت تا بار دیگر در روز قیامت قیامی کند و همپای کشتگان و کشندگان خود به پیشگاه داور شتابد.»
منبع :
قیام شیخ محمد خیابانی ویرایش و مقدمه محمد علی همایون کاتوزیان، تهران: نشر مرکز،
چاپ چهارم: ١٣٩٣.