این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتوگو با پریناز ایزدیار، بازیگر سیمرغ گرفته «ابد و یک روز»
به جایزه و سیمرغ فکر نمیکردم
سعید روستایی بارها فیلمنامه «ابد و یک روز» را بازنویسی کرده بود
فرناز میری
«ابد و یک روز» نخستین فیلم بلند سینمایی سعید روستایی، کارگردان جوان در آخرین دوره جشنواره فیلم فجر توانست نظر هیات داوران این دوره از جشنواره را به خود جلب کند و ٩ سیمرغ بهترین کارگردانی و بهترین فیلم بخش نگاه نو، چهرهپردازی، تدوین، نقش مکمل مرد، نقش اول زن، بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی بخش سودای سیمرغ و بهترین فیلم از نگاه مردم را به خود اختصاص دهد. این فیلم در گروه نخست اکران نوروزی امسال نیز قرار داشت و تاکنون بیش از دو و نیم میلیارد تومان فروخته و با استقبال مخاطبان نوروزی سینماها روبهرو شده است. داستان فیلم درباره زندگی خانوادهای پرجمعیت و فقیر در یکی از محلههای پایین شهر است که علاوه بر فقر با اعتیاد نیز دستو پنجه نرم میکنند. یکی از پسرهای خانواده مدام از کمپ ترک اعتیاد فرار میکند و پسر بزرگ خانواده نیز پیشتر اعتیاد را ترک کرده است. سمیه دختری درونگرا که به نوعی سنگصبور و دلسوز همه اعضای خانواده است و سعی میکند با فدا کردن خودش زندگی خانواده را نجات دهد؛ دختری که قرار است با پسری افغان اما از نظر مالی موجه ازدواج کند. اما درونگرایی این شخصیت تا پایان داستان هم نمیگذارد مخاطب از نیت واقعی او خبردار شود. فیلم با یک روایت اصلی پیش میرود و پربازیگر است. برخی از این بازیگران مانند پیمان معادی یا پریناز ایزدیار برای نخستینبار نقش متفاوتی را ایفا میکنند. اغلب سکانسهای فیلم بیانگر تنش درونی و بحران خانواده است. از همین روی سکانسها، شلوغ و پربازیگر هستند. باتوجه به عنوان فیلم و پایانبندی آن میتوان حدس زد مشکلات خانواده همچنان ادامه مییابد و امید تغییری نیست. اما رویکرد منتقدان نسبت به «ابد و یک روز» متفاوت است. برخی از آن به عنوان فیلمی خوشساخت و بینقص یاد میکنند که بیانگر حقایق جامعه است و برخی از سیاهنمایی فیلم و سوژه تکراری آن سخن میگویند. از نگاههای متفاوت به فیلم که بگذریم شاید مهمترین ویژگی «ابد و یک روز» بازیهای همسان و درخور توجه بازیگران فیلم بود که به روایت فیلم کمک میکرد. از همین روی گفتوگویی داشتیم با پریناز ایزدیار، بازیگر نقش سمیه در فیلم «ابد و یک روز» که با بازی متفاوت خود در این فیلم توانست سیمرغ بهترین بازیگر زن جشنواره فجر امسال را به خود اختصاص دهد. ایزدیار متولد ۱۳۶۴ و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون و فارغالتحصیل کارشناسی گرافیک است. در سال ۱۳۸۵ برای بازی در فیلم سینمایی «یک مرد، یک شهر» تست بازیگری داد و قبول شد. او با ایفای نقش در تلهفیلم «ماه در سایه» در سال ۱۳۸۸ به کارگردانی سعید ابراهیمیفر، قدم به عرصه تلویزیون گذاشت. او تجربه همکاری با کارگردانهایی چون فرزاد موتمن، مسعود آبپرور و علیرضا امینی را دارد. «پنج کیلومتر تا بهشت» نخستین سریال او بود که در ماه رمضان پخش شد. بازی در فیلمهای سینمایی «٣۶٠ درجه»، «این سیب هم برای تو»، «خط ویژه» و «ورود آقایان ممنوع» و مجموعههای تلویزیونی «شهرزاد» (نمایش خانگی)، «زمانه»، «مثل یک کابوس» و «روبیک» (نمایش خانگی) و تئاتر «یه کلیک کوچولو» و تعدادی تله فیلم در کارنامه کاری او به چشم میخورد.
مهمترین مولفه فیلم سینمایی« ابد و یک روز» جنبه اجتماعی آن است. فیلمی که رویکرد اجتماعی دارد و به سراغ دغدغههای اجتماعی مانند فقر و اعتیاد رفته است. برای شروع بحث میخواهم بدانم به عنوان بازیگری که نقش اول این فیلم را بازی میکردید چه اندازه خودتان دغدغههای اجتماعی دارید و دغدغههای فیلم همسو با دغدغههای شما بود؟
واقعیت این است که این موضوعات و مسائل اجتماعی خیلی برای من مهم است و همیشه به چنین شرایط و خانوادههایی که با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند، فکر میکنم. از همین روی معتقدم بازی کردن در چنین فیلمهایی و بازتاب دادن این مسائل و نشان دادن آن به مخاطب میتواند موثر باشد؛ چراکه در واقعیت هم،چنین زندگیها و شرایطی وجود دارد و زیاد است.
در فیلم «ابد و یک روز» نقش سمیه با ویژگیهای شخصیتی خاص خودش را بازی میکردید؟ دختری درونگرا که نقش محوری در خانواده دارد و به نوعی رابط خواهرها و برادرها است. اما به سختی میتوان احساس واقعی او را کشف کرد و… برای نزدیک شدن به این شخصیت با چه چالشهایی روبهرو بودید؟
سعید روستایی خیلی خوب در فیلمنامه تمامی شخصیتها و از جمله شخصیت سمیه را پرداخته بود. به نوعی همه شخصیتها و پایه نقشها آماده بودند. من به شخصه به عنوان بازیگر این نقش چیزهایی را به آن اضافه کردم. روستایی کاملا میدانست چه میخواهد و با مشورتهایی که با او داشتم در نهایت نقش سمیه را ساخته و همان چیزی شد که در فیلم میبینید. البته بهطورکلی معتقدم یک بازیگر هرچه بیشتر بتواند شخصیتی که قرار است نقش آن را بازی کند، درک کند، آن شخصیت در فیزیک بازیگر هم اتفاق میافتد. من در ابتدا خیلی سعی کردم تا سمیه را بفهمم تا بتوانم نقش او را بازی کنم. برخی خصوصیات و ویژگیهای سمیه و نوع زندگی او خیلی با پریناز متفاوت بود. برای مثال من همیشه خیلی صاف میایستم، چیزی که در شخصیت سمیه نمیبینیم. یا غذایی که سمیه میخورد معمولا کم است و انرژی لازم او برای زندگی را تامین نمیکند. همانطور که در فیلم هم میبینیم کنسروهای تاریخ مصرف گذشته مغازه را میبرند خانه تا خودشان مصرف کنند. همه اینها نشان میدهد سمیه زندگی نرمالی ندارد و من در نهایت سعی کردم این ویژگیها را در گفتار، لحن و رفتار سمیه عملی کنم. البته باید تاکید کنم همه اینها نتیجه یک کار گروهی بود.
فیلم «ابد و یک روز» فیلم پربازیگری است و برخی از چهرههای مطرح سینما در آن حضور دارند. از طرفی باتوجه به نوع نقش شما تقریبا همه بازیگران دیگر نقشها نیز به نوعی نقش مقابل شما به حساب میآمدند. در طول کار و ضبط فیلم آیا دیگر شخصیتها یا بازیگران در رسیدن به نقش سمیه شما را یاری کردند؟ اگر چنین بود، کدامیک از بازیگران نقش موثرتری داشتند؟
خیلی زیاد. نخست از این نظر که من چه اندازه به مسیر نزدیکتر بشوم و بعد در بده بستانها و لحظاتی که باید درست خلق میشد من از همبازیهایم انرژی میگرفتم. نقش سمیه نقش کمدیالوگی بود و بیشتر با واکنشهایش به دیالوگهای دیگر شخصیتها بازی میکرد. نمیتوانم بگویم کدام بازیگر یا شخصیت در رسیدن من به نقشم کمک کرد؛ چراکه همگی این تاثیر را داشتند. اما نوید محمدزاده به دلیل ارتباط ویژه نقش سمیه و محسن و نوع خواهر و برادری آنها در خیلی از بخشهای قصه آن انرژی را به من میداد. اما همه گروه حتی در سکانسها و پلانهایی هم که بازی نداشتیم پشت دوربین برای همدیگر میایستادیم و سر تمرینها حاضر میشدیم. البته نقش من بهگونهای بود که در طول فیلمبرداری هر روز باید در صحنه حاضر میشدم و تعطیلی نداشتم. اما دیگر افراد گروه اگر کاری نداشتند باز هم میآمدند تا ارتباط سرصحنه قطع نشود. همه مثل یک خانواده بودیم و هنوز هم همینطور است. حتی اگر دیگر آنها را نمیبینم اما حس من به پیمان و نوید همان حسی است که نسبت به محسن و مرتضی در فیلم داشتم.
بازیگر جوانی هستید که در نخستین فیلم بلند سینمایی یک کارگردان جوان حضور داشتید. چه شد که پذیرفتید در این فیلم حضور داشته باشید و به سعید روستایی اعتماد کردید؟
پیش از همه فکر میکنم سعید روستایی خیلی به من اعتماد کرد و من از ابتدا، همینگونه به ماجرا نگاه میکردم. طبق روال همه فیلمها دستیار کارگردان به من زنگ زد و گفتوگویی با سعید روستایی داشتم. روستایی نگرانیهایی داشت و از نظر من این مساله خیلی خوب بود. چون میدانستم وسواسی نسبت به کار دارد و میداند میخواهد چهکاری انجام بدهد. نوع برخورد او با کارش حس خوبی به من میداد وقتی میدیدم کارش چه اندازه برایش مهم است. ابتدا سعید روستایی فکر میکرد شاید من برای این نقش خیلی مناسب نباشم. اما من فیلمنامه را که خواندم، خیلی مطمئن شدم میخواهم در این نقش بازی کنم؛ چراکه همهچیز با دقت و جزییات مشخص بود. معلوم بود روستایی بارها و بارها فیلمنامه را نوشته و بازنویسی کرده و از کنار هیچ چیز ساده نگذشته است. در نهایت با تست گریم بازی من برای این نقش قطعی شد.
بسیاری از سکانسهای فیلم خیلی شلوغ و پربازیگر است. به بیان دیگر سکانسهای پرتنشی است که در حقیقت تنش میان اعضای خانواده و مشکلات آنها را تصویر میکرد. بازی در این سکانسها چه چالشهایی را پیش روی شما میگذاشت؟
فکر میکنم در چنین کارهایی و سکانسهای پربازیگر اگر هر کسی کارش را درست انجام بدهد کار تمام است. ما قبل از هر سکانس خیلی تمرین میکردیم. اغلب دیالوگها زیاد و میزانسنها شلوغ و پرحرکت بود. در سکانسی که محسن از مرتضی کتک میخورد ضبط آن سکانس چهار روز زمان برد. تمرینهای پیش از ضبط که لحظه به لحظه سکانس را شامل میشد به همه ما کمک کرد هر کدام کجا قرار بگیریم. همچنین هر روز که ضبط تمام میشد سکانسهای روز بعد را دوباره تمرین میکردیم تا هنگام ضبط مشکلی پیش نیاید.
بازی در نقشهای سخت را دوست دارید؟
دقیقا. بخش عمده جذابیت بازی در « ابد و یک روز» برای من همین بود.
در سریال «شهرزاد» نقش شیرین را بازی میکنید که بر خلاف نقشتان در «ابد و یک روز» شخصیتی برونگرا و جنجالی و البته نقش سختی است. اما سمیه «ابد و یک روز» درونگرا و آرام است و تا آخرین لحظه نمیتوان از تصمیم او و برنامهاش باخبر شد. تفاوت بازی در این نقشها و دشواریهای هر کدام از آنها برای شما چگونه بود؟
همیشه دوست داشتم نقش اول فیلمی را بازی کنم. اما معمولا این اتفاق نمیافتد؛ چراکه همیشه تعداد محدودی بازیگر این فرصت را پیدا میکردند تا در چنین نقشهایی حضور داشته باشند. البته من خودم از طرفداران آن بازیگران هستم. اما این اتفاق که نقشی چالشبرانگیز را بازی کنم، رخ نمیداد. نقشی که کمتر حرف میزند. غیرقابل پیشبینی است و خیلی نمیتوان احساس واقعیاش را دانست. در نهایت با بازی کردن در این نقش (سمیه) همان چیزی که دوست داشتم اتفاق افتاد و از هر لحاظ از بازی در این نقش لذت بردم. برای هرچه بیشتر نزدیک شدن به نقش سمیه سعی کردم ارتباطم با سمیه قطع نشود. البته این ارتباط قطع نمیشد چون همه روزها سرکار بودم و حتی اغراق نکردهام اگر بگویم هر شب تا صبح هم خواب سمیه و دیگر شخصیتها را میدیدم و در حقیقت این ارتباط در طول مدت ضبط کار نه با سمیه و نه با بقیه نقشها قطع نمیشد.
شما برای بازی در این نقش توانستید سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را در سیوچهارمین دوره جشنواره فیلم فجر به خود اختصاص دهید. وقتی که نقش را پذیرفتید یا در طول کار فکر میکردید بازی شما در این فیلم بتواند نظر داوران جشنواره را به خود جلب کند؟ یا سادهتر بگویم سیمرغ گرفتن را برای خودتان پیشبینی میکردید؟
نه هرگز. واقعیت این است که برخی دوستان سرکار میگفتند احتمالا کاندیدای سیمرغ برای نقش اول زن میشوم یا بعضیها میگفتند که حدس میزنند یا حسشان این است که امسال سیمرغ را بگیرم. اما واقعیت این است که سعی کردم اصلا به این موضوع فکر نکنم و تلاش کردم ذهنم آن سمت نرود چون معتقد بودم به من آسیب میزند و مانع پیشرفتم میشود. اگر به جایزه فکر میکردم و دغدغه جایزه را داشتم نمیتوانستم روی نقشم تمرکز کنم. از همین روی بحث آن را گذاشتم کنار و تا لحظه آخر هم فکرش را نمیکردم و حتی وقتی اسم من به عنوان برگزیده اعلام شد بازهم باورم نمیشد. فکر میکنم از نحوه روی سن رفتن من هم معلوم بود!
فکر میکنید گرفتن سیمرغ جشنواره فیلم فجر در روند بازیگری شما چه تاثیری دارد؟
بدون شک میتوان بگویم بازی در فیلم « ابد و یک روز» روی روند بازیگری من تاثیر دارد. اگر سیمرغی هم در کار نبود باز هم همان تاثیر را داشت. به هرحال هر جایزه گرفتنی با خودش مسوولیتهایی به دنبال دارد. در حال حاضر با گرفتن سیمرغ احساس مسوولیت بیشتری نسبت به خودم و مخاطبان میکنم و سعی میکنم در انتخاب نقشهایم عجله نکنم. سعی میکنم نقشهایی که انتخاب میکنم متفاوت باشند. حالا در هر ژانری که باشد به دقت سراغ نقشهای چالشبرانگیز میروم.
اگر به عقب باز گردید چه چیزی به نقشتان اضافه یا کم میکردید؟ فکر میکنید همین بازیای که از شما دیدیم بازهم به نمایش میگذاشتید یا تغییراتی اعمال میکردید؟ حتی در ارتباط با کلیت فیلم چطور؟
در ارتباط با کلیت فیلم من نمیتوانم چیزی بگویم و نظری ندارم؛ چراکه نتیجه کار یک اتفاق گروهی بود. سعید روستایی بهتر میتواند بگوید اگر به عقب بازگردد چه چیزی را به فیلم اضافه یا کم میکرد. البته فکر میکنم بگوید باز هم نتیجه همین است که اکنون میبینیم. اما در ارتباط با خودم بهطورکلی هر کاری که از خودم میبینیم و حتی در این کار ایرادهایی در بازی میبینیم، همیشه سعی میکنم در کارهای بعدی آن را جبران کنم.
همیشه در ارتباط با هر فیلمی با دو گروه روبهرو هستیم عدهای که فیلم را میپسندند و عدهای که نسبت به آن نقدهایی دارند. شما بازخوردها نسبت به این فیلم را چطور ارزیابی میکنید و خودتان از مخاطبان فیلم چه واکنشهایی دریافت کردید؟
خوشبختانه اتفاق خوب برای فیلم « ابد و یک روز» این بود که هم نظر منتقدان و هم نظر تماشاگران عادی را به خود جلب کرد. البته نظر مردم به عنوان مخاطب فیلم همیشه خیلی مهمتر است. نظرهای خوب و مثبتی از مخاطبان چه در فضای مجازی و چه در اکرانهای عمومی جشنواره که با حضور مخاطبان بود دریافت کردم. واکنشهای زیادی از تماشاگران میدیدم که گاهی نمایش فیلم با تشویقهای پیاپی آنها همراه میشد یا گاهی تحت تاثیر فیلم قرار میگرفتند و گریه میکردند. به هر روی هر کدام از این واکنشها بود به نوعی نشان میداد مخاطب با فیلم ارتباط برقرار کرده است.
صحبتی درباره «ابد و یک روز» باقی مانده است که بخواهید بگویید؟
هیچوقت نمیدانم چنین تجربهای دوباره تکرار میشود یا خیر. اما از صمیم قلب آرزو میکنم دوباره چنین موقعیتی پیش بیاید و با گروهی مانند عوامل تولید «ابد و یک روز» همکاری داشته باشم.
و در آخر آیا در حال حاضر کار جدیدی در دست انجام دارید؟
خیر. در حال حاضر فقط برای چند فیلم سینمایی صحبتهایی داشتهام. اما هنوز هیچکدام قطعی نشده است.
برش
بدون شک بازی در فیلم «ابد و یک روز» روی روند بازیگری من تاثیر دارداگر سیمرغی هم در کار نبود باز هم همان تاثیر را داشت
به هرحال هر جایزه گرفتنی با خودش مسوولیتهایی به دنبال دارد. در حال حاضر با گرفتن سیمرغ احساس مسوولیت بیشتری نسبت به خودم و مخاطبان میکنم
در ارتباط با خودم بهطورکلی هر کاری که از خودم میبینیم و حتی در این کار ایرادهایی در بازی میبینیم، همیشه سعی میکنم در کارهای بعدی آن را جبران کنم
معتقدم بازی کردن در فیلمهای اجتماعی و بازتاب دادن مشکلات اجتماعی به مخاطب میتواند موثر باشد؛ چراکه در واقعیت همچنین زندگیها و شرایطی وجود دارد و زیاد است
****
عوامل «ابد و یک روز» مثل یک خانواده بودند
پرهیز از رفتارهای بزرگنمایانه برای بازی در نقشهای متفاوت
شبنم مقدمی متولد ۱۳۵۱ و فارغالتحصیل کارشناسی ادبیات فارسی و دانشآموخته آموزشگاه آزاد بازیگری امین تارخ است. او علاوه بر بازیگری در سینما و تلویزیون، تجربه اجرا در رادیو را از سال ١٣٧٧ دارد. مقدمی کار بازیگری در سینما را با فیلم «زخمی» کامران قدکچیان آغاز کرد. او سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای بازی در دو فیلم سینمایی «نفس» و «زاپاس» در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر دریافت کرد. «امروز»، «گس»، «بوسیدن روی ماه»، «بهنام پدر»، «پاداش سکوت»، «همیشه پای یک زن در میان است» و «فرزند خاک» از جمله فیلمهای او و همچنین «هفتسنگ»، «سقوط یک فرشته»، «زیر تیغ» و «گلهای آفتابگردان» از مجموعه تلویزیونیهایی هستند که مقدمی در آنها حضور داشته است. مقدمی در فیلم سینمایی «ابد و یک روز» در نقش اعظم، یکی از خواهرهای خانواده بازی میکرد. شخصیتی که مصداق آن را در زندگی واقعی میبینیم. با مقدمی درباره تجربه حضورش در این فیلم و چالشهای پیش رو برای بازی در این نقش گفتوگویی داشتیم.
نقشی که در «ابد و یک روز» بازی میکنید مابهازای خارجی دارد و در جامعه چنین شخصیتی را زیاد میبینیم. برای نزدیک شدن به چنین نقشی و ایفای آن با چه چالشهایی به عنوان بازیگر روبهرو بودید؟
در «ابد و یک روز» نقش اعظم را بازی میکردم. نقشی که به گفته شما ما به ازای خارجی دارد. اما اگر کمی از محدوده شخصیت خارج میشدم و به سمت تیپ میرفتم کاملا فضای رئالیستیک نقش از دست میرفت. از این رو با محدودیتی در نقش روبهرو بودم و چارچوبی برای ایفای آن نقش داشتم. شخصیت اعظم نه اکت بیرونی، نه فرم گویش ویژه، نه شمایل خاصی دارد. برای این شخصیت همه محدودیتها در شمایل و گفتار و رفتار رئالیست تعریف میشود. از همین رو برای تعریف شخصیت اعظم که ما به ازای بیرونی دارد به هیچوجه سراغ هیچ رفتار بزرگنمایانهای در گفتار، رفتار و کنش نرفتم. این کار خیلی سخت بود و دست من را به عنوان بازیگر خیلی میبست تا به فضای واقعی چنین آدمهایی نزدیک باشم. از طرفی آدم امروز، دیروز و فردای من هرگز شبیه اعظم نیست. بنابراین از خودم نمیتوانستم کمک بگیرم. باید به خواندهها و دیدهها اکتفا میکردم و البته فضاسازیای که سعید روستایی برای همه افراد خانواده تدارک دیده بود و به نوعی اعظم را به من شناساند. در ریزهکاریها هم من اعظم را ایجاد و خلق کردم.
به فضاسازی سعید روستایی اشاره کردید… کارگردانی که «ابد و یک روز» نخستین تجربه بلند سینمایی او بود. چه شد که به این کارگردان جوان و فیلمنامهاش اعتماد کردید و پذیرفتید در این فیلم بازی کنید؟
نخستینبار نبود که با یک کارگردان فیلم اولی کار میکردم. از اعتماد کردن به کارگردانهای فیلم اولی بد ندیدهام. از کار کردن با آنهایی که سینما را میشناخته و نگاهی عمیق و صحیح به سینما داشتهاند، احساس خوبی داشتهام. فیلمنامه «ابد و یک روز» را که میخواندم، فیلمنامه همان لحظه به من میگفت وقتی کسی میتواند چنین فیلمنامهای بنویسد حتما توانمندیهای ویژهای دارد. فیلمنامه، سنگ بنای فیلم است. وقتی سنگ بنا درست گذاشته شود میتوان گفت نتیجه کار هم خوب میشود. از همین رو وقتی فیلمنامه را میخواندم، گفتم من هم هستم.
شخصیتها و چهرههای زیادی در این فیلم حضور دارند. کدامیک از این شخصیتها یا بازیگران در رسیدن شما به نقش اعظم نقش موثرتری داشتند؟
همه شخصیتها موثر بودند. از مهدی کوچولو که من را آبجی بزرگه صدا میکرد تا بقیه شخصیتها. ما واقعا یک خانواده بودیم. احساس خواهر و برادر یا مادر و فرزندی که در فیلم میبینید واقعی است و تا این حد به فضای رئال نزدیک شده بودیم. فضا برای همه شخصیتها همینطور بود و هنوز هم حسمان همین است.
بازی کردن در «ابد و یک روز» سخت یا متفاوت از دیگر تجربههای شما بود؟ منظورم بهویژه بازی در سکانسهای شلوغ و پربازیگر فیلم و دشواریهای آن است.
«ابد و یک روز» فیلم سختی است. اما اگر فیلمی این همه خوش میدرخشد حتما دلیلی دارد. در فضای فرهنگی و هنری کار آسانی که به چالش نکشد کار مهمی نیست و دیده نمیشود. برای من همینگونه است. هر نقشی که با آن کشتی گرفتهام خیلی برایم جذاب بوده و بیشتر دیده شده است. این کار با کارهای دیگری که انجام دادیم خیلی متفاوت بود. خیلی پیش از شروع فیلمبرداری، دورخوانیها، تمرین عواطف و لحن همه جملهها و دیالوگهایی که در فیلمنامه سعید روستایی نوشته شده بود، آغاز شد و تمرین زیادی پیش از شروع کار داشتیم. البته به نوعی مانند رنج مقدسی بود که از آن لذت میبریم. تمام آن باز میگردد به فضایی که میان همه ما وجود داشت. آنجا را خانه خودمان کرده بودیم و آن مکان را به عنوان خانه پذیرفته بودیم. از همین روی هیچ میزانسنی که کارگردان میداد برای ما سخت نبود.
«ابد و یک روز» از آن فیلمهایی بود که همهچیز آن با هم جور بود.
هنگام تولید فیلم یا خواندن فیلمنامه فکر میکردید این فیلم بتواند در جشنواره فیلم فجر دیده شود یا در اکران عمومی نظر مخاطبان را جلب کند؟
وقتی فیلمنامه را میخواندم و لیست بازیگران و عوامل کار را دیدم و افرادی که کنار هم چیده شده بودیم، متوجه شدم این همان فیلمنامهای است که چنین فیلمی با آن اتفاق میافتد.
اما در ارتباط با «ابد و یک روز» نظرها درباره این فیلم متفاوت بود. برخی نخستین تجربه این سینماگر جوان را ستودند و برخی هم انتقادهایی داشتند. به عنوان یکی از بازیگران این فیلم چه بازخوردهایی را نسبت به فیلم دریافت کردید؟
در نهایت میخواهم بگویم سلیقه است. ممکن است یکی سلیقهاش اینگونه از سینما باشد و دیگری چنین سینمایی را نپسندد. بحث سلیقه درباره منتقد، اهالی سینما و تماشاگر عادی یکسان است. اما من کمتر کسی را دیدهام که فیلم «ابد و یک روز» را دوست نداشته باشد. من در فضای مجازی هم فعال هستم. کامنتهای مردمی که فیلم را دیدهاند، میبینم. اتفاقا مردم خیلی این فیلم را دوست داشتهاند و به نکتههای درستی درباره فیلم و واقعنمایی آن اشاره میکنند. نمیدانم این عبارت سیاهنمایی که برخی منتقدان در نقد این فیلم بهکار گرفتهاند از کجا آمده است. سیاهنمایی معنی ندارد. من در این مملکت زندگی میکنم و دوستش دارم. بنابراین هرگز در فیلمی که قصدش سیاهنمایی باشد بازی نمیکنم. فقر و اعتیاد فقط مختص جامعه ما نیست. همه جا وجود دارد. وقتی فیلمسازی جسارت میکند و آن را به نمایش میگذارد اتفاقا کار خیلی مثبتی است. واژه سیاهنمایی خیلی عجیب است. من به عنوان یکی از عوامل سینما دلم نمیخواهد کشورم سیاه دیده شود. به نظر من این فیلم واقعنمایی دارد نه سیاهنمایی. پیش از عید جایی رفتم و عین همان خانه « ابد و یک روز» را که در فیلم به تصویر کشیده شده است، دیدم. اینها واقعیت جامعه است و باید دیده شود.
سخن آخر؟
من متوجه وضعیت اقتصادی هستم. اما وقتی سرمایهگذاری پیدا میشود که به یک کارگردان جوان اعتماد میکند تا فیلمش را بسازد و نتیجه کار فیلمی خوب و پذیرفتنی است که جوایز بسیاری را در جشنواره فیلم فجر به خود اختصاص میدهد، با نقد نابجا و معرفی نادرست کاری نکنیم که دیگر کسی پیدا نشود برای جوانان سرمایهگذاری کند. نمیدانم چنین نقدهایی از کجا منشا میگیرد و دلیلی هم ندارد بگویم چرا این کار را میکنند. اما چرخ صنعت سینما باید بچرخد. اگر این اتفاق نیفتاد، سرمایهها از دست میرود. گاهی ناخواسته با چنین رفتارها و نقدهای نابجایی به ریشه جوان سینمای مستقل تبر میزنیم.
اعتماد