این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتوگو با جوئل و ایتن کوئن
حرفه سینما یک آسایشگاه روانی است
کیان فرهاد
درباره فیلمها و سینمای برادران کوئن در طول این سالها زیاد صحبت شده است و آخرین ساخته آنها یعنی «درود بر سزار» هم از این قاعده مستثنی نبوده است. از نخستین اکران فیلم «درود بر سزار» در شصت و ششمین دوره جشنواره برلین دو ماه گذشته، اما همین مدت هم کافی بود تا این فیلم با واکنشها و نقدهای فراوانی روبهرو شود. کمدی تاریخی «درود بر سزار» که جوئل و ایتن نویسندگی فیلمنامه آن را هم بر عهده داشتهاند در دهه ١٩۵٠ روی میدهد. داستان این فیلم درباره ادی منیکس، رییس یک استودیو هالیوودی (با بازی جاش برولین) است که بازیگر درجه یک او، برد ویتلاک (با بازی جرج کلونی) هنگام تولید جدیدترین فیلم فاخر استودیو که اسمش «درود بر سزار» است، ربوده میشود. در این فیلم تیلدا سوئینتن، نقش یک ستوننویس اخبار خالهزنکی، رالف فاینس، نقش یک کارگردان مولف، فرانسیس مکدارمند، نقش یک فیلمنامهنویس ازپاافتاده و جونا هیل، نقش یک حسابدار به همان اندازه ازپاافتاده را بازی میکنند. ترجمه گفتوگوی نشریه «ورایتی» با برادران کوئن، به مناسبت تازهترین فیلم آنها «درود بر سزار» را در ادامه بخوانید.
داستان «درود بر سزار» در یک استودیوی دهه پنجاهی میگذرد. شخصیتها براساس آدمهای واقعی هستند؟
ایتن: یعنی اسکارلت جوهانسن، استر ویلیامز است؟ نه واقعا. ما هیچی درباره استر ویلیامز نمیدانیم.
جوئل: ما چندان اهل پژوهش نیستیم.
قهرمان داستان شما، نامش ادی منیکس است، ولی ادی منیکس واقعی نیست، کسی که – مثل شخصیت فیلم- یک کار راهانداز استودیو بود.
جوئل: بله، اینطور خیلی سریع به وضعیت عجیبی میرسید.
در این فیلم بازیگرهای طراز اولی جمع شدهاند. همه بازیگرها احتمالا باید دستمزد کمتری گرفته باشند.
ایتن: این گونه است که میتوانید مردها را از پسرها جدا کنید.
جوئل: این قضیه پنهانی نیست که ما در حاشیه کار میکنیم، به معنای نوع کار و بودجهای است که با آن کار را انجام میدهیم. اکثر بازیگرهای این حرفه، یا ستارههای سینمایی که خودشان را بازیگر میدانند، اگر نقشی ببینند که میخواهند بازی کنند، مایل به توافق هستند.
به بازیگرهایتان اجازه بداههپردازی میدهید؟
جوئل: میتوانند هرچقدر میخواهند بداههپردازی کنند، ولی لزوما ما از همه این بداههپردازیها فیلم نمیگیریم. بعضیوقتها بازیگرها نسبت به آنچه ما نوشتهایم مقیدتر از خود ما هستند. به یاد دارم بیل میسی با چیزی در فیلمنامه «فارگو» در کلنجار بود؛ دیالوگی داشت که میگفت: «من…»، و چند لکنت داشت. بهش گفتم، «بیلی، فقط اینجا تاکید کردیم که برای یافتن کلمات مشکل داری. » و او گفت، «نه، میخواهم دقیقا همان طور که نوشته شده است، بگویم.»
زیاد بازیگران را کارگردانی میکنید؟
ایتن: نه. همان طور که بیلی باب تورنتون، که کارگردان هم هست، گفته، «اگر زیاد با بازیگر حرف میزنید، احتمالا فرد نادرست را برای نقش انتخاب کردید.»
به برداشتهای بسیاری نیاز دارید.
جوئل: نه واقعا. ما استنلی کوبریک نیستیم.
شما فیلمنامههایتان را با یکدیگر در یک اتاق مینویسید. بر اساس توالی زمانی کار میکنید؟
ایتن: بله، از ابتدا شروع میکنیم.
به نوبت کار را انجام میدهید؟
ایتن: بیشتر کار را من انجام میدهم. تایپام بهتر و سریعتر است.
نخستین مرتبه کی با [جورج] کلونی آشنا شدید؟
ایتن: به او نقشی در «ای برادر، کجایی؟» پیشنهاد دادیم، نخستین فیلمی که با او کار کردیم، بدون اینکه او را ملاقات کنیم. او گفت، «عالیه، بیاید جمع شویم و دربارهاش صحبت کنیم.» ما به فینیکس، آریزونا رفتیم. همان نزدیکی مشغول فیلمبرداری
«سه پادشاه» بود. ما به او فکر کردیم چون آدم بامزهای است. فیلم «خارج از دید» را دیده بودیم.
شما تمایل به کار با بازیگران یکسانی دارید؟
ایتن: ترکیبی از چیزهاست. اینکه شخصا آنها را دوست داشته باشیم، تاثیر دارد. نباید فقط با آنها کار کنید، بلکه با آنها ناهار بخورید، با آنها وقت بگذرانید. وقتی در کاری که انجام میدهند خوب باشند، میخواهید با آنها وقت بیشتری بگذرانید. این مساله دایمی است. ولی اگر رک بگویم، همچنین کمی مایه آسودگی خاطر است. اگر آنها را خوب بشناسید، با خود فکر میکنید: «بازی چه چیزی برایشان جذاب است؟»
جوئل: این کار را برای سرگرمی انجام میدهید. نه برای اینکه مایه آزارتان باشد. این مقوله مهمی است.
ایتن: ما چهار فیلم با کلونی کار کردیم، سه فیلم با جاش برولین. نمیدانم چندتا با فرن (مکدورمند). و فقط دوتا با تیلدا.
جوئل: تیلدا فوقالعاده است.
ایتن: شاید بشود گفت سهبار با تیلدا، چون در این فیلم نقش دو نفر را بازی میکند.
چندین فیلم شما شامل آدمربایی میشود: «فارگو»، «بزرگکردن آریزونا»، «لبوفسکی بزرگ» و حالا «درود بر سزار».
جوئل: مطمئن نیستم چرا. همه اینها بسیار متفاوتند. احتمالا باید دست از این کار برداریم.
چه چیز شما را به یک شخصیت جذب میکند؟
جوئل: حالوهوایش.
ایتن: یک گشتالت کامل است. اینکه چه چیز به کار داستان میآید و چه چیز با شخصیت وفق دارد، جداکردن این دو سخت است.
جوئل: قضیه مرغ و تخممرغ است. گاهی از فکر به بازیگری مشخص شروع میکنید و درباره یک شخصیت شاید دوست داشته باشید بازیشان را ببینید و داستانی که حول عملکرد روانی او شکل میگیرد و گاهی خود داستان است.
ایتن: در مورد این فیلم، ما شروع کردیم درباره یک کار راهانداز فکر کنیم؛ در استودیویی شبیه امجیام. او همه مسائل را حل میکند و باقی افراد، در نتیجه، بچههای او هستند.
جوئل: او فرد عاقل یک جهان دیوانه است. حرفه سینما یک آسایشگاه روانی است.
به مرور زمان کمتر دیوانه میشود یا بیشتر؟
ایتن: احتمالا کمتر دیوانه میشود، متاسفانه.
آیا به این دلیل است که استودیوها کمتر تن به مخاطره میدهند؟
جوئل: به نظرتان به این دلیل است؟ راستش را بگویم مطمئن نیستم. استودیوها همیشه به شیوه خاصی از مخاطره بیزار بودهاند.
ایتن: موافقم؛ استودیوها را سرزنش نمیکنم. همان طور که بارنی فرانک زمانی گفته بود: «مردم از این میگویند که سیاستمداران چقدر بد هستند. گاهی هیات انتخاب فیلمها نیز اعتباری ندارند.» مخاطب فیلمها، سلیقهشان یکدستتر شده است. فیلمهای جریان اصلی سابقا ماجراجوتر بودند چرا که مردم این طور میخواستند.
در آغاز کارتان، جوئل مسوول کارگردانی بود و ایتن تهیهکننده. از سال ٢٠٠۴ و با فیلم «قاتلین پیرزن» بود که مشترکا کارگردانی کردید. پس از این اتفاق، سبک فیلمسازیتان تغییر کرد؟
جوئل: هیچچیز عوض نشد مگر اسم ما در تیتراژ. علت جداکردن اسمهایمان در تیتراژ بسیار پیچیده بود. سعی داشتیم پیش از آنکه کسی اعمال نظر کند همهچیز را تحت اختیار خودمان بگیریم. فکر کردیم اگر یکی کارگردان و یکی تهیهکننده باشد، پای تهیهکننده سازنده به فیلم باز نمیشود و واقعیت دارد؛ نگذاشتیم این طور بشود.
ولی اگر با یکدیگر موافق نبودید چه میشد؟
جوئل: اگر با فیلمبردار اختلاف نظر داشته باشید چه میشود؟ فیلم مثل نشستن در یک اتاق و نقاشی کردن یک تابلو نیست. یا آن طور که دیوید لین زمانی گفت، «شما یک معلم انگلیسی در زیرزمینتان نیستید.» سینما یک کار اجتماعی است.
ایتن: درگیری با همدیگر، کمترین بخش ماجراست.
جوئل: اغلب کارگردانها اگر با یک فیلمبردار صحبت کنند، فقط خودشان و فیلمبردار هستند. درباره ما، این گونه است که یک گروه دونفره هستیم دربرابر هرکسی که با او حرف میزنیم.
ایتن: اگر جوئل تنها باشد، نظر آدمهای نادرست هم اعمال میشود. این امر برای ما جنبه تئوریک دارد. ما فیلمنامه را با هم مینویسیم و از آنجا آغاز میکنیم. هیچ تقسیم کاری انجام نمیدهیم.
شما دوران نوجوانی در مینهسوتا ساخت فیلم را با دوربین سوپر ٨ شروع کردید. فیلمها درباره چی بودند؟
جوئل: آنچه در تلویزیون میدیدیم را بازسازی میکردیم.
ایتن: ما فیلمهایی از مزخرفترین دوره از تاریخ هالیوود را میدیدیم. برنامههای دهه ۶٠ واقعا ضعیف بودند؛ فیلمهای باب هوپ و نه فیلمهای باب و بینگ کرازبی.
جوئل: فیلم «لمس پوست سمور» برای ما فیلم بسیار مهمی بود. یا «سوئد را خواهم گرفت» و «مشورت و تصویب». هرازگاهی، آخر شب میرویم و «شاهین مالت» را میبینیم و میگوییم «ووه! واقعا دارد اتفاق میافتد». ایتن یکبار گفته بود که ما اکثر فیلمها را توسط برنامهگذاری در مینهسوتا میدیدیم که کاتالوگ فیلمهای پخش جوزف ا. لوین را داشت. بسیار متنوع بود. یک روز یک فیلم هرکولی میدیدید و روز بعد «هشتونیم». و این ترکیب فیلمهای سطح پایین و سطح بالا روی ما تاثیر گذاشت.
دوست دارید فیلمها را چطور ببینید؟
جوئل: دوست داریم فیلمها را در سالن سینما ببینیم. فرصت نمیکنیم مثل سابق زیاد فیلم ببینیم. این روزها آکادمی اسکار کار حقهبازانهای میکند و دیویدی همه فیلمها را برایتان ارسال میکند که به نظرم از این بابت فاجعه است و زیادی عافیتطلبانه است. چیزی که برای ساختش، زمان و تلاش زیادی صرف میکنید تا روی پرده بزرگ خوب به نظر برسد، ولی با این حال اکثر مردم روی مونیتورهای کوچک مزخرف آن را تماشا میکنند.
فرانسیس مکدورمند با بازی در فیلم اولتان «نمونه خون» در سال ١٩٨۴ بدل به یک ستاره شد. او را چطور پیدا کردید؟
جوئل: داشتیم برای یک فیلم مستقل با بودجه بسیار اندک بازیگر پیدا میکردیم. هیچکاری انجام نداده بودیم، پس میرفتیم و بسیار تئاتر میدیدیم. ما نمایش «جنایاتِ دل»، که هولی هانتر در آن بازی میکرد را تماشا کردیم. به نظرمان آدم جالبی آمد و از او پرسیدیم اگر میخواهد بیاید و با ما برای فیلم ملاقات کند. او باید به تعهد دیگری عمل میکرد ولی آن زمان هماتاقی فِرن بود. فرن آمد و تست بازیگری داد و این طور فرن را ملاقات کردیم.
این روزها، «فارگو» به یک سریال موفق و ستایششده از جانب منتقدان، بدل شده است. هیچوقت به کارگردانی تلویزیونی فکر کردهاید؟
ایتن: فکر نکنم. در واقع، دیگر حتی مطمئن نیستم تلویزیون چیست. اچبیاو به شما پول میدهد و شاید در سینما آن را اکران کند یا در تلویزیون.
جوئل: این برمیگردد به همان چیزی که قبلتر درباره دیسکهای آکادمی اسکار گفتم و مردم آنها را در تلویزیون تماشا میکنند. این قضیه من را کارگردان تلویزیونی نمیکند؟
ایتن: سخت است از فرسودگی فرار کنی. هنوز دارم درباره تلویزیون حرف میزنم.
فیلم «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» را دیدهاید؟
جوئل: ندیدم.
ایتن: نه.
شما دو نفر آخرین افرادی در امریکا هستید که میتوانند این حرف را بزنند.
جوئل: من خیلی نگرانم که فیلم را ببینم. اسکار آیزک [که کوئنها در فیلم «درون لووین دیویس»، او را کشف کردند] اکنون یکی از شخصیتهای «جنگ ستارگان» است.
ایتن: و آدام درایور. خیلی عجیب است وقتی آدمهایی را که میشناسی در «جنگ ستارگان» باشند.
اسکار باید به شما کمیسیون بدهد.
جوئل: این را به اسکار بگویید.
اکنون تجارت مبتنی بر قسمتهای دنبالهدار فیلمهاست.
ایتن: مردم میروند میبینند. حالا ما دو تا پیرمرد هستیم که برای روزهای خوش قدیم غرولند میکنیم.
شنیدهام شاید برای «لبوفسکی بزرگ» ادامهای در کار باشد.
جوئل: تارا رید دوست دارد همان طور که کلونی «درود بر سزار» را اعلام کرد، این فیلم را اعلام کند ولی در این مورد، فکر نکنم تعهدی داشته باشیم.
جان تورتورو همچنین گفته بود شاید فیلم جداگانهای درباره شخصیت او خسوس بسازید.
ایتن: نه ما قصد داریم به موقعش دنبالهای بر «بارتون فینک» بسازیم.
جوئل: این فیلمی است که گمان کردیم ارزش یک دنباله را دارد، با نام «فینک پیر». ولی نمیخواهیم پیش از آنکه توتورو به قدر کافی پیر شده است آن را بسازیم. دارد به سنی که باید میرسد.
داستان فیلم را نوشتید؟
ایتن: نه، ولی حجم عظیمی از درخواستها به ما شده است.
جوئل: این قضیه من را یاد ماجرای چندسال پیش میاندازد؛ آن ریچاردز، فرماندار تگزاس برای تماشای یکی از فیلمهایمان در آستین آمده بود، از من پرسید میخواهیم بعدش چی بسازیم. من گفتم، «خب، فیلمی میسازیم درباره یک آرایشگر که میخواهد رختشوی باشد.» مکثی طولانی به وجود آمد، به من نگاه کرد و گفت، «واقعا دارم سخت تلاش میکنم نسبت به این فیلم خودم را هیجانزده
نشان بدهم.»
اعتماد