این مقاله را به اشتراک بگذارید
فیلمهایی که سعی کردند مثل فیلمهای «فرهادی» باشند
هرچه شبیهتر بهتر!
مهرنوش سلماسی
پس از موفقیت فیلم های «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» فیلم سازان زیادی سراغ مولفه های مضمونی و ساختاری این آثار رفتند. در دهه هفتاد وقتی عباس کیارستمی به موفقیت های گسترده جهانی رسید فیلم سازان زیادی تحت تاثیر او فیلم ساختند. فیلم های کیارستمی وار که با رعایت الگوها و مولفه های سازنده «زیر درختان زیتون»، «زندگی و دیگر هیچ» و «طعم گیلاس» کوشیدند تا موفقیت های مشابهی را تجربه کنند. از میان این فیلم سازان یکی دو نفر بعد از چند تجربه توانستند از زیر سایه سنگین کیارستمی خارج شوند و لحن و زبان خاص خود را بیابند. بقیه فیلم سازان اما هم چنان تحت تاثیر کیارستمی باقی ماندند.
نکته جالب توجه این که از میان انبوه فیلم هایی که با تاثیر و حتی تقلید سبک کیارستمی ساخته شدند تعداد اندکی اثر قابل قبول خلق شد. بحث موفقیت های جهانی هم جز چند نمونه انگشت شمار بیش تر در جشنواره کم اهمیت به دست آمد.
این که فیلم سازان جوان تحت تاثیر کارگردان های بزرگ و جریان ساز قرار گیرند، پدیده ای طبیعی است. کما اینکه در دهه ۵۰ نیز تعدادی از فیلم سازان منسوب به جریان موج نو تحت تاثیر فیلم های کیمیایی قرار گرفتند و دامنه این تاثیرپذیری چنان گسترده بود که جز جوان ها، شامل برخی فیلم سازان هم قواره و هم نسل کیمیایی هم شد. این اتفاق بعد از انقلاب درباره کیارستمی تکرار شد و کار به جایی رسید که مهم ترین و تاثیرگذارترین فیلم ساز دهه ۶۰ به سودای تکرار موفقیت های جهانی کیارستمی، سبک و سیاق فیلم سازی خود را رها کرد و به تقلید از کارگردان «خانه دوست کجاست؟» پرداخت.
اتفاقی که به نزول سطح کیفی فیلم های این فیلم ساز منجر شد، فیلم سازی که مقبولیت داخلی را به سودای جهانی شدن از دست داد.
در سال های اخیر و مشخصا پس از «درباره الی» شاهد رویکرد فیلم سازان جوان به سینمای فرهادی شدیم. شیوه نمایش زندگی آدم های طبقه متوسط، پرهیز زا قضاوت و سیاه و سفید دیدن آدم ها رو آوردن به کاراکترهایی خاکستری و کاویدن لایه های پنهان زندگی زوج های جوان و به تصویر کشیدن بحران در کانون خانواده و حتی دوربین روی دست که پس از فیلم های فرهادی به عنوان نشانه ای سبکی سر از فیلم های زیادی درآورد.
نکته جالب توجه این که میان آثار متاثر از فرهادی تعداد فیلم های قابل قبول بیش تر از آثاری است که در دهه ۷۰ به تقلید از کیارستمی ساخته شدند. نکته دیگر این که با راه یافتن مولفه های سینمای فرهادی به بسیاری از فیلم ها، حالا می شود از کلیشه هایی حرف زد که همه را یاد یک الگوی آشنا می اندازد. هر چند مثل مورد کیارستمی درباره فرهادی هم به نظر می رسد با وجود دامنه گسترده تاثیرپذیری ها و تقلیدها، هنوز فوت کوزه گری را کم تر فیلم سازی از استاد آموخته است.
هفت دقیقه تا پاییز
آشفتگی روابط یک زوج در آستانه جدایی، یک خانواده آرام و بی دردسر را هم دچار بحران می کند. در «هفت دقیقه تا پاییز» نیما (محسن تنابنده) و میترا (هدیه تهرانی) زندگی آرامی دارند و سارا دختری که میترا از ازدواج اولش دارد نیز با آن ها زندگی می کند. مشکل از جایی شروع می شود که مریم (خاطره اسدی) با نیت طلاق از فرهاد (حامد بهداد) به خانه آن ها می آید.
مهندسی حران در فیلم نامه «هفت دقیقه تا پاییز» و شیوه نمایش زندگی کاراکترها نشان از تاثیرپذیری محسوس علیرضا امینی از سبک و سیاق فیلم های فرهادی و به صورت مشخص «چهارشنبه سوری» و «درباره الی» دارد. برخلاف فیلم های قبلی امینی، در «هفت دقیقه تا پاییز» نه خبری از فضای غریب نما هست و نه نابازیگران در فیلم حضور دارند. امینی در یکی از حرفه ای ترین و خوش ساخت ترین فیلم های کارنامه اش به دل شهر آمده و مناسبات طبقه متوسط را بررسی کرده است. هر چند «هفت دقیقه تا پاییز» در فیلم نامه دچار کاستی هایی است که همین موضوع باعث شده با وجود تاثیرپذیری از سینمای فرهادی به پای آثار این کارگردان نرسد.
سعادت آباد
امیر عربی فیلم نامه نویس «سعادت آباد» دست مایه اصلی نگارش این فیلم نامه را داستان کوتاهی از ریموند کارور دانسته است. داستان «آلاسکا، مگر چه خبر است؟ که در مجموعه «کلیسای جامع» منتشر شده درباره زن و شوهری است که به خانه زوج دیگری می روند و درباره سفر به آلاسکا حرف می زنند. وقتی مهمانی تمام می شود، به تصویر متفاوتی از این دو زوج می رسیم. فیلم نامه «سعادت آباد» درواقع بسط و گسترش همین داستان است. با این توضیح که در شیوه پرداخت نویسنده و کارگردان رد و سایه اصغر فرهادی و فیلم «درباره الی»اش کاملا مشهود است.
«سعادت آباد» را می توان یکی از اولین فیلم هایی دانست که تحت تاثیر رویکرد فرهادی به طبقه متوسط ساخته شدند و باید گفت میان این فیلم ها از تمام شان یک سر و گردن بالاتر است. مطرح کردن دغدغه ها و مسائل طبقه متوسط شهری، نمایش تضادها و تناقض ها و البته ارجاع به گذشته و آن چه که قبلا میان برخی از کاراکترها رخ داده و رد و سایه تاثیرش تا به امروز باقی مانده است. زمان اکران «سعادت آباد» خیلی ها به شباهت حال و هوای این فیلم با «درباره الی» اشاره کردند.
برف روی کاج ها
میان فیلم سازانی که از اصغر فرهادی تاثیر پذیرفتند، مورد پیمان معادی از همه موجه تر به نظر می رسد. معادی در هر دو فیلم مهم و تاثیرگذار «درباره الی» و «جدایی نادر از سمین» حضور داشت و در مورد «جدایی» خودش یکی از ارکان موفقیت فیلم بود. درست در اوج موفقیت های «جدایی»، معادی «برف روی کاج ها» را کارگردانی کرد. با تهیه کنندگی جمال ساداتیان که «چهارشنبه سوری» را برای فرهادی تهیه کرده بود و فیلم برداری محمود کلاری که «جدایی نادر از سیمین» را گرفته بود. تمرکز بر مشکلات طبقه متوسط و نمایش بحران اخلاقی که کانون خانواده را به سوی فروپاشی می برد در «برف روی کاج ها» با هوشمندی معادی با تامل بر شخصیت اصلی فیلم، رویا (مهناز افشار) به فیلم انسجامی قابل قبول بخشیده است.
«برف روی کاج ها» سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را دریافت کرد ولی در اکران با حاشیه ها و مخالفت هایی مواجه شد. فیلم معادی یکی از آثاری بود که حوزه هنری اکرانش را تحریم کرد. چه در زمان جشنواره و چه در ایام اکران، منتقدان به شباهت های «برف روی کاج ها» با فیلم های فرهادی اشاره کردند.
قاعده تصادف
بهنام بهزادی پنج سال پس از «تنها دو بار زندگی می کنیم» موفق شد «قاعده تصادف» را به عنوان دومین فیلم بلند سینمایی اش جلوی دوربین ببرد. موفقیت و محبوبیت گسترده «تنها دو بار زندگی می کنیم» میان منتقدان جایگاهی را برای بهزادی رقم زده بود که خیلی ها چشم انتظار دومین فیلمش بودند.
«قاعده تصادف» بیش از آن که ادامه منطقی «تنها دو بار زندگی می کنیم» باشد، فیلمی بود که تاثیر «درباره الی» فرهادی در آن مشهود به نظر می رسید. یک گروه جوان تئاتری مشغول انجام آخرین تمرین شان پیش از سفر به خارج از کشور هستند که شهرزاد یکی از بچه های گروه که پدرش هم با آمدنش به این سفر مخالف بوده محل تمرین را ترک می کند. آنچه در ادامه شاهدش هستیم گم شدن شهرزاد و تاثیر این اتفاق به گروه بازیگران و در نهایت سفری است که منتفی می شود.
از چالشی که میان جوان های «قاعده تصادف» شکل می گیرد تا حتی میزانسن ها و دوربین رودست فیلم ساز می تواند تاثیر «درباره الی» را در این فیلم مشاهده کرد. هرچند که بهنام بهزادی کوشیده تا امضای خود را پای «قاعده تصادف» بگذارد و صرفا فیلم سازی تحت تاثیر فرهادی باقی نماند.
ملبورن
اولین ساخته نیما جاویدی داستان زوج جوانی را روایت می کند که در آستانه سفر به ملبورن و در حالی که چند ساعت بیش تر به پروازشان نمانده است ناخواسته درگیر ماجرایی پیچیده می شوند. این دردسر کودکی است که با مرگش بحرانی اساسی را رقم می زند. نیما جاویدی در فیلم «ملبورن» از پیمان معادی در نقش اصلی استفاده کرده که بازیگر دو فیلم مطرح فرهادی بوده است.
همین موضوع کنار حضور مانی حقیقی خودش باعث شده به شباهت فیلم جاویدی با آثار فرهادی بیش تر دامن زده شود. البته موضوع فقط حضور و جنسی بازی معادی نیست. فیلم موقعیتی اخلاقی را ترسیم می کند که از جنس سینمای فرهادی است. سراغ مضمون دروغ هم می رود و اساسا کاراکترهایش را یاد آدم های «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» می اندازد. فضای عصبی حاکم بر «ملبورن» به نوعی یادآور عصبیت کاراکترها در نیمه دوم فیلم «درباره الی» نیز هست.
شکاف
کیارس اسدی زاده با فیلم اولش «گس» نشان داده بود که فیلم سازی مستعد و خوش قریحه است. «گس» با دشواری هایی در مسیر اکران مواجه شد و در نهایت هم در گروه هنر و تجربه روی پرده رفت. «شکاف» فیلم دوم اسدی زاده به لحاظ انسجام و پرداخت به مراتب حرفه ای تر و بهتر از «گس» از کار درآمد. با این تفاوت که در «گس» به نظر می رسید شاهد اعلام حضور فیلم سازی هستیم که چه در مضمون و چه در ساختار روایی دنبال نوجویی است. در حالی که «شکاف» آشکارا تحت تاثیر سینمای فرهادی ساخته شده است. باز هم نمایش بحران در طبقه متوسط و استفاده از تمهیدهایی روایی برای ایجاد کشش و تعلیق که برای تماشاگر فیلم های فرهادی کاملا آشناست. آن چه در «شکاف» بیش از هر چیز دیگر مشهود به نظر می رسد تاثیرپذیری آشکار سازنده اش از سینمای اصغر فرهادی است.
کوچه بی نام
در «کوچه بی نام» محمدرضا غفاری گم می شود و با گم شدن او همه چیز به هم می ریزد. فیلمی که به نوعی یادآور «درباره الی» است. هاتف علیمردانی در فیلم «کوچه بی نام» یک موقعیت فرهادی وار را می آفریند. با این تفاوت که برخلاف فیلم های متاخر فرهادی که بر محور مسائل و مشکلات طبقه متوسط می گذرند، علیمردانی در «کوچه بی نام» طبقه ای سنتی و جنوب شهری را محور قرار داده است.
علیمردانی در بهترین و موفق ترین فیلم کارنامه اش موفق شده است در کنار تاثیرپذیری از فیلم های فرهادی، سبک و سیاق خود را نیز لحاظ کند. درواقع «کوچه بی نام» به لحاظ لحن و حال و هوا کاملا متعلق به سازنده اش است. فیلم ساز جوانی که شاید بتوان گفت با «کوچه بی نام» به نوعی به فرهادی ادای احترام کرده است.
عادت نمی کنیم
بعد از «ارسال آگهی تسلیت» ابراهیم ابراهیمیان در دومین ساخته بلند سینمایی اش نیز هم چنان تحت تاثیر سینمای فرهادی به نظر می رسد. فیلم به بررسی تاثیر مرگ یک دختر دانشجو می پردازد و در شیوه روایت و نحوه قصه گویی و کوشش برای گره افکنی و گره گشایی کاملا تحت تاثیر فیلم های فرهادی است. از «چهارشنبه سوری» گرفته که بازیگر اصلی اش هدیه تهرانی را نیز در این فیلم دارد تا «درباره الی» و حتی «جدایی نادر از سیمین».
«عادت نمی کنیم» که در جشنواره سال گذشته فجر به نمایش در آمد و علاقه مندانی هم داشت، نشان می دهد تاثیر اصغر فرهادی به فیلم سازان جوان بسیار زیاد بوده و به نوعی سینمای ایران هم چنان زیر سایه تنها فیلم ساز اسکاری این سرزمین قرار دارد. نکته این جاست که ابراهیمیان با وجود کوشش موفق نمی شود به عمق و تاثیرگذاری فیلم های فرهادی نزدیک شود.