این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نانی که آجر شد
٨٠درصد نویسندگان جهان بابت فروش آثارشان فقط ٢٠٠ دلار در سال درآمد دارند و تنها ١٠درصد از آنها توانستهاند از راه فروش آثارشان زندگی داشته باشند….
نشریه ادبی «لیترال مگزین» سال گذشته مطلبی منتشر کرد درباره وضع شغلی نویسندگان جهان. این گزارش مطالب تکاندهندهای داشت. ازجمله اینکه میانگین حقالتألیف ٨٠درصد نویسندگان جهان بابت فروش آثارشان، تنها ٢٠٠ دلار در سال است. این مبلغ حتی کفاف ضروریات زندگی را هم نمیدهد، چه رسد به تأمین مسکن و بیمه و چه و چه. این مسأله البته از دیرباز وجود داشته و تنها چیزی که حالا به آن اضافه شده کشف آماری آن است. مثلا مارکس که تقریبا قریب به نیم قرن، جهان را تحت سیطره اندیشههای خود داشت، ٢٠سال از زندگیاش را با قرض گذراند. در مورد جیمز جویس، نویسنده ایرلندی، هم لابد شنیدهاید. او مؤلف یکی از جنجالبرانگیزترین رمانهای جهان با عنوان «اولیس» است. وقتی خبرنگاری میخواست از او عکس بگیرد، چهرهای متفکر به خود گرفته بود. بعدها وقتی از او پرسیدند موقع گرفتن عکس در چه فکری بوده گفت: «در این فکر بودم که میشود از این عکاس پول قرض گرفت»! در ایران نیز شرایط مشابه و حتی تأسفبارتر حکمفرماست. درواقع آمار نشان میدهد که در تمام کشورهای جهان، نویسندگان و شاعران، دستکم از حیث فروش آثارشان، حال و روز خوشی ندارند. یعنی تنها ٢٠درصد از آنها هستند که میتوانند زندگیشان را به شکل عادی از طریق فروش آثارشان بگذرانند و از این ٢٠درصد هم فقط ١٠ درصدشان هستند که زندگی بالای متوسطی از این طریق ساختهاند. از این میان هم ٣درصد هستند که به لحاظ مالی کاملا تأمیناند و جزو طبقه ثروتمند و مرفه به شمار میآیند. این ٣ درصد، جزو نویسندگانی هستند که آثارشان همیشه در جدول پرفروشهای جهان بوده. در هر حال با خواندن این آمار ناامیدکننده احتمالا به این فکر خواهید افتاد که بهتر است قید نویسندگی و شاعری را بزنید. اما خب، بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان بودهاند که قید معشوق را نزدند و به هر کاری متوسل شدند تا بتوانند زنده بمانند و بنویسند. در این گزارش به برخی از این مشاغل نگاهی خواهیم انداخت؛ از پزشکی گرفته تا دزدی!
مشاغل نویسندگان: از پزشکی تا دزدی!
برچسب میچسبانم
فکر کن در ١٢سالگی مجبور باشی روزانه ١٠ ساعت کار کنی. چارلز دیکنز مجبور بود در سنین نوجوانی کارگری کند. او خود کودک کار بود و شاید به همین خاطر توانست بعدها صدای اعتراض کودکان کار در لندن، انگلستان و سراسر جهان باشد. دیکنز حتی توانست بعدها با نوشتن رمان «الیور توئیست» حرکتی سیاسی ایجاد کند و حکومت وقت را واداشت به ساماندهی حومههای اطراف لندن. او شخصیت «باب فاگین» را براساس همین تجربیات ساخت و تبدیل به یکی از بزرگترین نویسندگان جهان شد. در فهرست آثار برتر جهان رمان «آرزوهای بزرگ» همیشه حضور داشته و دارد.
حرفه؛ جراح
شرلوک هلمز در صدر محبوبترین و سرشناسترین شخصیتهای ادبی دنیاست. این شخصیت ادبی مخلوق سر آرتور کانن دویل، نویسنده انگلیسی است. کانن دویل در رشته پزشکی تحصیل کرد و بعدها جراح هم شد. او سفرهای متعددی به کشورهای مختلف جهان داشت و در این سفرها توانست تجربیات فراوانی در زمینه پزشکی و جراحی به دست آورد. در سفری به آفریقا روی کشتی طبابت را به عهده داشت و در سفری دیگر جراح بود. این اندوختهها باعث شد بعدها بتواند شخصیت شرلوک هلمز را شکل بدهد. هلمز اول در داستان «اتود درقرمز لاکی» ظاهر شد و بعدها به خاطر استقبال مخاطبان پایش به داستانهای دیگر کانن دویل نیز باز شد.
از ظرفشویی تا سوزنبانی
جک کروآک با نوشتن رمان «در جاده» تبدیل به سرشناسترین اعضای بیت شد. دانشجویان با خواندن این رمان چنان دچار تحول شده بودند که با کولهپشتی به دل کوه و جاده زدند و جنبشی به نام جنبش کولهپشتی را به راه انداختند. کروآک خود شبیه شخصیتهای «در جاده» که دچار نوعی رهایی بودیستی هستند، زندگی رها و در عین حال آشفتهای داشت. او شغلهای مختلفی را در زندگیاش تجربه کرد: از ظرفشویی، نگهبانی، پنبهکنی، مأمور پمپ بنزین و ملوانی گرفته تا سوزنبانی قطار و مأمور آتشنشانی.
لامپ ساز
رابرت فراست، شاعر شهیر آمریکایی چهار بار برنده جایزه پولیتزر شد. او پس از دو ماه از تدریس در کالج انصراف داد و تدریس در مدرسه را شروع کرد. در هر حال کلیت زندگی فراست به تدریس گذشت اما جالب توجه این است که پیش از تدریس مدتی را در کارخانه لامپسازی نیز گذراند. نویسندگان و شاعران همیشه از اینکه در کاری غیر از کار خود مجبور به فعالیت هستند ابراز ناراحتی کردهاند اما کار در کارخانه لامپسازی برای شاعری که بهنظر میرسد علاقهمندیاش هیچ ارتباطی با کارش ندارد، تجربههای فراوانی داشت.
درد بیدرمان
آگاتا کریستی یکی از پرکارترین نویسندگان جهان است و خالق شخصیت محبوب و معروف هرکول پوآرو. او خانم مارپل، دیگر کارگاه معروف داستانهایی جنایی و کارآگاهی را نیز خلق کرده. وقتی انگلستان در سال ١٩١۴ علیه آلمان اعلام جنگ کرد، آگاتا کریستی بلافاصله به نیروهای داوطلبانه امدادی ملحق شد و چهارسال بعدی زندگیاش را به درمان سربازان مجروح در بیمارستان نظامی شهر سپری کرد. کریستی پس از دوسال کار بدون دستمزد، بهعنوان دستیار داروساز برگزیده شد و بعدها از دانش داروسازی در بسیاری از رمانهایش بهره برد.
ناچارم به دزدی!
جک لندن نویسنده رمانهای معروفی چون «آوای وحش» و «سپید دندان» مدتی را در نوجوانی از راه سرقت روزگار میگذراند. او در نوجوانی از محل پرورش صدفهای خوراکی میدزدید و آنها را در بازار به شکل قاچاق میفروخت. بعدها زمانی که قایقش صدمه دید و دیگر قابل تعمیر نبود، در یک مرکز نگهداری آبزیان مشغول شد و سپس به خدمه قایق شکار شیردریایی در دریای آرام پیوست. او پیش از بازگشت به دبیرستان در سال ١٨٩۶ در یک کارخانه کنفریسی هم کار کرد. جک لندن، رمان «آوای وحش» را در ١٧سالگی با تأثیر از همین خاطرات نوشت.
ترک تحصیل از پزشکی
«اولیسِ» جیمز جویس همواره در صدر فهرست رمانهای برتر جهان جای دارد. او همان نویسندهای است که جلوی عکاس ژست گرفت و بعدها که از او پرسیدند به چه فکر میکرده گفت: «داشتم فکر میکردم میشود از او پول قرض گرفت یا نه»! جویس پزشکی میخواند اما آن را رها کرد و نخستین سینمای دوبلین را راه انداخت. او در این راه ضررهای فراوانی داد و کارش به شکست منجر شد. بعد از آن دوباره به تدریس روی آورد اما نوشتن داستان را همچنان ادامه میداد. جیمز جویس بعد از سالها بازنویسی و تلاش برای پیدا کردن ناشر، سرانجام در سال ١٩١۴ موفق شد نخستین کتابش با عنوان «دوبلینیها» را چاپ کند.
کارمندم
در رمان «محاکمه» با مردی روبهرو هستید که نمیداند چه کرده اما به اتهامی غیرقابل توضیح تحت پیگرد است. او جرم خودش را نمیداند اما مورد بازجویی و تعقیب قرار میگیرد. این جهان مخوف و وحشتناک در سراسر آثار فرانتس کافکا حضور دارد. در داستان «مسخ» هم ماجرا به شکل دیگری رقم میخورد. گرگور زامزا از خواب بیدار میشود و میبیند تبدیل به حشره شده. او بار مسئولیت خانواده را بر دوش دارد اما خانوادهاش کمکم طردش میکنند و مجبور میشود در اتاق خودش بمیرد. جالب است بدانید خالق این آثار، دکترای حقوق داشت و بارها بهعنوان کارمند حقوقی شرکت بیمه از سوی کارگزارش تشویق شد. او همواره از شغلش متنفر بود و در دستنوشتههایش نفرت از زندگی روزمره همواره وجود دارد. سرانجام هم به زندگیاش پایان داد.
بلیتفروشی
یکی از نویسندگانی که تنها با یک کتاب توانست اینهمه شهرت برای خود دست و پا کند،هارپر لی، نویسنده رمان «کشتن مرغ مقلد» است. او بعد از نوشتن این رمان دیگر نتوانست چیزی بنویسد و به قول منتقدان مبهوت همان اثر شد و ماند. هارپر لی در جوانی تحصیل در رشته حقوق را رها کرد و به نیویورک رفت تا بهعنوان نویسنده فعالیت کند. او که نوشتن مقاله و داستان کوتاه را در اوقات فراغتش پی میگرفت، مسئول باجه بلیتفروشی در خط هوایی بود. این بلیتفروش جوان بعدها توانست با نوشتن رمان معروف خود تا پایان زندگی، حیات اقتصادیاش را تأمین کند.
خشک کردن پروانهها
شغل یکی از بزرگترین نویسندگان جهان مدتها خشک کردن جانوران بود. ولادیمیر ناباکوف البته بابت تفریح چنین کاری نمیکرد. او بعد از فرار از اروپا و اقامت در آمریکا، در هاروارد مشغول به کار شد و در موزه جانورشناسی به بخش تاکسیدرمی پروانهها رفت. چندین اثر پژوهشی هم راجع به حشرات و پروانهها از او باقی مانده. بسیاری از نوشتههای ناباکوف تاکنون به چاپ رسیده و در ایران نیز اقبال فراوانی داشته که ازجمله میتوان به «دعوت به مراسم گردنزنی» و «زندگی واقعی سباستین نایت» اشاره کرد.
آهنگر
جوزف هلر پس از اتمام دبیرستان در سال ١٩۴١ و پیش از ثبتنام در نیروهای هوایی ارتش آمریکا، بهعنوان شاگرد آهنگر مشغول به کار شد. بعد از جنگ، او به تحصیل رشته ادبیات انگلیسی در کالیفرنیای جنوبی ادامه داد و در سال ١٩۴٩ موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه کلمبیا شد. طی یک دهه پس از آن، هلر به تدریس داستان و نمایشنامهنویسی در چندین مدرسه و کالج کلمبیا مشغول شد. او سپس شغلی در آژانس تبلیغاتی گرفت و در اوقات فراغتش نویسندگی را دنبال کرد. نخستین فصل رمان معروف «مخمصه» طی یک هفته در سال ١٩۵٣ به نگارش درآمد اما نوشتن بقیه کتاب هشتسال به طول انجامید.
افسر پلیس
نمیدانم چقدر میتوانم شغل جورج اورول را به رمانش مرتبط بدانم. «قلعه حیواناتِ» او بارها در سراسر جهان تجدید چاپ شده است و رمان «١٩٨۴» این نویسنده نیز ازجمله آثار مطرحش است. او در ١٩سالگی بهعنوان نیروی پلیس سلطنتی هند ثبتنام و در برمه شروع به کار کرد. اورول پس از فعالیت در نقاط مختلف این کشور، به خاطر بیماری به انگلیس بازگردانده شد. بعد از آن کار در پلیس سلطنتی انگلیس را رها کرد و به لندن رفت تا نویسندگی را بهطور جدی دنبال کند. بعدها هم توانست خالق آثاری مطرح در جهان باشد.
مدیریت کشتیهای تفریحی
سلینجر از همان ابتدا منزوی نبود. او در سال ١٩۴١ بهعنوان مدیر اجرایی کشتی تفریحی مشغول به کار شد. در همین زمان داستان هم مینوشت. او بخت این را داشت که با همینگوی نیز دیدار کند. همین آشنایی باعث شد تا بعدها انگیزهاش برای نوشتنش بیشتر شود. سلینجر پس از گذراندن خدمت سربازی به آمریکا برگشت و در سال ١٩۵١ رمان «ناتور دشت» را منتشر کرد. او پس از نوشتن این رمان بهسرعت شهرتی فراگیر به دست آورد و کمکم منزوی شد. مدتها در خانهای دور از شهر زندگی کرد و هیچکسی را به داخل راه نمیداد تا اینکه در سال ٢٠١٣ در همین مکان درگذشت.
خالق دراکولا
برام استوکر، خالق رمان معروف «دراکولا» سالها بهعنوان منتقد تئاتر در روزنامه قلم میزد. نقدهای مطرحی نیز از این نویسنده بهجا مانده است. او بعدها مدیریت سالن تئاتری در لندن را نیز عهدهدار شد و تقریباً سه دهه مدیریت این سالن را به عهده داشت. او رمان «دراکولا» را در سال ١٨٩٧ به چاپ رساند که یکی از مهمترین آثار جهان در ژانر وحشت به شمار میرود.
فرار از خدمت…
کورت ونهگات در زمان جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی رفت، اسیر شد و مدتی را در یک یخچال گوشت حبس شد. او پس از گذراندن این تجربیات تلخ و عجیب، همکاری خود را بهعنوان روزنامهنگار با یک مجله شروع کرد. از خالق «سلاخخانه شماره پنج» خواسته شد درباره یک مسابقه اسب گزارش بنویسد که طی آن یکی از حیوانات با شکستن نردهها، سعی داشته از میدان مسابقه فرار کند. ونهگات روی برگهای این جمله را نوشت و دفتر مجله را برای همیشه ترک کرد: «اسب از روی نردههای لعنتی پرید.» او سپس در کارخانه «جنرال الکتریک» نیویورک مشغول به کار میشود اما یکسال بعد این شغل را هم ترک میکند.سال ١٩۵٢ ونهگات نخستین رمانش را با نام «پیانوی خودنواز» منتشر کرد. او در سالهای زندگیاش شغلهای روزانه بسیاری ازجمله مسئولیت تبلیغات بازرگانی و تدریس زبان انگلیسی را تجربه کرد. زمانی که «گهواره گربه» او به کتابی پرفروش تبدیل شد، ونهگات در دانشگاه «یووا» تدریس میکرد.
شهروند
‘