این مقاله را به اشتراک بگذارید
به سوی جهنم ترجمه…
سمیه مهرگان
کارخانه ترجمهسازی: انتشار سه ترجمه «هیاهوی زمان» جولین بارنز و «آداب روزانه» میسون کوری بار دیگر ما را با این پرسش مواجه کرد که آیا عرصه نشر و ترجمه هم تن به بیاخلاقیهای رایج در جامعه داده؟ اگر بپذیریم که بازترجمه اخیر کتابهایی چون «صدسال تنهایی» با ترجمه کاوه میرعباسی یا «گتسبی بزرگ» با ترجمه رضا رضایی یک ضرورت بوده، اما آیا دیگر ترجمههایی که مثل کارخانه رمانسازی ژرژ سیمنون وارد بازار کتاب شدهاند – چه از منظر ادبی و چه اخلاقی- هم ضرورت است؟ از چند کتاب نانآور که طی یکی-دو سال اخیر بازترجمه شده نام میبریم تا بیهیچ قضاوتی نشان دهیم که عطش مترجمها (و ناشران) برای رسیدن به جهنم ترجمه سیریناپذیر است.
شازدهکوچولو و جاناتان مرغ دریایی: شازدهکوچولو با بیش از ۲۰ ترجمه این پرسش را به ذهن متبادر میکند که آیا ترجمههای محمد قاضی، ابوالحسن نجفی یا احمد شاملو و چندتای دیگر واقعا غیرقابل خواندن است که طی یک سال اخیر چند ترجمه دیگر هم وارد بازار کتاب شود یا ترجمههایی که از جاناتان مرغ دریایی از فرشته مولوی و مترجمان دیگر هست؟ (در سال جاری از کاوه میرعباسی دو ترجمه همزمان از این دو کتاب در نشر نی منتشر شده.)
اورهان پاموک: ترجمه آثار پاموک طی یکسال اخیر مُد روز شده. اولبار ارسلان فصیحی بود که پاموک را که هنوز نوبل ادبیات نگرفته بود از ترکی به فارسی ترجمه کرد. اما بعد از «خانه خاموش» بود که سیل مترجمها سمت این نویسنده روانه شد. سارا مصطفیپور از ترکی این کتاب را منتشر کرد، اما همزمان دو ترجمه از انگلیسی از سوی مریم طباطباییها و مرضیه خسروی نیز منتشر شد. اما پاموک به اینجا ختم نشد، بعد از انتشار ترجمه «جودت بیک و پسران» از سوی فصیحی، دو ماه بعد، ترجمههای عیناله غریب که در سایت نشر چشمه بهعنوان مترجم آثار پاموک معرفی شده، و بعد از آن علیرضا سیفالدینی هم منتشر شد.
ظلمت در نیمروز: دو ترجمه از این رمان در پیش از انقلاب شده بود که ضرورت ترجمه دیگری را ایجاب میکرد. اسداله امرایی در دهه هشتاد ترجمهای از این رمان منتشر کرد. اما دو سال پیش مژده دقیقی بار دیگر این کتاب را ترجمه کرد. (حداقل کار دقیقی این بود که مقدمهای بر کتاب نوشت و محترمانه از ترجمههای پیشین نام برد. کاش مترجمهای ما وقتی دست به ترجمه کتابهای ترجمهشده میزنند دلایل ترجمهشان را بنویسند و از مترجمهای پیشین هم نام ببرند. این را هم باید افزود که سروش حبیبی هم در ابتدای «جنگوصلح» به مترجم قبلی اشاره کرده و دلیل ترجمه خود را هم نوشته. رضا رضایی هم در ترجمه مجدد «گتسبی بزرگ» با نامبردن از مترجم قبلی، دلیل بازترجمه خود را بهدرستی شرح میدهد. کاش مترجمهای ما این حداقلها را رعایت میکردند.)
مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴: با بیش از ۱۵ ترجمه؛ با اینکه ترجمههای خوبی در بازار کتاب هست، از جمله حمیدرضا بلوچ و سیروس نورآبادی، اما این اواخر احمد کساییپور در نشر ماهی این دو کتاب را ترجمه کردند. حالا هم که میشنویم کاوه میرعباسی همت گماشتهاند به ترجمه این دو کتاب. (آیا ترجمههای موجود در بازار نشر، ضرورت ترجمه دیگری از این دو رمان را ایجاب میکرد؟)
آنا گاوالدا: این نویسنده که ابتدا با ترجمه الهام دارچینیان کتابهایش ترجمه و به چاپهای بسیاری هم رسیده بود، پارسال نشر ماهی با ترجمه ناهید فروغان (و نشر کولهپشتی) مجدد این کتابها را منتشر کردند، بیهیچ دلیلی از مترجم یا ناشر. رمان «عشق» از الیف شافاک هم با ترجمه ارسلان فصیحی سرنوشتش همین شد. (آیا این نویسندهها آنقدر ارزشش را دارد که ترجمههای دیگری طلب کند؟)
خالد حسینی: اولین کسی که آثار این نویسنده را به فارسی ترجمه کرد مهدی غبرایی بود. اما ناگهان در کنار ترجمه غبرایی ترجمههای دیگری مثل موریانه آمد بالا: ترجمههایی در نشر ققنوس، مروارید، باغ و دهها نشر گمنام با مترجم گمنام دیگر. (البته از اشتباه غبرایی در ترجمه آثار عتیق رحیمی دیگر نویسنده افغان نباید غافل ماند) با اینحال، آیا وقتی کتابی میفروشد، بهویژه که ترجمههای غبرایی، به چاپ بیستوچندم رسیده، و ترجمهها هم قابل قبول است، چه چیزی مترجمان را وامیدارد به ترجمه این آثار؟
میهنپرست ایرانی: کتابی است از کریستوفر دوبلگ که با اطلاع نویسنده توسط هرمز همایونپور ترجمه و نشر آگه منتشر کرد. نویسنده در سال جاری به ایران هم آمد و در مراسمی با حضور مترجم با مخاطبان حرف زد. اما چندماه پیش نشر چشمه با ترجمه بهرنگ رجبی ترجمه دیگری از این کتاب را با عنوان «تراژدی تنهایی» منتشر کرد. (آیا واقعا ترجمه دیگری نیاز بود آنهم وقتی ترجمه پیشین با هماهنگی نویسنده به فارسی ترجمه و منتشر شده بود؟)
سایه باد: این رمان که ده سال پیش از زبان اصلی توسط نازنین نوذری ترجمه شده بود، امسال همزمان با انتشار این رمان، سهیل سمی از زبان انگلیسی این کتاب را ترجمه و نشر قنوس منتشر کرد. (بهراستی چرا کتابی که از زبان اصلی ترجمه شده، مترجم دیگری باید از زبان واسطه آن را ترجمه کند؟)
غول مدفون: این کتاب با چهار ترجمه منتشر شد. اولین ترجمه در نشر ققنوس توسط سهیل سمی که پیشتر دو کتاب از این نویسنده ترجمه کرد بود. بعد از آن امیرمهدی حقیقت در نشر چشمه و دو مترجم جوان در نشر روزنه و میلکان. (آیا وقتی مترجمی پیشتر دو کتاب دیگر از این نویسنده ترجمه کرده و موفق هم بوده، احتمال اینکه سراغ کار بعدی نویسنده برود نیست؟)
هری پاتر: این مجموعه تجربه خوبی برای مترجمهای ایرانی بود. وقتی ویدا اسلامیه این کتاب را ترجمه کرد و بعد بهترتیب هری پاترهای دیگر را، دهها مترجمی که این سری کتابها را در طول این سالها ترجمه کرده بودند، همه وقتی دیدند در فروش آن شکست خوردهاند، عقبنشنی کردند، و آخرین سری هری پاتر هم این را ثابت کرد. (آیا بهتر نیست وقتی مترجمی کاری را شروع کرده و نویسندهای را با ترجمه قابل قبولی به خوانندگان فارسی معرفی کرده، آنهم وقتی قانونی به نام کپیرایت نیست، حداقل از منظر اخلاقی که میتوان این هماهنگی را با وی انجام داد، که حداقل مترجم یا مترجمان محترم بیهوده وقتشان را روی یک کتاب با چندین ترجمه هدر ندهند.)
پرسش آخر: آیا حوزه فرهنگ و نشر که رسالتش تولید آثار فرهنگی برای ارتقای سطح فرهنگی مردم است، با این فهرست بلندبالای بازترجمه -که نامترجمها (از فارسی به فارسی) و مترجمها (از زبان دوم یا اصلی) ترجمه کردهاند- به بازتولید کالای فرهنگی با برچسب «هدف وسیله را توجیه میکند» روی آورده است؟
آرمان امروز
8 نظر
محسن
از فارسی به فارسی ؟
بهرام
مطلب جالبی بود. ممنون.
رضا ميرزايي
همینطور رمان “کوری” بیش از ده ترجمه!؟
جاسم
مدومه پدر سینما
علی
پدر سینما چیه پدر ادبیات فارسی
حسین علیمردانی
آره راست میگی علی
مرتضی
خالد حسینی را غبرایی معرفی نکرد اشتباه می کنید .یک ترجمه زودتر از ایشان چاپ شده بود اسم مترجم یادم نیست اما دوتا خانم بودند. کاش در مطلب کیفیت ترجمه ها رو بررسی می کردید و می گفتید کدوم بهتره تا مردم اقلا ترجمه بهتر رو بخونند. صرف این که یک نفر زودتر ترجمه کرده که ملاک نیست . من ترجمه های اولی راخوانده ام که دو زار ارزش نداشت و خوشحال شدم که ترجمه جدیدی چاپ شد.
شفیعه
کمیت مهم نیست. کیفیت مهمه. توجه کنید بین اینهمه ترجمه آیا ترجمه ی خوبی هم وجود داره یا نه. هر روز دم از تکراری بودن ترجمه ها میزنن. آمار و لیست و ….خب؟ کی خوب ترجمه کرده کی مزخرف؟ اینش مهم نیست؟