این مقاله را به اشتراک بگذارید
گوهر درخشان تعلیق نئورئالیستی
«فروشنده» اصغر فرهادی از چشم منتقدان غربی
ساسان گلفر
پیش از آن که فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی دو جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد شصت و نهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم کن را از آن خود کند، از منتقدان علاقه مندانی که در کن ۲۰۱۶ برای اولین بار این فیلم را دیده بودند، عمدتا دو صدا به گوش می رسید.
گروه اول آنهایی بودند که «فروشنده»را فیلم خوبی در ردیف فیلم های قبلی فرهادی می دانستند و گروه دوم، آنهایی که این فیلم را یک اثر محکم و قابل قبول اما نه در حد و اندازه «جدایی نادر از سیمین» یا «درباره الی» ارزیابی می کردند. همین میزان استقبال معقول و منطقی در جشنواره ای با نتایج غیرقابل پیش بینی و پر از افراط و تفریط مانند کن که فیلم ساز ناشناخته ای مانند آپیچاتپونگ ویراستاکول را یک شبه به عرش می برد و آدم های اسم و رسم داری مثل «شان پن» و «گاس ون سنت» را ناگهان با فرق سر به زمین می کوبد، نشانه دلگرم کننده ای بود از این که فرهادی امسال نیز مانند همیشه با دست پر به میدان آمده است و فیلمش بسیاری چیزها در چنته دارد.
برخورد منتقدان نشریات معتبر انگلیسی زبان با این فیلم نیز کمابیش با آن چه شنیده می شد، منطبق بود. امتیازهایی که نویسندگان سینمایی ۹ نشریه بلافاصله بعد از تماشای فیلم «فروشنده» به فیلم دادند، در پایگاه اینترنتی متاکریتیک ثبت شده است. از این نه نفر، هفت نفر امتیاز بالا و نمره مثبت به فیلم داده اند که با رنگ سبز در سایت مشخص شده است؛ دو نفر فیلم را متوسط ارزیابی کرده اند و نمره های شان در محدوده زرد است و هیچ کدام نمره منفی در محدوده سرخ ثبت نکردند.
در این میان بالاترین نمره را اوون گلیبرمن منتقد ورایتی به فیلم «فروشنده» داده که نمره کاملی معادل صددرصد است.بعد از او جسیکا کینگ منتقد پلی لیست (ایندی وایر) قرار گرفته است که امتیازی بالا، معادل ۸۳ از ۱۰۰ برای فیلم فرهادی قائل شده است. در مرتبه بعدی، منتقدان چهار نشریه قرار دارند که هر کدام ۴ ستاره از ۵ ستاره به آن داده اند؛ امتیازی که در سایت متاکریتیک با عدد ۸۰ ثبت شده است.
این منتقدان عبارت هستند از بن کرول نویسنده «the Wrap» جان بلیزدِیل نویسنده «CineVue»، دبورا یانگ منتقد مشهور هالیوود ریپورتر و آلن هانتر از اسکرین اینترنشنال. جووانی مارکینی کامیا منتقد نشریه فیلم استیج که امتیازی معادل ۶۷ از ۱۰۰ به فیلم داده همچنان در منطقه سبز است. دو سینمایی نویس دیگر که با امتیاز ۳ ستاره از ۵ ستاره یا ۶۰ از ۱۰۰ فیلم را کمابیش متوسط ارزیابی کرده اند، منتقدان دو نشریه بریتانیایی هستند؛ تیم رابی از روزنامه تلگراف و پیتر بردشان منتقد گاردین. متوسط امتیازی که ۹ منتقد سینمایی به فیلم «فروشنده» داده اند، ۷۶ است که فیلم را در زمره بهترین فیلم های سال آن سایت قرار می دهد.
اونن گلیبرمن نویسنده مجله هفتگی آمریکایی ورایتی که فیلم «کارگردان چیره دست و استاد ایرانی» را «گوهر درخشان دیگری از تعلیق نئورئالیستی» دانسته، از فرهادی به عنوان نمونه ای از فیلم سازانی که «هیچکاکی» محسوب نمی شوند، اما تحت تاثیر هیچکاک قرار دارند، یاد کرده و نوشته است: «فرهادی از اختلافات خانگی که معمولا تا آن اندازه تشدید نمی شوند که چیزی را به نمایش بگذارند، درام می سازد و این دارم ها هوشمندانه، بی پیرایه، خاص و واقعی هستند.
با این حال، وقتی فیلمی مانند «جدایی نادر از سیمین» یا «گذشته» یا فیلم تازه فرهادی با عنوان «فروشنده» را تماشا می کنید، با یک نوع شگرد معکوس و ناملموس، فریفته یک موقعیت آشکارا ناتورئالیستی می شوید، همچنین با این تفاوت که آهسته آهسته متوجه می شوید که در توفانی گرفتار شده اید که لحظه به لحظه شدت می گیرد و این توفان درونیات آدم های روی پرده را عیان خواهدکرد. در چیزی گرفتار می شوید که فقط می توانید آن را تعلیق بنامید، اما تعلیقی که متصل به قلب و ذهن شخصیت ها است و با آن ها گشوده می شود.
گلیبرمن با اشاره به خط سیر داستان که برخلاف معمول آثار فرهادی با یک موقعیت پرتنش شروع می شود و تشریح شخصیت ها و موقعیتی که در آن قرار دارند، بازی شهاب حسینی، ترانه علیدوستی (که او را با ماریون کوتیار قابل مقایسه دانسته) و بابک کریمی را که نقشی حساس و تعیین کننده در ساخت درام و شخصیت پردازی این اثر داشته اند، ستوده است.
جسیکا کینگ نویسنده آمریکایی وبلاگ پلی لیست که زیرمجموعه سایت خبری سینمای مستقل ایندی وایر است، در مقاله ای با تیتر «فروشنده اصغر فرهادی مختصری از بهترین آثار او کم می آورد» نوشته: «هر چهار فیلم اخیر فرهادی- «چهارشبنه سوری»، «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته»- به نوعی موضوع سازش در زندگی زوج ها را محک زده اند و همه این فیلم ها توانایی خیره کننده فرهادی را به اثبات رسانده اند که چگونه رد این مسائل را به شکلی خارق العاده در جزییات بسیار عادی دنبال کرده است… نکاتی که با منطقی دقیق به سوی نقطه اوجی غیرعادی حرکت می کنند که هم اجتناب ناپذیر است و هم غیرمنتظره.
فیلم تازه او «فروشنده» کاملا در این قالب می گنجد، گرچه این فیلم بیش از آن که درباره جدایی باشد، درباره بریدن است، درباره ترَک کوچکی که شکاف بزرگی در زندگی زوج پدید می آورد و به نوبه خود از یک فاصله بزرگ، به وسعت یک خلیج، در جامعه ایران پرده بر می دارد. اما… برخی انتخاب های فیلم ساز باعث شده که فیلم در نهایت به عظمت و جامعیت بهترین آثار او («درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» که جسیکا کینگ بعدا تصریح کرده) نرسد. این فیلم اندازه همه آثار فرهادی قانع کننده است، اما کمابیش به بزرگی آن ها نیست.»
نویسنده بعدا توضیح می دهد که «فروشنده» اگرچه متقاعدکننده تر و محکم تر از «گذشته» است، اما به چند علت، از جمله این که فرهادی نقش رعنا را تا حدی «به حاشیه رانده است» (کینگ نوشته است: «این مورد مخصوصا حیف شد، چون نقش زن را علیدوستی بازی کرده که یکی از درخشان ترین و تماشایی ترین بازیگران زن نقش اصلی فرهادی است») و اتکای فرهادی به مسائل خاص جامعه مدرن ایران نتوانسته به پای شاهکارهای فرهادی برسد.
دبورا یانگ منتقد هفته نامه هالیوود ریپورتر در ابتدای مقاله اش اشاره کرده که اصغر فرهادی بعد از ساختن «میان پرده»ای در فرانسه با عنوان «گذشته» به میهن خود بازگشته و به «کاوش در سویه تاریک روحیات انسان ادامه داده است». خانم یانگ معتقد است که اثر تازه فرهادی «فاقد پیچیدگی اجتماعی «جدایی نادر از سیمین» برنده جایزه اسکار است» و در مواردی «حس وجود یک درام ساختگی به بخش های کسل کننده منجر می شود.» این منتقد در ادامه نوشته: «اما هنگامی که ضربه های کاری پایانی نواخته می شود که تماشاگر را هیجان زده و نفس در سینه حبس شده بر جا می گذارد، از همه (آن نقاط ضعف) می توان گذشت.»
به نوشته منتقد هالیوود ریپورتر، با آن که اختلافات طبقات اجتماعی در ایران مدرن در این فیلم نیز نقش مهمی در درام و پیامدهای آن در زندگی شخصیت ها ایفا می کند، این تفاوت ها به اندازه پویایی اجتماعی طبقات فرادست و فرودست در «جدایی نادر از سیمین» و «چهارشنبه سوری» قانع کننده از کار درنیامده است. «آن چه در اینجا بیشتر مطرح است، ضعف روانی و خلاء اخلاقی شخصیت های اصلی است… که بازیگر و جزو طبقات نخبه فرهنگی تهران هستند.» نویسنده در پایان مقاله اش از بازی فرید سجادی حسینی که در صحنه های پایانی در میان گروه تازه ای از بازیگران وارد داستان می شود، با صفت «فراموش نشدنی» یاد کرده و طراحی صحنه کیوان مقدم را ستوده است.
بن کرول منتقد آمریکایی وبسایت خبری حوزه سرگرمی و رسانه the Wrap در یادداشت خود درباره «فروشنده» نوشته است: «اکنون که فیلم به روی پرده رفته است، با اطمینان خاطر می توانیم بگوییم که می توان روی قدرت فرهادی حساب کرد و او را یک برنده احتمالی نخل طلا به شمار آورد.»
وی با اشاره به بازگشت فرهادی به مضامین فیلم های قبلی، از جمله افکار سنتی مردانه در مورد شرافت، تنش های خانوادگی و ماهیت عدالت، می گوید این فیلم ساز در کاوش در چنین مضامینی رقیب ندارد و مقتدرانه در این عرصه توانایی های دراماتیک خود را بسط می دهد.
ایرادی که بن کرون به اثر فرهادی گرفته، ایرادی است که او به آثار وودی آلن و برادران داردن نیز وارد می داند. به عقیده کرول، مشکل این است که تماشاگر دقیقا می داند که چه انتظاری از این فیلم سازان باید داشته باشد و سبک و مضامین کار آن ها چنان مشخص و بی کم و کاست است که هرچقدر هم کار خود را خوب و بی نقص انجام می دهند، تماشاگر تکلیفش با آنان مشخص است و چون پیشاپیش می داند که کار خوبی قرار است ببیند و می بیند، آن را اثری عالی قلمداد نمی کند، «که این مایه تاسف است».
منتقد آمریکایی پس از تشریح داستان و موقعیت دراماتیک آن، بخش هایی از نیمه اول داستان را کند دانسته اما گفته که فرهادی با توانایی درام پردازی استثنایی خود پرده سوم را بسیار پرتنش و نفس گیر از کار درآورده و در این بخش از فیلم «هر خط دیالوگ و هر ژست ساده ای را سرشار از معنا کرده است». وی نقد خود را با این جملات به پایان می برد: «در دنیای فرهادی هر مکث ساده ای حجم عظیمی از گفتار است.»
جان بیلزدِیل نویسنده وبلاگ سینمایی بریتانیایی CineVue در ابتدای یادداشت خود آورده است: «اصغر فرهادی با چنان تسلط و کیفیت بی خدشه ای فیلم می سازد که چشم انداز تماشای هر فیلم تازه او مثل خریدن تازه ترین رمان پر و پیمان نویسنده محبوبتان است. اثری که در قفسه کتابخانه جا می گیرد و تمام پیچیدگی های دنیای انسان را در خود دارد.»
به گفته بلیزدیل، «آینه ها در سراسر فیلم صحنه ها را بازتاب می دهند، همان طور که هنر نمایشنامه نویسی کاستی های زندگی را بازتاب می دهد و بالعکس.» این منتقد نیز بازی های را تحسین کرده و به ویژه از فرید سجادی حسینی نام برده است.
منتقد مجله بریتانیایی اسکرین اینترنشنال، آلن هانتر که معتقد است که فرهادی با «فروشنده» پا به قلمروی میشائیل هانکه، فیلمساز اتریشی گذاشته، نوشته است: «شاید طرفداران فرهادی فیلم «فروشنده» را دستاوردی کوچک تر (از فیلم های قبلی) بیابند، اما این فیلم آن قدر از محتوای عاطفی و آشفتگی های اخلاقی با دقت طراحی شده برخوردار است که می تواند از استقبال جشنواره ها اطمینان داشته باشد.»
به گفته این سینمایی نویس: «فیلم «فروشنده» مدام بهتر و بهتر می شود. در یک چهارم آخر آن بازی عالی بابک کریمی در نقش مکمل که از یک مقصر به قربانی آسیب پذیر بدل می شود، خودنمایی می کند و در همین حال، عماد (شخصیت شهاب حسینی) سررشته امور را طوری در دست می گیرد که رابطه این زن و شوهر حتی بیش از پیش به سوی نابودی می رود.»
وی می نویسد: «فرهادی استاد ضرباهنگ و تنش است. آهسته آهسته کشمکش را بالا می برد و حسی ماندگار از ناتوانی، پارانویا و این احتمال که هرگز نمی توانید کسی را که عاشقش هستید، کاملا بشناسید را در روایت اضطراب آورش می دمد.» جووانی مارکینی کامیا نویسنده سایت آمریکایی The Film Stage که نسبت به همتایانش نمره نسبتا پایین تری به فیلم فرهادی داده، نوشته است: «طرح ریزی بیش از حد شماتیک پیرنگ داستان، ضعفی است که به طور مکرر در آثار اصغر فرهادی نویسنده- کارگردان بروز می کند. فیلم هایی همچون «درباره الی» و «گذشته» از روایت های ساختگی صدمه دیده اند، گرچه احساساتی که توانستند برانگیزند- در شخصیت، و همچنین در تماشاگر- به اندازه کافی قدرتمند بود که جبران ماهیت به شدت از پیش تعیین شده خط سیر داستان فیلم را بکند.
متاسفانه در مورد «فروشنده» این اتفاق نمی افتد. فیلم که به شکلی نا به هنجار کند و سنگین است، به زحمت خود را به پایانی تیره و تار می رساند که بیشتر قدرت مضامین بالقوه قانع کننده آن را از بین می برد.»
وی احتمال می دهد که فرهادی با وارد کردن نمایشنامه «مرگ فروشنده» آرتور میلر، نمایشنامه نویس مشهور آمریکایی در داستانش «قصد آن را داشته است که با ایجاد توازی میان جامعه آمریکا و جامعه ایران، حس جهان شمولی به داستانش بدهد و استدلال کند که در هر دو جامعه قوانین و انتظارات سفت و سختی وجود دارد که دست و پای شهروندان را می بندد و مانع شادی آن ها می شود. حتی اگر این گفته درست باشد، اگر آشنایی قبلی با نمایشنامه آرتور میلر وجود نداشته باشد، رسیدن به چنین تفسیری غیرممکن است، چون فیلم فقط بخش های کوتاهی از اجرای آن را در بر دارد که برای افرادی که نمایشنامه را نخوانده اند، تا حد زیادی نامفهوم است.»
پیتر بردشا، نویسنده روزنامه انگلیسی گاردین نیز از نام ویلی لومن، شخصیت اصلی نمایشنامه «مرگ فروشنده» در عنوان مقاله استفاده کرده و در ابتدای این یادداشت با تیتر «اصغر فرهادی لایه هایی از ویلی لومن را عرضه می کند»، نوشته است: «با دیدن درام جالب و در عین حال ساختگی «فروشنده» اصغر فرهادی، یک لحظه به نظرم رسید که ژانر تازه ای در دنیای سینما در حال متولد شدن است: ژانر «شوک حادثه هانکه/ آنتونیونی». افراد نازنینی از طبقه متوسط دارند زندگی شان را می کنند که ناگهان حادثه ای مهیب- مرموز، نانشناس و بدنهاد- به آن ها هجوم می آورد و آرامش آن ها را به هم می ریزد و زندگی عادی روزمره شان را خدشه دار می کند. این حادثه حس گناه و شرم درونی آنان را آشکار می کند.»
بردشا «فارغ التحصیلی» کریستین مونجیو (یکی از دو برنده مشترک جایزه کارگردانیاین دوره جشنواره کن) و تا اندازه کمتری «دختر ناشناس» برادران داردن (فیلمدیگری در بخش مسابقه این دوره جشنواره) را نیز متعلق به همین ژانر «شوک حادثه هانکه/ آنتونیونی»دانسته و عناصر مشترک میان آن ها را برشمرده و گفته که «فروشنده» از ابتدا کاملا در این قالب می گنجد و گرچه تردیدی در پرداخت خوب آن نمی توان داشت، طوری شروع می شود که اطوارگرایانه به نظر می رسد.
این منتقد در ادامه به «دو فیلم درخشان فرهادی» اشاره می کند و می گوید که «جدایی نادر از سیمین» نشان از هانکه و «درباره الی» عناصری از آنتونیونی را در خود دارد، «با این حال، به نظر من «،روشنده» از بسیاری جهات به «چهارشنبه سوری» خود وی نزدیکتر است و بازیگر زن نقش اصلی هر دو نیز ترانه علیدوستی است که عالی بازی می کند.»
منتقد گاردین در پایان مقاله طولانی خود نوشته است: «همه این ها را گفتم، اما صرفا همان ضریب هوشی فیلم سازی فرهادی کافی است تا فیلمی تماشایی بسازد؛ فقط فیلم سازی با اطمینان به نفس او می تواند چنین قطعه کمدی بی پروایی را بسازد: عماد که در کلاس از پا افتاده است، به خواب فرو می رود و بچه ها جلوی صورت او که خروپفش به هوا بلند شده است، با پررویی سلفی می گیرند، «فروشنده» درام خوش پرداخت و باارزشی است.»
منتقد بریتانیایی دیگری که امیتازی مشابه بردشا به فیلم داده، تیم رابی نویسنده روزنامه تلگراف نیز به همین صحنه سلفی گرفتن بچه ها و البته از منظری دیگر اشاره کرده؛ وی این صحنه را نشانه تعرض به حریم خصوصی در خارج از خانه دانسته است.
منتقد تلگراف با اشاره به عجله سازنده فیلم «فروشنده» برای این که فیلم را در آخرین لحظات به بخش مسابقه کن برساند، نوشته است که اگر فرهادی وقت بیشتری را صرف تدوین فیلم می کرد، فیلم بهتری از کار در می آورد. وی از تدوین چنین ایراد گرفته ست: «پرده اول سر و شکلی بی نظم و آشفته دارد و پیرنگ های فرعی به جای آن که با ساختن نقطه مقابل (کنترپو آن) پیرنگ اصلی را تشدید می کنند، تمایل به آن دارد که پیرنگ اصلی را به راه خطا بیندازند.»
تیم رابی معتقد است که دو بازیگر اصلی، شهاب حسینی و ترانه علیدوستی و همچنین بابک کریمی بازیگر نقش مکمل فیلم با بازی های درخشان خود به نجات فرهادی شتافته اند. وی بازی هر سه نفر را بهتر از بازی برنیس بیژو برنده جایزه بازیگری جشنواره کن در فیلم «گذشته» فرهادی دانسته و گفته که همکاران قدیمی فرهادی در این موقعیت بهتر از همه به کار او آمده اند.
1 Comment
ناشناس
ممنون از مطلب خوبتون من فکر میکنم مطلب تیم رابی شاید به واقعیت نزدیکتره عجله آقای فرهادی تو فیلم سازی بعد از فیلم جدایی باعث شده که فیلم هاش مخصوصا فیلم آخرش تنزل زیادی پیدا کنه و اینکه به نظر من قصه اصلی قصه ضعیفیه که فقط توانایی فرهادی تو فیلمسازی تونسته ببیننده رو جذب کنه مخصوصا شخصیت رعنا که به نظر من اصلا پرداخت نشده و حتی واقعی نیست مثلا این نکته که تو جامعه ایرانی زنی که تاتر بازی میکنه به لحاظ سختی هایی که جامعه بهش تحمیل میکنه قطعا نوع برخوردش بسیار برونگراتره و من شرم و ترسش رو در پنهان کردن واقعیت درک نمیکنم اونم در مقابل مردی که مثل خودش به اصطلاح آدم روشنیه