این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
فیلمهایی برای ندیدن!
سری دهم
نوشتهی پژمان الماسینیا
اشاره: تا به حال به فیلمهای معروف و اسموُرسمداری برخوردهاید که تاریخمصرفشان گذشته باشد؟ به آثاری که بهبه و چهچه گفتنهای منتقدان وطنی و فرنگی سالهاست نثارشان میشود اما درواقع علاوه بر اینکه دیگر کمترین جذابیتی ندارند گهگاه مبتذل و مشمئزکننده هم هستند، چطور؟… آدمیزاد در مواجهه با چنین فیلمهایی، دو راه بیشتر ندارد؛ یا بایستی از ترسِ به باد رفتن آبرو سکوت پیشه کند و همرنگ جماعت، به کورهی تعریفوُتمجیدها بدمد یا بیخیالِ انگ خوردن و حفظ پرستیژ خود، پنبهی آن فیلمهای کذایی را بزند!… اصلیترین وجهِ اشتراک سه فیلم مطرحی که برای این شماره انتخاب کردهام، کارگردانی شدنشان توسط سه تن از فیلمسازان مطرح زمانهی ماست. و نکتهی آخر اینکه ضمن سپاسگزاری از خوانندگان ارجمند «مَدّ و مِهْ»، به اطلاع میرسانم که -تا اطلاع ثانوی- شمارهی ۱۰، واپسین شماره از سلسلهنوشتارهای «فیلمهایی برای ندیدن!» خواهد بود.
۱- «پوستی که در آن زندگی میکنم»؛ محصول ۲۰۱۱ اسپانیا
«پوستی که در آن زندگی میکنم» (The Skin I Live In) -به فرانسوی: La piel que habito- مثلاً قرار بوده که تریلری روانشناسانه از آقای آلمودوار باشد اما عنوان تریلر سادیسمی برازندهترش است. ۲۵ دقیقه از این بهاصطلاح فیلم گذشته است و شما هنوز نمیدانید «پوستی که در آن زندگی میکنم» چه میخواهد بگوید و اصلاً حرف حساباش چیست؟! در تمام طول فیلم، نمیتوانید آدم سالمی که سرش به تناش بیارزد و خالی از مشکلات و عقدههای روانی باشد، پیدا کنید. «پوستی که در آن زندگی میکنم» با ورود پسر خلافکار و منحرف ماریلا (با بازی ماریسا پاردس) تازه راه میافتد درحالیکه یکچهارم زمان فیلم سپری شده است. خواندن خلاصهی داستان، انتظار دیدن تریلری هیجانانگیز و غیرمنتظره را در مخاطب بیدار میکند اما چنین امیدی بهسرعت مبدل به یأس میشود و «پوستی که در آن زندگی میکنم» گامی فراتر از یک فیلم جنایی خیلیخیلی معمولی و سطحی برنمیدارد. درواقع فیلم با برملا کردن راز حضور ورا (با بازی النا آنایا) در ویلای دکتر لگارد (با بازی آنتونیو باندراس) بهجای اینکه شگفتزدهتان کند، حالتان را بههم میزند. پدرو آلمودوار در مقام یک قصهگو، داستاناش را بریدهبریده، با لکنت فراوان تعریف میکند و آنتونیو باندراس هم بدون فتح هیچ قلهای، با سرعت نور در حال سقوط آزاد است. بازیگری که شناختهشدهترین فیلمهایاش، مهملهایی مثل "نقاب زورو" (The Mask of Zorro) [ساختهی مارتین کمپبل/ ۱۹۹۸] باشد، نمیتوان جایگاهی بهتر از این هم برایاش متصور بود. «پوستی که در آن زندگی میکنم» بهواسطهی برگزیدن طریقهای غیرخلاقانه در ارائهی اطلاعات، لذت کشف و شهود را از مخاطب بینوایاش میگیرد. فیلم، شدیداً خستهکننده و خوابآور است و شک ندارم میتواند بهعنوان جایگزین داروهای شیمیایی حاوی عوارض جانبی، برای درمان بیمارانی که از مشکل بیخوابی رنج میبرند، تجویز شود! «پوستی که در آن زندگی میکنم» فیلم ضعیفی است که ارزش وقت تلف کردن ندارد. حیف آقای آلمودوار! حیف!
گونه: هیجانانگیز
بودجه: حدود ۱۳ و نیم میلیون دلار
فروش: حدود ۳۱ میلیون دلار
جوایز: کاندیدای گلدن گلوبِ بهترین فیلم خارجی، برندهی ۲۴ جایزه و ۶۴ نامزدیِ دیگر در جشنوارههای مختلف
۲- «کلاهبرداری آمریکایی»؛ محصول ۲۰۱۳ آمریکا
«کلاهبرداری آمریکایی» [۱] (American Hustle) هشتمین فیلم سینمایی دیوید او. راسل در مقام کارگردان محسوب میشود [۲]. «کلاهبرداری سابقهدار بهنام ایروینگ رزنفلد (با بازی کریستین بیل) و دوست و همکارش، سیدنی پراسر (با بازی امی آدامز) بهشکلی غیرمنتظره در تلهی یک مأمور افبیآی بهنام ریچارد دیماسو (با بازی برادلی کوپر) گیر میافتند. آنها در برابر آزادیشان، قبول میکنند تا قدرتمندان رشوهخوار را به دام پلیس بیندازند…» سالی که نکوست، از بهارش پیداست! «کلاهبرداری آمریکایی» با یک مقدمهچینی طولانی و خستهکننده که درواقع معرفی مرد و زن اصلی داستان است -و بهتناوب از زبان هر دو کاراکتر میشنویم- آغاز میشود. در ادامه، با حجم قابلِ توجهی از دیالوگها و سیل اطلاعاتی مواجه هستیم که مسلسلوار بهسوی مخاطب شلیک میشوند! از پوئنهای منفی «کلاهبرداری آمریکایی»، اصرار ابلهانهی کارگردان بر نمایش بخشهایی از اندام خانم آدامز طی موقعیتهای گوناگون فیلم است که کوچکترین تأثیری هم در پیشبرد داستان ندارد! لابد داوران آکادمی، هدر دادن ۱۳۸ دقیقه از وقت تماشاگران را نوعی پیروزی بهحساب میآورند که فیلم را در ۱۰ رشتهی مهم، شایستهی کاندیداتوری اسکار دانستند! صرف ۱۳۸ دقیقه برای گرهگشایی از ماجرایی که اصلاً شگفتانگیز نیست، یکجور کلاهبرداری هالیوودی است! «کلاهبرداری آمریکایی» فیلمی ناامیدکننده و معمولی، بدون هیچ نکتهی درخشانی است که فقط سروشکل یک محصول خوب را یدک میکشد. «کلاهبرداری آمریکایی»، مصداق بارز رنگ کردن کلاغ بهجای قناری است!
گونه: جنایی، درام
بودجه: ۴۰ میلیون دلار
فروش: بیش از ۲۵۱ میلیون دلار
جوایز: کاندیدای ۱۰ اسکار، برندهی ۶۵ جایزه و ۲۰۲ نامزدیِ دیگر در جشنوارههای مختلف
۳- «ونوس در پوست خز»؛ محصول ۲۰۱۳ فرانسه و لهستان
«ونوس در پوست خز» (Venus in Fur) -به فرانسوی: La Vénus à la fourrure- ساختهای تکلوکیشنه، دوبازیگره و -ناگفته پیداست که- زیادهگو از رومن پولانسکیِ شهیر! نقش زن فیلم را همسر کارگردان، خانم امانوئل سنیه بازی میکند و جالب است که قدوُقواره و شکلوُشمایل بازیگر مرد (متیو آمالریک) هم به خودِ پولانسکی شباهت دارد! شاید بهتر بود که رومن و امانوئل، این تلهتئاتر آزارنده را در خانه و با هندیکمشان ضبط میکردند تا خدشهای بر خاطرهی آثار درخشان فیلمساز وارد نمیآمد. «ونوس در پوست خز» سقوط آزادِ سازندهی شاهکاری مانند "بچهی رزماری" (Rosemary's Baby) [محصول ۱۹۶۸] [۳] است و سطحِ پایینتر از نمونهی متأخر و متوسطی همچون نمایشنامهی فیلمشدهی قبلیِ او، "کشتار" (Carnage) [محصول ۲۰۱۱]. تا دقیقهی ۴۷ -که تحملاش کردم- فراتر از کاریزماتیک جلوه دادنِ گونهای انحراف جنسی و مازوخیستی -در خلال گفتوگوها- کاری از «ونوس در پوست خز» ساخته نیست… خلاصه اینکه: اگر نمیترسید انگِ کمسوادی بهتان بچسبانند؛ بیخیال روشنفکربازی و عمیق بهنظر رسیدن، شوید و از چندفرسخی «ونوس در پوست خز» هم عبور نکنید!
گونه: درام
فروش: نزدیک به ۶ میلیون دلار
جوایز: کاندیدای نخل طلا از جشنوارهی کن، برندهی ۶ جایزه و ۱۷ نامزدیِ دیگر در جشنوارههای مختلف
پانویسها:
[۱]: نزد سینمادوستان فارسیزبان با عنوان «حقهبازی آمریکایی» نیز شناختهشده است.
[۲]: گرچه "عشق تصادفی" (Accidental Love) پیش از «کلاهبرداری آمریکایی» فیلمبرداری شده است اما ساختهی مذکور در فوریهی ۲۰۱۵ به نمایش درآمد و دیوید او. راسل، اسماش را از روی فیلم برداشت!
[۳]: درصورت تمایل، میتوانید رجوع کنید به نقد "بچهی رزماری" بهقلم نگارنده، تحت عنوان «مصائب ژاندارک به روایت پولانسکی»، منتشرشده به تاریخ پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳؛ در قالب شمارهی ۲۴ از صفحهی طعم سینما.
‘
1 Comment
omid
خسته نباشید جناب الماسی نیا خدا قوت همیشه نوشتن در مورد فیلمهایی که بعضا زیادی تحویل گرفته میشن برام جالب بوده هرچند در مورد بعضی اثار مثل گرگ وال استریت و باشگاه مشتزنی و اتاق و… با شما موافق نبودم اما در کل ایده جالبی رو اجرا کردید
امیدوارم این تعطیلی موقتی به دلیل وجود نظرهای مخالف و احیانا توهینهای برخی کاربران نباشد و به کارتون ادامه بدین