این مقاله را به اشتراک بگذارید
نظریه پست مدرنیسم (فرانوگرایی) / Post Modernism
قربانعلی نیکوکار، گلناز احمدی، سیمین سالیانی
مفهوم علمی و اجتماعی پست مدرنیسم در دهه ۱۹۶۵ با پرسش و تردید در مورد مرجعیت عقل و وضع هرگونه نظریه جامع و مطلق پا به عرصه گذاشت و با دو مورد در ارتباط بود: ۱٫ تغییر ساختار اقتصادی، ۲٫ مبارزه با اصول بنیادی نظریهپردازان مدرنیسم. در اینجا مبحث مبارزه پست مدرنیسم با اصول بنیادی نظریهپردازان مدرنیسم مورد بررسی قرار میگیرد.
مبارزه با اصول بنیادی نظریهپردازان مدرنیسم و نقد آنها
پست مدرنیسم در تقابل با نوگرایی (مدرنیسم) شکل گرفته است. از مدرنیستها به دلیل ارزش بی چون و چرایی که برای عقلانیت قابلند و کوششی که برای ارائه نظریههایی جامع و فراگیر بر مبنای اصول و روشهای عملی مبذول داشتهاند، انتقاد میشود. نکته جالب توجه آن که در حوزه مطالعات سازمانی نیز نظریهپردازان مدرنیسم در ارائه نظریههایی نظیر نظریه عمومی سیستمها، درصدد ارائه نظریههایی جهان شمول و فراگیرند. (طاهر پور، ۱۳۸۷، ص ۱۵)
پست مدرنیستها تعریف و تجسم یک آینده مطلوب برای همگان را (با توجه به تنوع علایق و خواستههای انسانها) غیرممکن میدانند. پست مدرنیستها تنوع را به منزلهی ارزشی مهم در نظر میگیرند و بر این باورند که به طور کلی دانش نیز به صورت پراکنده به دست میآید و در قالب تکهها و اجزاء بسیار متفاوت تولید میشود. بنابراین جمع کردن همهی دستاوردهای علمی و دانشهای پراکنده در یک دیدگاه جامع و منفرد امکانپذیر و معقول به نظر نمیرسد. آنها معتقدند که آثار پراکندگی دانش دربارهی جهان از طریق فروریختن مرزهای میان ملتها و اختلاط فرهنگها و سیاستها و رفتارهای سیاسی و مذاهب (که در عصر صنعتی به طور کامل مرزبندی شده و جدا از هم بودند) جلوه گر شده است. (رضاییان، ۱۳۷۹، ص ۸۱ و ۸۲)
پست مدرنیستها به تفکیک و پیچیده ساختن فرایند اعمال قدرت بسیار علاقهمندند و بر اجتناب از تمرکز قدرت در یک نقطه تأکید دارند. نظریهپردازان مدرنیسم مدعی آنند که هر چه مدیریت قدرتمندتر باشد، برای سازمان و جامعه سودمندتر خواهد بود؛ البته تا زمانی که مدیران برای هدایت و اداره سازمانها از شیوههای منطقی استفاده کنند. ادعای پست مدرنیستهای انتقادگرا آن است که با افزایش قدرت مدیران، فقط سلطه آنها بر افراد تحت استخدامشان افزایش مییابد. بنابراین تأکید مدرنیستها بر افزایش قدرت مدیران به تحکیم و توسعهی طبقه حاکم سرمایهدار میانجامد.
پیشنهاد پست مدرنیستها برای جبران عدم تعادل در توزیع قدرت آن است که به کسانی که تا کنون ساکت بوده و در ادارهی امور نقشی نداشتهاند (مانند زنان، اقلیتهای نژادی و فرهنگی، جوانترین و مسنترین کارکنان) امکان اظهار نظر داده شود؛ یعنی مشارکت بیشتر اعضای سازمان جلب شود. (رضاییان، ۱۳۷۹، ص ۸۳)
به طور کلی مدرنیسم در جستجوی توصیفاتی برای شناسایی اشکال و طرحهای گوناگون سازمانها بود و به بررسی نتایجی که هر شکل سازمانی به بار میآورد، از لحاظ نحوهی عملکرد، میزان سود آوری و بازده آن، میپرداخت. سازمان در این دیدگاه به مثابه یک شیء مادی با ابعاد قابل سنجش در نظر گرفته میشد؛ یعنی فرض میکردند که اندازه گیری ابعاد یک سازمان، همانند اندازه گیری ارتفاع یک میز یا سنجش وزن مواد اولیه است. در دیدگاه پست مدرنیسم به جای سازمان نقد نظریه سازمان و نظریه پردازی دربارهی سازمان مدنظر قرار میگیرد؛ در این دیدگاه ابتدا به محقق و مدیری که سعی در شناخت سازمان دارد توجه میشود و پس از آن خود سازمان مورد توجه قرار میگیرد. پست مدرنیستها معتقدند سیمای سازمان با تلاشهایی که به منظور شناخت آن صورت میپذیرد ساخته میشود. جدول (۲) تفاوتهای دیدگاههای مدرن و پست مدرن را در مورد نظریه سازمان نشان میدهد. (رضاییان، ۱۳۷۹، ص ۸۴ و ۸۵)
نتیجه مطالعات | روش مطالعه | موضوع اصلی مورد بررسی | دیدگاه |
– مقایسه سبکها و سیستمهای مدیریتی -کشف روابط آماری چند متغیره میان عوامل سازمانی | – استفاده از شاخصهای توصیفی – تحلیل همبستگی با استفاده از شاخصهای استاندارد | – ارزیابی انواع طرحهای سازمانی با استفاده از شاخصهای عینی | مدرنیسم |
– ابراز احساسات و برداشتهای شخصی – بیان علل نظریه پردازی و مقاصد نظریه پرداز | – تفکیک ساختار مفاهیم و پدیدهها – نقد نظریهها و نظریه پردازی در مورد سازمان | – نظریهها و نظریهپردازان سازمان – نظریه پردازی درباره سازمان | پست مدرنیسم |
جدول ۲- تفاوت دیدگاههای مدرنیسم و پست مدرنیسم در مورد نظریه سازمان
قبلاً به برخی از ویژگیهای دوره پست مدرنیسم اشاره شد، اما شووارتز و آجیلوی هفت دگرگونی بنیادی که در «نقشه» واقعیت – حداقل در غرب به وقوع پیوسته است – مثالوارهای نو را بجای کهنه نشانده و زمینه بروز تغییراتی را در تئوری سازمانی به وجود آورده است مشخص ساخته و به خوبی شرح دادهاند. در این بخش به بررسی سه مورد از این تغییرات با توجه به اهمیت آنها در بحثهای مدیریتی میپردازیم.
**دگرگونیهای مؤثر در تغییرات تئوری سازمانی**
جابجایی اول عبور از جهان سلسله مراتبی به جهانی چند مرتبهای یا دیگر مراتبی است. این اعتقاد ما که نظام قدیم سلسله مراتبی، هرمی و بر «نظام قدرت» قوانین طبیعی و اجتماعی مبتنی است، جای خود را به این باور که بجای یک نظام، نظامهایی متعدد وجود دارد میدهد. واژههای کلیدی فعلی تأثیر متقابل، محدودیتهای دوجانبه، علاقهها و منافع همزمان هستند. اینکه کدام نظام غالب میشود به مجموعه ای از عوامل متعامل و متغیر ارتباط پیدا میکند.
جابجایی دوم گذر از تجسم جهان به عنوان جهانی بیروح و ماشینی به تجسم جهان به شکل تمام نما و هلوگرافیک است.
برای روشن شدن مطلب قابل ذکر است که نمیتوان بخشی از یک فیلم معمول ویدیویی از بین رفته را احیا کرد. اما هلوگرافها اینطور نیستند. در هلوگرافی هرچند بخش گستردهای از تصاویر ضبط شده از بین برود، بخشهای باقیمانده به علت دارا بودن همه اطلاعات مربوط به کل، قسمتهای نابودشده را به سادگی بازسازی میکنند. در سازمانها نیز واحدها میتوانند اطلاعات مربوط به کل را دارا باشند.
جابجایی سوم رها کردن اعتقاد به ثابت و مشخص بودن جهان و پذیرش جهان به عنوان جایی نامشخص و نامعین است. جهان و به خصوص جهانی اجتماعی که ما امروز میشناسیم به سادگی یا حتی با استفاده از پیشرفتهترین روشهای ریاضی قابل پیش بینی و مهار نیست. (رحمان سرشت، ۱۳۸۹)
مؤلفههای مدیریت در دیدگاه پست مدرنیسم
مضمون اصلی پست مدرنیسم در مفاهیمی همچون اختیار، توانایی شکار موقعیت، نسبیت گرایی، زمان شتابنده، درون گرایی، فردگرایی، فوریت، ارتباطات و تعامل نهفته است و به عنوان یک پدیده فرهنگی، آمیزهای از سبکهاست که ابهام را تحمل میکند، بر تنوع تأکید دارد، نوآوری را ارج مینهد و بر ساختار زدایی از واقعیت اصرار دارد. (طاهر پور، ۱۳۸۷، ص ۱۶).
مدیریت فرانوگرا، مؤلفههای مدیریت را به گونهای دیگر مطرح و تعریف میکند. مؤلفههای برنامه ریزی، سازماندهی، فرماندهی، هماهنگی و کنترل در مدیریت فرانوگرا به ترتیب به صورت نوآوری و ابتکار، سازماندهی فعال، ترغیب، هم آفرینی و خود کنترلی مطرح میشوند. در ادامه هر یک از مفاهیم مطرح در مدیریت پست مدرنیسم، به طور خلاصه شرح داده میشود.
**نوآوری **
سازمانها برای مؤثر بودن باید عدم قطعیت و هر احتمالی را در محیط اداره کنند. عدم قطعیت به این معنا که تصمیم گیرندگان اطلاعات زیادی در مورد محیط ندارند و برای پیشبینی تغییرات دچار مشکل هستند، بنابراین برای ماندگاری خود باید به طور مستمر ایدههای نو ارائه دهند. علاوه بر آن، ارزشهای افراد و سازمانها همراه با واقعیات تغییر میکند و این تغییرات به نوبه خود تعدیل در برنامهها و تجدید نظر در هدفها و راههای رسیدن به هدفها را ضروری میسازد. در نتیجه دیگر نمیتوان از برنامهریزی به مفهوم کلاسیک آن سخن گفت و مفاهیم نوآوری، اختراع و ابداع مطرح میشوند.
**سازماندهی فعال **
فرانوگرایی به دلیل اهمیتی که برای تمرکز زدایی قائل است، مفهوم سازماندهی فعال را در تقابل با سازماندهی مطرح میکند، که عبارت است از الگویی که بر مبنای اطلاعات حاصل از شناسایی شرایط محیط، هدفها و وظایف، اطلاعات و فناوری و موقعیت فنی و راهبردی سازمان انتخاب میشود و اتکای کمتری به ساختهای رسمی و روابط از پیش تعیین شده دارند. سازماندهی پهن، غیر متمرکز، با لایهها و طبقات کم، منعطف و مسطح برای تیمهای خود مختار مورد تأکید است.
جدول (۳) به برخی از ویژگیهای سازمانها از دیدگاه مدرن و پست مدرن اشاره دارد. (طاهر پور، ۱۳۸۸، ص ۳۰ )
سازماندهی پست مدرن | سازماندهی مدرن | ||
تیمهای کاری، کارکنان چند مهارتی | سازماندهی فعال | یک فرد، یک شغل و مشاغل تخصصی | سازماندهی |
همکاری مدیریت و کارمند | تقابل مدیریت و کارمند | ||
شبکه های انعطاف پذیر با مرزهای نفوذ پذیر | تقسیم بخشها و شعبهها | ||
ساختار مسطح | ساختار بلند | ||
تقویت تنوع و تفاوتها | تقویت تجانسها و مشابهتها | ||
تخصصی سازی، رسمی سازی و تقسیم کار باعث کاهش کارایی میشود | تخصصی سازی، رسمی سازی و تقسیم کار منجر به افزایش کارایی |
جدول ۳- تفاوتهای سازماندهی در دیدگاه مدرن و پست مدرن
**ترغیب **
ترغیب که در فرانوگرایی در تقابل با فرماندهی مطرح میشود، به این اشاره دارد که مدیریت هنر و توانایی پیگیری آرزوهای جدید و ایجاد تعهد به پیجویی آرزوهاست. در دوران جدید کارکنان فرهیخته هستند و در نتیجه مشارکت و همکاری در گروهها به یک آرمان مشترک دست مییابند و از این راه به هدفها متعهد میشوند و برای رسیدن به آنها تلاش میکنند، بنابراین دیگر نیازی به فرماندهی مستقیم ندارند. مدیر سعی میکند از راه نفوذ و تأثیر گذاری به هدایت آنها بپردازد.
**هم آفرینی **
در مدیریت فرانوگرا در تقابل با هماهنگی، هم آفرینی مطرح میشود. هنگامی که هماهنگی داوطلبانه، غیر رسمی، بدون تشریفات سازمانی توسط افراد و واحدهای سازمانی ایجاد شود، هم آفرینی صورت میپذیرد. (طاهر پور، ۱۳۸۷، ص ۱۷)
**خود کنترلی **
مفهوم کنترل و قدرت در فرانوگرایی از تعریف وبر که فقط به کنترل اجتماعی و کارایی فردی تأکید دارد فاصله میگیرد و به صورت خود کنترلی مطرح میشود. کنترل از راه مصاحبت اعمال میشود و ساختار مصاحبت ممکن است باعث تشویق زیردستان در یک سازمان شود و در نتیجه کنترل برابر است با درگیر شدن در یک گفتگوی دانش محور. خود کنترلی از راه پذیرش مسئولیت فردی برای کارهای خود صورت میپذیرد. از آنجا که در سازمان فرانوگرا ارزشها و گرایشهای مشترک، اساس رابطه و حضور میباشد، انتظار میرود که به دلیل کششهای درونی کارکنان و جاذبههای بیرونی و موضوعات سازمانی، مشکلات انضباطی به کمترین میزان در آن پدیدار شود.
**سازمان در پست مدرنیسم**
این سازمان شبکهای از تنوع، خود رهبری و تیمهای خود کنترل با چندین مرکز است که رفتارهای سازمانی خود را به اقتضای شرایط محیط هماهنگ میکند. این سازمان خواهان تغییر است و از آن استقبال میکند و مشارکت و تعاون به معنای واقعی کلمه و با حضور کارکنان ردههای مختلف سازمان محقق میشود. فرانوگرا توصیه میکند که سازمانها ویژگیهایی همچون خودمختاری، استقلال داخلی، کار تیمی، رهبری مشارکتی و تنوع فرهنگی را توسعه دهند. تافلر سازمان متناسب با عصر پست مدرنیسم را سازمان موج سوم مینامد و سه ویژگی قابلیت انعطاف، خلاقیت و نوآوری را برای آن برمیشمارد.
**جمع بندی مبحث پست مدرنیسم**
در روایت پست مدرنیته، فرد که قربانی سیستمی از مقوله های علمی موجود است، باید از حبس بودن در دنیای مادی و هدفهای سازمانی آزاد شود. روایت پست مدرنیسم بر سازمان شبکهای، با خطوط مسطح، هماهنگی افقی و روابط موقتی بین فروشنده، مصرف کننده و کارکنان تأکید دارد؛ یک شبکه پاسخگو، موقتی و بخش بخش که همه مرزهای سازمانی را محو میسازد. در این حالت پست مدرنیسم با محیط گرایی مرتبط میشود. در نتیجه این محیط گرایی توجه به تنوع و گوناگونی افزایش مییابد که این مخالف با ارزشهای مدرنیته بود. نظریات پست مدرنیسم اکثر اصول مدیریت کلاسیک را به چالش میکشد. قدرت و اختیار به تعداد گستردهای از افراد، که به وسیله طرح ریزی متمرکز، سازماندهی متمرکز و رهبری و اقدامات کنترلی متمرکز، در حاشیه نگه داشته شده بودند، اعطا میشود و چنین میتوان گفت که در پست مدرنیسم رهبری واژه مناسبتتری از مدیریت است و درجه رهبری را میزان نفوذ در دیگران تعریف میکند. (طاهرپور، ۱۳۸۷، ص ۱۸)
منابع و ماخذ:
رحمان سرشت (۱۳۸۹)، تئوریهای مدیریت از تجدد گرایی تا پساتجدد گرایی، جلد اول و دوم
رضاییان، علی (۱۳۷۹)، مبانی و سازمان مدیریت، انتشارات سمت، چاپ یازدهم
طاهرپور، فاطمه، (۱۳۸۷)، رجایی پور، سعید، فرانوگرایی در مدیریت، نشریه تدبیر شماره ۲۰۰
طاهرپور، فاطمه، (۱۳۸۸)، سازماندهی فعال؛ نشانگری برای مدیریت فرانوگرا، نشریه تدبیر، شماره ۲۱۰، سال بیستم