این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نقد فیلم «آباجان» ساخته هاتف علیمردانی
جهش به سوی هیچ
نیره رحمانی / مد و مه
یک فیلم هرچقدر که کارگردانی خوبی داشته باشد، هرچقدر که بازی های خوبی داشته باشد و هرچقدر که فضاسازی موفق و روبط و موقعیت های جانداری داشته باشد، اما با لکنت جلو برود و سپس متوقف شده و پیش نرود کاری شکست خورده است.در این نکته هیچ شکی نیست چرا که به جای احساس لذت در مخاطب او را کلافه خواهد کرد. این بزرگترین مشکل فیلم آبان جان است صرف مظر از اینکه موارد اشاره شده آن نیز از سطح متوسط بالاتر نمیرود، یعنی شاید از هفت ماهگی بهتر باشد اما از کوچه بی نام در سطح پایین تری قرار دارد.
درباره فیلم البته باید با جزئیات بیشتر نوشت که در این مختصر محال آن نیست جز اینکه حاصل یک دغدغه شخصی از سوی کارگردان است که متاسفانه چون فاقد پیرنگ و فراز و فرود داستانی است و تنها با اتکا به چند خرده روایت می خواهد تماشاگر را باخود همراه کند به تجربه ای ناموفق بدل شده است. در زمینه لهجه فیلم نیز تکلیف کارگردان روشن نیست و باعث شده دیگر بلاتکلیفی های فیلمساز نیز بیشتر به چشم بخورد. هاتف علیمردانی کارگردان خوبی است اما با یک فیلمنامه اگر نه ضعیف اما معیوب، هیچ کارگردانی نمی تواند فیلم خوب بسازد.
*****
نقد فیلم «آباجان» ساخته هاتف علیمردانی
محمد مقدسیان
معلم تریاکی
«آباجان» مجموعهای پراکنده از خرده پیرنگها در غیاب شاه پیرنگ است که به مدد حضور فاطمه معتمد آریا و روی دوش سایر بازیگرانش کار را پیش میبرد. فیلمی پراکنده گو که روی احساساتی شدن مخاطب حساب باز کرده است.
هاتف علیمردانی بعد از تجربه نه چندان موفق «هفتماهگی» سراغ ساخت سوژهای آمده که رگههایی از دغدغه شخصی او و خاطراتش از دوران تحصیل در زنجان را با خود همراه دارد. علیمردانی هیچوقت فیلمساز درجه اولی نبوده و بهترین اثرش یعنی «کوچه بینام» هم اثری قابل اعتنا اما نه چندان به یاد ماندنی بوده است.
این همه بدان معناست که نمیتوان انتظار داشت که در ساخت «آباجان» تحول شگرف در دنیای فیلمسازی او رخ دهد. نخ تسبیح انسجام بخش داستان در «کوچه بینام» یعنی ماجرای پر تعلیق سقوط هواپیما و مرگ و زندگی پسرک فیلم در «آباجان» غایب است. در واقع باید گفت اثر تازه علیمردانی به دلیل تکیه نداشتن بر یک منطق یا نقطه عزیمت مشخص به برگی رها در باد میماند که سرنوشت هر لحظه آن را یکی از خردهپیرنگهای جذاب فیلم یا شیوه اجرای بازیگرانی همچون فاطمه معتمد آریا، سعید آقاخانی یا شبنم مقدمی تعیین میکنند نه ریلی از پیش طراحی شده تحت عنوان شاه پیرنگ که تمام روابط علی و معلولی فیلم را انسجام میبخشد و خودش به مرور پرورش پیدا میکند تا در نهایت فیلم و مخاطب را به سرمنزل مقصود و ایستگاه پایانی فیلم برساند.
این در واقع به جای آنکه بازیگران، خرده پیرنگها و موقعیتهای داستانی فیلم در خدمت به سرانجام رسیدن خط سیر اصلی فیلم عمل کنند، صرفا در جهت به سلامت گذراندن یک لحظه و امیدوار بودن به اثر بخشی خرده پیرنگ بعدی است؛ گویی فیلمنامه با مدل کارگردان روزمزد در تلاش است تا مقطعی کوتاه را اثر بخش باشد و برای بخش بعدی سراغ داستانک دیگری میرود و…
این همه باعث سردرگمی مخاطب و در ادامه دور شدن از فیلم و نهایتا بیاثر شدن رفتارهای احساسی فیلم برای جلب نظر مخاطب میشود. رخدادهای احساسی و غلیظی که پر واضح است به کار بسته شدهاند تا خلأ انسجام روایی و داستانی اثر کمتر به چشم آید و با سرگرم کردن مخاطب با ابزار هیجان دفعی، نقاط ضعف فیلمنامه را پوشانده باشد.
****
نقد فیلم «آباجان» ساخته هاتف علیمردانی
تقلید از خود
حمید رضا امیدی سرور / مد و مه
یکی از بدترین افاق هایی که می تواند برای یک فیلمساز موفق بیفتد این است که به جای دنبال کردن موفقیت هایش، به تکرار آنها بپردازد. در چنین شرایطی حتی به فرض توفیق دوباره کاری تکراری و فاقد تازگی را ارائه کرده است. این همان اتفاقی است که برای هاتف علیمردانی افتاده، بعد از تجربه نه چندان قابل توجهی همانند هفت ماهگی کوشیده توفیقش در کوچه بی نام را تکرار کند. این نکته را از جنبه های مختلفی می توان در فیلم مشاهده کرد (البته با مختصری تغییر)، هم در موقعیت های کلی ، نوع روابط و پرداخت سینمایی آن هرکزیت یک خانه، یک مرد با دو همسر؛ یک رابطه عاطفی میان دختر و پسر های جوان وجود دارد که تا اندازه ای به دلیل روابط آشکار پنهان ممنوعه به نظر می رسد. اتفاق ناگواری که یکباره برای یکی از بچه های خانه می افتد (آنجا در چاه می افتد و اینجا تریاک می خورد) و…. این تقلید و تکرار خود در پرداخت سینمایی فیلم نیز دیده می شود هرچند به نظر می رسد که بعد از موفقیت ابد و یک روز ساخته سعید روستایی رگه هایی از تاثیر پذیری از او نیز وجود دارد.
*****
آباجان (هاتف علیمردانی)
ابد ۱۴۳
مهرزاد دانش/ ماهنامه فیلم
باز هم ابد و یک روز دیگر؟ باز هم خانهای قدیمی، یک سالخوردهی زمینگیر و مقادیری تنش خانوادگی؟ نه… این فرمول قرار نیست همیشه موفق باشد؛ حتی اگر در تلفیق با مایهی اصلی شیار ۱۴۳ (مادری که شهادت فرزند مفقودالاثرش را باور ندارد) قرار گرفته باشد. فیلم جدید علیمردانی ملغمهای از چند موقعیت علی حده است که هیچ یک در حد داستانهایی جداگانه هم مورد توجه قرار نگرفتهاند و تا آخر هم روند درستی را طی نمیکنند. معلم بداخلاق، کفتربازی، تریاککشی، مادر شهید، عشق دختر و پسر با شبههی رابطهی رضاعیشان، اطلاعیههای ضدانقلاب، مسمومیت نوزاد، هووهایی که با هم خواهرانه رفتار میکنند و… اینها قرار است در فضایی نوستالژیک از خاطرههای دههی ۱۳۶۰ از آژیر خطر حملهی هوایی دشمن تا نوحههای آهنگران، ترانهی «ماوی ماوی» ابرام تاتلیس، صدای آوینی «روایت فتح» و… به هم ربط داده شوند، بیآنکه الزامات درامپردازی دربارهشان رعایت شود. نتیجهی چنین آشفتهبازاری این میشود که فیلمساز یکییکی و در سریعترین شکل، آدمهای داستانهایش را از فضای درام غیب میکند یا تعلیقها را ناگهانی تمام میکند؛ دختر و پسر با هم غیبشان میزند، فرزند گمشدهی آباجان یکدفعه اسمش از تلویزیون به عنوان اسیر اعلام میشود و معلم هم در بمباران مدرسه میمیرد. بدین ترتیب داستانی که شکل نگرفته بود، تمام میشود.
‘
1 Comment
فروشنده
خانم رحمانی لطفا در خصوص “ماجرای نیمروز” اعلام نظر فرمائید.