این مقاله را به اشتراک بگذارید
خبرکِشها: چطور سیا بهترین نویسندگان جهان را فریب داد؟
آنتونی لوونشتاین
ترجمۀ: سهیل جاننثاری
در این سالها، ارتباط پیوسته و برنامهریزیشدۀ هالیوود با سازمان سیا موضوع چند کتاب محققانه، ازجمله «دلقکها و آدمکشها» بوده است. اما ارتباط سیا با هنرمندان به عرصۀ سینما محدود نمیشود. تحقیقِ جدید جوئل ویتنی دربارۀ مجلات ادبی در دورۀ جنگ سرد نشان میدهد سیا با حمایتکردن یا تحتفشارگذاشتنِ مجلاتی مثل پاریس ریویو درصدد بازنویسی رسواییهای ایالات متحده بوده است.
لوس آنجلس ریویو آو بوکز — بعد از حملات تروریستی یازده سپتامبر ۲۰۰۱، ایالات متحده را ترس فرا گرفت و فقط محافظهکاران نبودند که میخواستند به شکلی علنی نشان دهند که به آرمانهای میهندوستانه متعهد هستند. در چنین زمینهای میشود عذر فیلمسازان را بابت راهپیداکردنِ فیلمهایی میهنپرستانه و پروپاگاندایی به سینماها پذیرفت. اما دیر زمانی پیش از آن روزِ سرنوشتساز در سپتامبر هم هالیوودِ لیبرال رابطهای بلندمدت با سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) داشت. دهۀ ۱۹۹۰ این همکاری شاهد اوجگیری آشکاری بود. چیس برندون، مأمور مخفی سابق، در سال ۱۹۹۶ به سیا پیوست تا رابط استودیوها و کمپانیهای تولید هالیوود باشد، با این هدف که تصویری مثبت از سازمانی مخفی ساخته شود که در سال ۱۹۴۷ بنیانگذاری شد، از دهۀ ۱۹۴۰ دهها رژیم را در سراسر جهان سرنگون کرده است و مرگ عدۀ بیشماری را سبب شده است. کاندیدای سابق ریاستجمهوری برنی سندرز یک بار خواهان انحلال سازمان شد.
برندون بعداً به گاردین گفت که سیا «همواره بهاشتباه به شکلی شرورانه و ماکیاولیستی نمایش داده میشده است. مدتها طول کشید تا بتوانیم از پروژههایی حمایت کنیم که ما را به شکلی نشان دهد که میخواهیم دیده شویم».
بعد از یازده سپتامبر، هالیوود به آغوش سیا شتافت. جوئل سورنوو، سازندۀ سریال طرفدار شکنجۀ «۲۴»، در ۲۰۰۷ با هیجان به نیویورکر گفت: «آدمهای دولت [بوش] هم عاشق این سریال هستند. این برنامهای میهندوستانه است. باید هم دوستش داشته باشند.» برنامه به شکلی گسترده در میان سربازان آمریکایی در عراق و ساحل گوانتانامو توزیع شد. سریال که پروپاگاندایی واضح بود بهطور مرتب نشان میداد که شکنجه اطلاعاتِ قابل پیگیری تولید میکند. مدتهاست که میدانیم این ادعا صحیح نیست و در گزارش مهم سنا در سال ۲۰۰۴ دربارۀ شکنجه هم دروغ خوانده شده است. اما دیگر دیر بود زیرا پیام مسمومش در جریان خون افکار عمومی آمریکا و سربازانش قرار گرفته بود. حالا بسیاری به شکنجه بهعنوان ابزاری مشروع در زرادخانۀ دولتِ آمریکا مینگرند. به همین دلیل است که رئیسجمهور منتخب، ترامپ، میتواند بگوید شاید استفاده از شکنجه را سرعت ببخشد.
فیلم برندۀ اسکارِ «سی دقیقه پس از نیمه شب»۱در فیلمنامه و تولیدش از کمک مستقیم سیا بهره برد. باوجوداین، پیام مرکزی فیلم دروغ بود: «شکنجه در یافتن اسامه بن لادن به آمریکا کمک کرد». کارگردان و فیلمنامهنویس فیلم، کاترین بیگلو و مارک بول، دسترسیای بیسابقه به پرسنل و تأسیسات سیا داشتند و آنها هم از این امر استقبال کردند. برای این زوج هالیوودی، سیا میزبانی بینقص بود تا باورشان را تقویت کند که مردان و زنان سیا متعهد به پیگیری شرافتمندانۀ جنگیدن با ترور در هر گوشۀ جهان هستند. مهم هم نیست که این «جنگ علیه ترور» شامل قانونشکنیهای زیادی مثل ربودن و نقل مکان فراقانونی افراد، شکنجه، پایگاههای مخفی، و آزار و اذیت زندانیان میشود. ریسک تروریسمِ جهانی حالا بهخاطر همین اقدامات غیراخلاقی بسیار بیشتر است.
سیا باید از محصول نهایی لذت برده باشد: «سی دقیقه پس از نیمه شب» موفقیتهای بزرگ اقتصادی و انتقادی کسب کرد که مشروعیت فعالیت مخفی سازمان را تحکیم کرد. در اتاق تدوین، حقیقت کات شد.
خبرکِشها: چگونه سیا بهترین نویسندگان جهان را فریب داد۲، نوشتۀ جوئل ویتنی، بنیانگذار و دبیر گرنیکا: مجلۀ هنر و سیاست۳، کتابی مهم دربارۀ بخشی کوچک اما کلیدی از پیشتاریخِ این راهزنیِ فرهنگی است: داستانِ اینکه چگونه پاریس ریویو و دیگر مجلهها از دهۀ ۱۹۵۰ به بعد توسط سیا حمایت مالی و پشتیبانی میشدند و بدل به نیرویی مرکزی شدند تا به نویسندگان برجستۀ آن دوران فشار بیاورند که برای مخاطبانی گرسنه اما از همهجا بیخبر، پروپاگاندا تولید کنند. سیا حتی کلکسیون هنری بزرگی را در راستای رویکرد نامعمولش به سلطۀ فرهنگی تهیه کرد.
ویتنی در مقدمهاش توضیح میدهد که «کنگرۀ آزادی فرهنگی»۴ تحت حمایت مالی سیا، در کنار حمایت نشریاتی در بریتانیا، هند، آلمان، فرانسه و…، به پاریس ریویو کمک کردند تا
نقشی کوچک در رهبری فرهنگی جنگ سرد علیه شورویها بازی کند… ما به شکلی مبهم میدانیم که امروز رسانههای ما همچنان با دولت و سیاست خارجیِ اعلامیِ دولت رابطه دارند؛ این درک با پردهبرداری از نقش کوچک پاریس ریویو در این پرفورمنسِ مخفیِ عظیم تقویت میشود که کشوری را برای دو دهه به پیش راند و آثار منفیاش هنوز به ما خط میدهد.
ویتنی به شکلی موجز توضیح میدهد که چگونه دولت آمریکا در طول جنگ سرد دائماً نگران روحیۀ شهروندان بود و میترسید بعضیها جذب نظام شوروی شوند. «آزادی ستیزهجویانه» عبارتی بود که برای تزریق پروپاگاندا به مجلهها، فیلمنامهها و فرهنگ عمومی استفاده میشد تا به تبلیغ ارزشهای آمریکایی و تقبیح زندگی تحت کمونیسم در آمریکای مرکزی، خاورمیانه و آسیای شرقی و البته آمریکا بپردازد. پنتاگون و دیگر بازوهای دولت باور داشتند که مردم این مناطق ممکن است، با خواندن دربارۀ شکوه زندگی در شهرهای کوچک آمریکا، خشونت آمریکا را نادیده بگیرند. ذهنیت پروپاگاندیستهای امروز تفاوت کمی کرده است و هدفشان همچنان فریفتن مردم با دروغهای زمان جنگ است.
کودتای تحت حمایت سیا در گواتمالا در سال ۱۹۵۴ نمونهای کلاسیک از سیاست گمراه و جنایتکارانهای است که درعینحال بهعنوان اقدامی شرافتمندانه بازنمایی شده است. ویتنی نشان میدهد که به تعدادی از نشریهها فشار آوردند تا، با وجود شواهد گسترده مبنی بر شکستِ این کودتا، از آن حمایت کنند. مجلهای به نام نیو لیدِر۵ آمریکا را به دخالت در این کشور تشویق میکرد و مدعی وجود نقشهای از سوی شوروی برای طراحی اصلاحات ارضی خلاف منافع آمریکا بود. نتیجه دههها بیثباتی و خشونت در آن کشور، در نسلکشی دهۀ هشتاد بهدست آدمکشی که از سوی آمریکا آموزش دیده بود، یعنی افرایین رئوس مونت، به اوج رسید.
ویتنی بر این امر میتازد که تنها عدۀ کمی از چهرههای فرهنگی که با سیا همکاری کردند، بابت اقداماتشان بازخواست شدند. آثار این نویسندگان، درست مثل روزنامهنگارانی که امروز به جریان خبررسانی کاخ سفید متصل هستند، به مشروعیتبخشیِ سیاستهای متوهمانۀ آمریکا کمک کرد. این سیاستها پیامدی مستقیم و ویرانگر بر زندگی میلیونها انسان داشتند. در اواخر دهۀ ۱۹۶۰، با اوجگیری جنبش ضدجنگ در آمریکا و عدم محبوبیت فزایندۀ مناقشۀ ویتنام، روزنامهنگارانِ ضدجنگ بهشدت دیدگاهِ دستگاه سیاسی را به چالش کشیدند. پول همیشه موفقیت یا برتری اخلاقی نمیخرید و سیا برای پیروزی در نبرد اندیشهها به زحمت افتاد. اما با تجدید تلاشهای سیا در فیلم و تلویزیون مشخص شد که این مقاومت «بیدوام و قابل چشمپوشی» بوده است.
شاید عجیبترین و قانعکنندهترین افشاگری ویتنی این است که چگونه جان ترین، مدیر تحریریه و بنیانگذار پاریس ریویو، در دهۀ ۱۹۸۰ با مجاهدینِ تحت حمایت سیا در افغانستان همکاری کرد تا فیلمی دربارۀ جنگ و علیه حضور شوروی بسازد. نویسنده بهدرستی میگوید که ترین، در حد کم، در حمایت از نیروهایی ایفای نقش کرد که نهایتاً القاعده را بنیان گذاشتند.
ویتنی نتیجه میگیرد که
از گواتمالا تا افغانستان، کارنامۀ آمریکا در حمله و مداخله در دوران جنگ سرد رشتهای بلند از شکستهایی است که باید توسط پروپاگاندیستها بازنویسی میشد. این مجلههای کوچک، خدمۀ تلویزیونی که برای جنگ به کار گرفته میشدند، و دیگر ابزارهای پروپاگاندای مخفی نقش مهمی در پاک کردن -و فراموشی همگانی- این اشتباهها داشتند.
به نظرم ویتنی اینجا بیشازحد مهربانانه برخورد میکند. اینها «اشتباه» سیا نبودند، بلکه جنایاتی بودند که با حمایت کامل دولت انجام میشدند.
خبرکشها کتاب تاریخی خوبی است که تاریخ طولانی و پرپیچوخمِ پروپاگاندا در جهان هنر را بررسی میکند. این بحث به وضعیت کنونی ارتباط زیادی دارد و ویتنی دورانی را یادآوری میکند که گرچه عدۀ زیادی به آن به چشم عصر رسانههای معصومِ پیش از اینترنت نگاه میکنند، اما اثرِ دروغهای تحت حمایت دولت در آن به اندازۀ همین امروز مرگبار بوده است.
ویتنی از پاریس ریویو و دیگر مجلههای لکهدارشده دعوت میکند، صادقانه و بدون ترس یا لطف، گذشتهشان را بررسی کنند. این حسابکشی رادیکال از گذشته هنوز به واقعیت نپیوسته است. در عصر رئیسجمهور دونالد ترامپ و اخبار جعلی، حقیقت کالایی است که ارزشش روزبهروز بیشتر میشود و مورد موافقت و اعتراض عدۀ برابری از انسانها قرار میگیرد.
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۱۷ با عنوان Hijack: The CIA and Literary Culture در وبسایت لوس آنجلس ریویو آو بوکز منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان خبرکِشها: چطور سیا بهترین نویسندگان جهان را فریب داد؟ ترجمه و منتشر کرده است.
*آنتونی لوونشتاین (Antony Loewenstein)، روزنامهنگار مستقلی ساکن قدس (اورشلیم) است که با گاردین همکاری میکند و کتابهای زیادی نوشته است. آخرین کتاب او کاپیتالیسم فاجعه: پول ساختن از فاجعه است.
[۱] Zero Dark Thirty (2012)
[۲] Finks: How the CIA Tricked The World’s Best Writers
[۳] Guernica: A Magazine of Arts and Politics
[۴] Congress for Cultural Freedom
[۵] The New Leader