این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی غیررسمی به جشنواره سیوپنجم فیلم فجر
«سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر به پایان رسید. به پایان رسید؟ نه. تا وقتی بشود درباره فیلمها، حاشیهها، حرفها و حدیثهایش خواند و نوشت، به پایان نرسیده است. خوشبختانه جشنواره سیوپنجم با این میزان درایت و کفایتی که در نحوه برگزاری و انتخاب فیلمها و تقسیم سیمرغها داشت، حالاحالاها به پایان نمیرسد تا وقتی جشنواره سیوششم در دولت جدید رونمایی شود و اگر خدا بخواهد روی جشنواره سیوپنجم را کم کند.»
«حالا که جشنواره به صورت رسمی تمام شده اما به صورت غیر رسمی همچنان ادامه دارد، تماشاگران هم خارج از ساعات اداری جشنواره اخیر، نگاهی غیر رسمی به آن انداخته. جوایز تقدیمی تماشاگران را با شعار «کی به کیه» در ادامه میخوانید.
۱- جایزه «یه جورایی ادای دِین» تقدیم میشود به:
فریدون خان جیرانی و «خفهگی»اش که ادای دین کاملی به فیلمهای فریدون جیرانی یعنی خودش بود. مرد عاشق و دیوانه، تیمارستان، نفر سوم دیوانهتر، قتل، رعد و برق، تاریکی و خانم مشرقی (که نام تمام زنان سرزمین فریدون خان است) در «خفهگی» به وفور یافت میشد. جوری که جیرانی با جیرانیبازی، خودش را خفه کرده بود.
کاوه صباغزاده و «ایتالیا ایتالیا» که اقتباس آزادش قرار بود ادای دینی به داستان بسیار مرغوب «موضوع موقت» اثر جومپا لاهیری و چاپ شده در مجموعه داستان «مترجم دردها» باشد اما به لطف زندگی کسالتبار دو کاراکتر اصلی، وِسپاسواریهای حامد کمیلی، کلیپ بازیهایی که «آی لاو یو پیامسی» کم داشت و هی کش آمدن از دهان افتاد و برای همیشه شیرینی یکی از بهترین داستانهای کوتاه معاصر را مخدوش کرد.
رامبد جوان و «نگار» که ادای دینی اکشن به همسر جدیدش، نگار جواهریان با کلوزآپهای تمامنشدنی بود. خدا کند نگار، «نگار» را پسندیده باشد که جماعتی گرفتار «نگار ۲» نشوند.
رحمان سیفیآزاد و «ماجان» که ادای دین خستهای به تیریپ سینمای مجید مجیدی ۲۰ سال پیش محسوب میشد.
حمید نعمتا… و «رگ خواب» که ادای دینی امروزی به یکی از محبوبترین پیرنگهای داستانی قبل انقلاب بود: دختر ساده و فقیر و مرد دونژوان سوءاستفادهگر بیتربیت. هر چند دیدن کورش تهامی طفلکی در نقش گرگ جامعه خالی از لطف نبود.
۲- جایزه «پناه بر خدا» تقدیم میشود به:
«گشت٢» سعید سهیلی با شوخیهای ملاتآبادیاش. فیلمی که با لوله توی سر همدیگر کوبیدن، کتککاریهای مدرسهای و اشتباهات لپی یخ، نوستالژی «آبی و رابی» اولین فیلم صامت کمدی ایرانی اثر آوانس اوگانیانس را زنده کرد. خوشبختانه یک مرد قدبلند و یک مرد قدکوتاه هم داشت تا چیزی کم و کسر نیاید.
«سوفی و دیوانه» مهدی کرمپور، به طور کل. همین.
فن بیان سحر جعفری جوزانی در «پشت دیوار سکوت» اثر بابا. آن بیان سوتقطاری با صدای دالبی دیجیتال شنیدن دارد.
فاز بازی مانی حقیقی در «نگار». البته نظر پیمان معادی در صفحه شخصیاش هم محترم اما با نوشتن از بازی مانی حقیقی در این فیلم با عبارت «این حجم از جسارت و ظرافت در اجرای کمنظیر نقش» یا دارد درباره داستین هافمن در «کرامر علیه کرامر» حرف میزند یا معنای جسارت و ظرافت عوض شده.
آوازخوانی پولاد کیمیایی در «قاتل اهلی» و از آن فاجعهتر منتی که مسعود کیمیایی روی دل مخاطب بابت این مسئله گذاشتند و فرمودند پولاد اجازه نداده کسی جایش بخواند و خودش خوانده. استاد شجریان چنین منتی بابت همایون بر سرمان نگذاشته بود که سلطان گذاشت. بگو بیش باد!
۳- جایزه «چرا همچینه این؟» تقدیم میشود به:
وجنات و سکنات محمدرضا فروتن برای «نگار» و به طور کل فیلمهای اخیرش و دیالوگگویی که بیشتر به مثابه آدامس اکالیپتوس در دهان ستاره پیش از این میچرخند.
تلاشهای امیرعلی دانایی برای «انزوا» که خب به قول سعدی «چاره همین بیش نیست، سوختن و ساختن»
لعیا زنگنه در «قاتل اهلی» با عشوههای «اولدفشن» در حد پر روسری درست کردن و لبخندهای ملیح و سبزی خوردن تازه سر سفره گذاشتن که از زمان «پدرسالار» به این طرف افتخار رویارویی با چنین پدیدهای نصیب نشده بود.
نیکی کریمی در «آذر» و خستگی تحملناپذیر تکراری بودن.
دیپلم افتخار در این رشته هم تقدیم میشود به پولاد کیمیایی برای کل یومش.
۴- جایزه بهترین «خوشمان آمد» تقدیم میشود به:
ترلان پروانه و بازی به اندازهاش برای «فراری» که خدا را شکر اصلاً به فهرست نامزدهای سیمرغ هم راه پیدا نکرد؛ بس که هیأت داوران حواسجمع بودند.
کامبوزیا پرتوی و کاراکترپردازی دقیقش در فیلمنامه «فراری» و شناخت دقیق از نسلهای ۷۰ و ۸۰.
هول نکردن امیر آقایی برای «بدون تاریخ، بدون امضا» و اندازه نگهداشتن ستودنیاش در بازی. هر چند بد نبود حامد بهداد این نقش را بازی میکرد تا خوانمان را به یغما میبرد بس که شلوغ میکرد.
گیتی قاسمی (نه ثریا) برای «ویلاییها» که در فهرست نامزدهای نقش مکمل هم دیده شد. بازیگری که روی صحنه تئاتر هم بسیار خوش میدرخشد.
جسارت کاظم ملایی برای ساخت «کوپال». فیلمی در یک لوکیشن، با یک بازیگر و یک سگ و عملاً بدون دیالوگ و بر خلاف آثاری اینچنینی، پر از رنگ و نور و موسیقی.
موزیکهای درجه یک «ایتالیا ایتالیا» که عموما «اولدسانگ»های معروف ایتالیایی بودند. اگر چشممان را میبستیم و حامد کمیلی را پشت وسپا نادیده میگرفتیم، حلاوتش چند برابر میشد.
حمید نعمتا… برای «رگ خواب»… نه ببخشید. هنوز برای «بیپولی».
لیلا زارع و ساده و بیادعا بازی کردنش در «خانه دیگری».
استفاده درست از حیوانات در فیلمهایی همچون «کوپال»، «رگ خواب» و «نگار».
پیمان قاسمخانی با «خوب، بد، جلف» که اجازه نداد بیشتر از ۱۰ ثانیه سینما از صدای خنده ساکت شود.
۵- جایزه بهترین «اونجاش که…» تقدیم میشود به:
نوید محمدزاده در «بدون تاریخ، بدون امضا» اونجاش که صحنه قتل را بازسازی میکند و به پلیس برای تند صحبت کردن با زنش اعتراض میکند. البته که نوید محمدزاده از این «اونجاش که»ها زیاد دارد.
مهرداد صدیقیان در «ماجرای نیمروز» اونجاش که به کمال با بازی هادی حجازیفر توضیح میدهد که دختر مورد علاقهاش در خانه امنی که میخواهند به آن حمله کنند، حضور دارد و در جواب این که چرا این را گفته، یک «نمیدونم» خالص تحویل میدهد.
«رگ خواب» اونجاش که لیلا حاتمی و کوروش تهامی توی یقه لباسگیر میکنند و یکی از جذابترین سکانسهای عاشقانه را رقم میزنند.
«خوب، بد، جلف» تقریباً همهجاش. خصوصاً مثلث طلایی حمید فرخنژاد، پژمان جمشیدی و سام درخشانی.
«ویلاییها» اونجاش که زنهای ساکن ویلای اردوگاهی لابهلای ویلاها میدوند تا به پخش سریال اوشین برسند. خصوصاً با بازی دلنشین گیتی قاسمی.
محسن تنابنده در «فراری» اونجاش که دخترک سوار ماشین مدل بالای سجاد، پسر پولدار تهرانی میشود تا با او به هوای دیدن و عکس گرفتن با فراری به کرج برود.
«خفهگی» اونجاش که ماهایا پطروسیان برای الناز شاکردوست از عشق بیپایان پیرمردی به خودش میگوید که صیغه موقتش است.
۶- جایزه برترین «کاش یکی دیگه به جاش بازی میکرد» تقدیم میشود به:
پگاه آهنگرانی برای «قاتل اهلی». حالا که حرفش شد، جای پگاه در «هفت ماهگی» هم کاش یک نفر دیگر بازی میکرد.
فرهاد اصلانی برای «ماجان» که فرهاد اصلانیِ همیشه قبراق نبود.
هدیه تهرانی برای «بدون تاریخ، بدون امضا» که همچنان بیش از این که کاراکتر موردنظر باشد، «هدیه تهرانی» است.
مهران رجبی و امیرعلی دانایی برای «انزوا» که ترکیب رؤیایی را رقم زدند.
حمید فرخنژاد برای «گشت دو» به خاطر خودش و اعتبارش و هوشمندیاش.
محمدرضا فروتن برای «نگار» و تمامی فیلمهای پیشنهادی آینده.
۷- جایزه معتبرترین «بابا بسه. مرسی. اه» تقدیم میشود به:
بغض و اشک توی چشم جمع شدن پرویز پرستویی برای «قاتل اهلی». شما استاد این کارید. به خدا میدانیم. بسه. مرسی. اه.
شمایل درب و داغان و بدبخت مهتاب کرامتی برای «ماجان». فهمیدیم از شکستن صورتتان ابایی ندارید. حیف شماست. بسه. مرسی. اه.
تکرار لهجه و زن طفلکی شهرستانی یکتا ناصر برای «کارگر ساده نیازمندیم». حالا سیمرغ دادن، تخممرغی هست اما مدام که برای این جوری بازی کردن، سیمرغ نمیدهند. بسه. مرسی. اه.
کاراکتر تکراری گوهر خیراندیش در «خانه دیگری». شما یک بار در فیلم «بانو» اثر داریوش مهرجویی در نقش هاجر، ته این فضا را درآوردهاید. بسه. مرسی. اه.
نوید محمدزاده برای «خفهگی» در نقش مردی روانی با ادعای عاشقی. شما که هم جالبی و هم خوب بازی میکنی، هم ستاره این روزهایی، خستهمان نکن. مرسی. اه.
۸- جایزه «مگه میشه؟» تقدیم میشود به:
تدوین «قاتل اهلی» که دریچهای نو در امر «پرش» را به رویمان باز کرد.
بهروز افخمی با ماجرای طرح تابعیت دوگانه داوران جشنواره در برنامه «هفت» که یک سور اساسی به مفهوم «کرم ریختن» زد.
مسعود فراستی، کلا.
نامزدی «بدون تاریخ، بدون امضا» برای دریافت سیمرغ موسیقی متن در حالی که موسیقی متن نداشت.
نامزدی «یک روز بخصوص» برای دریافت سیمرغ جلوههای ویژه میدانی در حالی که در تیتراژش اصلاً چنین نداشت.
نامزدی «گشت ۲» برای دریافت سیمرغ جلوههای ویژه بصری در حالی که در تیتراژش اصلاً چنین گزینهای نداشت.
نامزدی کارت تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی برای دریافت سیمرغ بهترین تهیهکننده برای فیلم «تابستان داغ». فیلمی که هومن بهمنش سرمایهگذار و مجری طرحش بود و قصد داشت تهیهکننده هم باشد که این اجازه به او داده نشد و جواد نوروزبیگی صرفا کارت تهیهکنندگیاش را در اختیار این فیلم گذاشت.
حمایت کورکورانه فریدون جیرانی در حمایت از مسعود کیمیایی در برابر تهیهکننده «قاتل اهلی»، منصور لشکری قوچانی.
دعوت از ساره بیات در مقام یکی از نامزدهای سیمرغ در حالی که در فهرست نامزدها نامی از او نبود.
دوباره بهروز افخمی. یک بار کم بود.
۸- جایزه ویژهترین «دمشون گرم» تقدیم میشود به:
پیمان قاسمخانی و تیم بازیگران «خوب، بد، جلف» که فیلمی بسیار وفادار به ژانر مورد نظرشان را ساختند. همچنین پژمان جمشیدی که یک سر و گردن از همیشه خودش بالاتر بود.
کارگردانی و نویسندگی وحید جلیلوند برای «بدون تاریخ، بدون امضا» که ای کاش تا ته خط میرفت و به ما رحم نمیکرد و میگذاشت تا بیخ و بن، زخم بخوریم.
زحمت و تکنیک و هوش محمدحسین مهدویان در «ماجرای نیمروز». ارائه تصویر و فضای بسیار دقیق دهه ۶۰، تنها با نبوغ مهدویان ممکن بود.
علیرضا داوودنژاد و کامبوزیا پرتوی برای «فراری» که هنوز پیر نشدهاند، هنوز، ریز میبینند، هنوز درست میبینند و جو پیشکسوتی آنها را نگرفته است.
«فصل نرگس» که اصلاً دیده نشد. فیلمی بسیار روان با حرف زیاد برای گفتن.
بهرام افشاری در «کارگر ساده نیازمندیم» که خیلی تلاش کرده بود. بازیگری که امیدواریم حیف نشود و همچنان مثل تئاترهایش به خوبی پیش برود.
فیلمبرداری بینظیر در «خفهگی». همچنین فضاسازی سردی که درآوردنش کار هر کسی نیست.
موسیقی محشر «رگ خواب». چه در نیمهدوم فیلم که به صورت کلیپی ارائه شد و چه در تیتراژ پایانی آن.
زکیه بهبهانی در «بدون تاریخ، بدون امضا».
و در نهایت جایزه ویژهترین و شگفتانگیزترین پدیده روی پرده جشنواره امسال با قاطعیت تام و تمام تقدیم میشود به:
هادی حجازیفر برای بازی بیادعا، درست، حیرتانگیز و نادر در «ماجرای نیمروز» و حتی «ایستاده در غبار».
تماشاگران امروز