این مقاله را به اشتراک بگذارید
نوشتن از محمدحسین محمدی…
سمیه مهرگان*
نوشتن از محمدحسین محمدی، نوشتن از «انجیرهای سرخ مزار» است؛ نوشتن از داستانهایی که از نظر زبانی (لهجه) با خراسان بزرگ ما و جنوب ما، پیوندی نزدیک دارد، و همین موجب شد خوانش این داستانها لذتبخشتر باشد. جز زبان گفتاری متن، زبان نوشتاری متن (نثر) هم چیزی است که لذت خوانش داستانها را دوچندان میکند؛ نثری شاعرانه که بعدها در دیگر کارهای محمدی هم ادامه پیدا کرد و درنهایت رسید به «سیاسر»؛ دختر ناشاد افغان.
نوشتن از محمدحسین محمدی، نوشتن از ادبیات فارسی دری است در گستره فرهنگی ایران بزرگ. نویسندهای که بهخوبی مابین زبانهای فارسی پل میزند تا زبان خود را بیافریند و از مردمان افغان بگوید: مردمان رنجدیدهای که سایه جنگی انگار ابدی رهایشان نمیکند.
نوشتن از محمدحسین محمدی، نوشتن از، «ازیادبردن»هاست؛ از بهیادبردنهای مردمی که هر روزشان در برزخ فراموشی جنگی است که «گوربهگور» نمیشود، و راهشان را هر روز خدا، پُر میکند از تکهتکههای بدنشان که باید از آن خداحافظی کنند، تا جنگ، سایه شوم ضدفراموشیاش را بر سر آنها بکوبد: از «سپتامبر » آمریکا تا «سنبله» افغانستان.
نوشتن از محمدحسین محمدی، نوشتن از «تو هیچ گپ نزن» است؛ نوشتن از کودکی مردمانی که زندگیشان پر است از بایدها و نبایدهای که طالبان هدیه آورده است، که جنگ بر سفرهشان نهاده است، که دیگران به ارمغان آوردهاند.
نوشتن از محمدحسین محمدی، نوشتن از «سیاسر» است؛ نوشتن از زنان افغانستان که در جستوجوی هویت خود، به «دل تاریکی» میزنند تا زن افغان را از سایه مردها بیرون بکشانند. آنطور که حمیرا قادری نویسنده دیگر افغان، در «نقره؛ دختر دریای کابل» زن افغان را به شکلی جسورانه، تصویر کرده بود؛ رمانی که جایزه کتاب فصل ایران را از آن خود کرد. حمیرا قادری پیش از این نیز جایزه صادق هدایت را برای داستانهایش گرفته بود.
نوشتن از محمدحسین محمدی، نوشتن از ادبیات افغانستان است: نوشتن از نسل پیش از او، عتیق رحیمی، و نسل او محمدآصف سلطانزاده؛ و نوشتن از ادبیات مهاجر افغانستان، که خالد حسینی نماینده برجسته آن است: خالق «بادبادکباز». اگر جومپا لاهیری، نماینده نسلی از نویسندههای هند در آمریکا است که از دیاسپورهای هندی مینویسد، خالد حسینی هم همین نقش را برای نوشتن از مهاجران افغان دارد. پس نوشتن از محمدحسین محمدی، نوشتن از ادبیاتی است بدون مرز که از افغانستان «غنی» کشیده میشود تا ایران «روحانی» و آمریکای «ترامپ». حتی اگر داستانهای محمدی را در اقلیم مزارشریف تعریف کنیم، اما زنان و مردان محمدی، زنان و مردانی هستند که روزگاری و هماکنون، گوشهای از این کره خاکی میزیستند و همچنان میزیند و… صلیب خویش را به دوش میکشند…
نوشتن از محمدحسین محمدی، نوشتن از جمهوری جهانی ادبیات است.
*روزنامهنگار و داستاننویس
آرمان