این مقاله را به اشتراک بگذارید
«رگ و ریشه دربدری» ساعدی نمایشنامهخوانی شد
تداوم مثلث طلایی
رضا آشفته
مرضیه برومند، ناهید مسلمی، راضیه برومند و محمد چرمشیر در مقام نقشخوانان، نمایشنامه «رگ و ریشه دربدری»، نوشته غلامحسین ساعدی را از ١٣ تا ١۵ اردیبهشت ساعت ١٨ در تالار قشقایی روی صحنه بردند. کارگردان این اجرا، افسانه زمانی است که در این سالها در مقام کارگردان در صحنه تئاتر تهران خوش درخشیده. آثار ساعدی همواره چاپ و دربارهاش نقد و پژوهش انجام و منتشر میشده است، اما انگار اجرای متنهایش راحت نبوده و تحت عنوان برداشت و اقتباس یا گروههای جوانتر و دانشجویی توانستهاند نام او را در صحنهها به شکل کمرنگ نگه دارند، اما میدانیم که نام ساعدی در کنار نام اکبر رادی و بهرام بیضایی در دهههای ۴٠ و ۵٠ خورشیدی در مقام یکی از سه رأس مثلث طلایی درامنویسی ما ثبت شده و نبودنش چندان بهنفع تئاتر ما نبوده است. بههرتقدیر او فیلمنامه «گاو» را نوشته که پس از انقلاب یکی از پایههای تأیید و گسترش سینما شده است؛ فیلمی که هم از تلویزیون پخش شده و هم امکان حضورش بر پرده سینما به بهانههای مختلف فراهم است. چاپ نمایشنامه تکپردهای «رگ و ریشه دربدری» در کتاب شش الفبا در سال ۵۶ اتفاق افتاده و در این سالها به همان دلیل ممنوعیت به صحنه نیامده است، هرچند دولتها در ظاهر امر نیز مخالفتی با نام او نداشتهاند چون مجوز بسیار دادهاند که آثارش و آثاری درباره او منتشر شود.
پس از حدود ۳٠ سال که از زمان مرگ ساعدی در دوم آذر ۶۴ در پاریس میگذرد، ابتدا قرار بود نمایشی از او به کارگردانی جعفر والی، اجرا شود که نزدیک به ١٠ متن این نویسنده را در صحنه یا مقابل دوربین تلویزیون کارگردانی کرده است. شادروان والی میخواست با اجرای «آی باکلاه، آی بیکلاه» در تالار سنگلج تابوشکنی کند. ظاهرا مدیران وزارت ارشاد با اجرای این نمایش موافقت کرده بودند، اما شرایط سنی و بیماری مانع از انجامش شد و بنابراین این فرصت ایجاد شد که یکی دیگر بخواهد نام ساعدی را به صحنه ببرد. «آی باکلاه، آی بیکلاه» یک نمایش تمثیلی است. ساعدی در این نمایش نشان میدهد که اگر روشنفکران منفعل باشند یا به مردم دروغ بگویند، چگونه در بیتفاوتی مردم، محله و به یک معنا کشوری غارت میشود. مسئولان دولت روحانی بارها، تلویحا از غارت کشور در دولت پیشین گلایه کردهاند.
پس از انقلاب در دولت اصلاحات چندینبار نمایشهایی از سوی گروههای جوانتر و ناشناخته به صحنه آورده شد، اما در آن حدی نبود که بشود ماجرا را تبدیل به جریانی عمومی کرد. در بیستوسومین جشنواره تئاتر فجر (٨٣) بعد از سالها یکی از نمایشنامههای غلامحسین ساعدی به نام «دعوت»، به کارگردانی میترا خواجهئیان اجرا شد. نمایش «دعوت» بازگوکننده داستان دختری است که قرار است به میهمانی برود، او با وسواس بسیار لباسهایش را آماده میکند، اما زمانی که قرار است به میهمانی برود نمیداند به کجا دعوت شده است.
البته محمد رحمانیان هم یکی از حرفهایها بود که همان سالها (٧٩) برداشتی آزاد از «دعوت» را به صحنه آورد و بعدها اجرائی از آن را به جشنواره سیوسوم تئاتر فجر (٩٣) و بعد به اجرای عمومی در همان سال رسانید. این حرکت هم ستودنی است، اما ایکاش فضا برای اجرای عمومی آثار ساعدی زودتر از اینها علنی میشد. همچنین کورش خامنهای توانست اجرای «نردبان» را که برداشت آزادی از نمایشنامه «زاویه» غلامحسین ساعدی بود، از هفتم دیماه ١٣٩٣ در تالار اصلی فرهنگسرای ارسباران اجرا کند. «نردبان» که کاری از گروه تئاتر اگزیت محسوب میشود، نمایش کمدی ابسورد است که به نقد دموکراسی میپردازد. این نمایش اقتباسی آزاد از نمایش «زاویه» ساعدی است و برای اولینبار در سال ١٩٩٩ به زبان صربوکرواتی بازنویسی شد و در همان سال در تئاتر ترشنیافکا در شهر زاگرب به کارگردانی و دراماتورژی خامنهای روی صحنه رفت.
ساعدی نخستین نمایشنامه خود را با نام پیگمالیون در ۲۱سالگی (١٣٣۴) نوشت و اولین نمایشنامهاش از مجموعه دهلالبازی (پانتومیم) که در سال ۴٢ منتشر شد، به نام پانتومیم «فقیر» از سوی جعفر والی در تلویزیون اجرا شد. از او در سال ۴۴، نمایشنامه «چوببهدستهای ورزیل» منتشر شد که به کارگردانی جعفر والی در تالار سنگلج روی صحنه آمد. همچنین در این سال، انتشار نمایشنامه «بهترین بابای دنیا» انجام و به کارگردانی عزتالله انتظامی در تالار سنگلج اجرا شد. همچنین در سال ۴۵، نمایشنامههای «بامها و زیر بامها» و «ازپانیفتادهها» به کارگردانی جعفر والی در تلویزیون و «ننه انسی» در تئاتر سنگلج اجرا شد. نمایش «گرگها» و نمایش «گاو» نیز در تلویزیون به کارگردانی جعفر والی اجرا شد. در سال ۴۶ انتشار نمایشنامه «آی باکلاه، آی بیکلاه» صورت گرفت که به کارگردانی «جعفر والی» در تالار سنگلج روی صحنه آمد. همچنین در این سال، انتشار «خانه روشنی» شامل پنج نمایشنامه انجام شد که نمایشنامه «خانه روشنی» از سوی علی نصیریان و نمایشنامه «دعوت» از سوی جعفر والی، کارگردانی شدند و روی صحنه رفتند. نمایشنامه «دست بالای دست» به کارگردانی جعفر والی و نمایشنامه «خوشابهحال بردباران» به کارگردانی داوود رشیدی در تلویزیون اجرا شدند. در سال ۴٧ انتشار نمایشنامه «دیکته و زاویه» (دو نمایشنامه) انجام شد که به کارگردانی داوود رشیدی در تالار سنگلج به اجرا درآمد. در سال ۴٨ نیز، انتشار نمایشنامه «پرواربندان» و اجرای آن به کارگردانی محمدعلی جعفری در تهران و شهرستانها انجام شد. در سال ۴٩، انتشار نمایشنامه «وای بر مغلوب» و اجرای آن به کارگردانی داوود رشیدی در تالار سنگلج ممکن شد.
انتشار نمایشنامه «چشم در برابر چشم» در سال ١٣۵١ و اجرایش به کارگردانی «هرمز هدایت» اتفاق افتاد. پس از آن ماجرای بهزندانافتادن ساعدی مانع از اجراشدن متنهایش شد. پس از انقلاب، بسیاری از هنرمندان ایرانی خارج از کشور توانستند برخی از متنهای ساعدی را به صحنه ببرند، از جمله؛ در سال ۶٣ نمایش «اتللو در سرزمین عجایب»، به کارگردانی ناصر رحمانینژاد در فرانسه و چند شهر دیگرِ اروپا، در سال ٨۶ نمایش «ماجرای ناموسپرستان» به کارگردانی وحید رهبانی، در سال ٩٢ نمایش آی باکلاه، آی بیکلاه به کارگردانی محمد رحمانیان در کانادا و… .