این مقاله را به اشتراک بگذارید
سال هاست درباره محوریت خواننده در آنچه به تصور خودمان صنعت موسیقی در ایران گفته می شود، بحث شده است. «خواننده محوری» از دوران پیش از انقلاب رفتار حاکم بر کسب و کارهای مرتبط با موسیقی و متاسفانه دیدگاه عمومی از سوی مردم بوده است.
به جز خواننده محوری، عوامل متعدد و مختلفی هم در کنار «کاهلی نهادینه» و علاقه ما ایرانیان به عنوان مخاطب موسیقی وجود دارد که این مشکل را دامن زده است و دور از واقعیت نیست اگر بگوییم که به جز علاقه مندان پر و پا قرص موسیقی و برخی از اهالی موسیقی، کسی نام بسیاری از زحمت کشان موسیقی کشورمان را نمی داند.
این زحمت کشان شامل آهنگ سازان، تنظیم کننده ها، نوازنده های سازهای مختلف، ارکسترها، تهیه کننده ها، کنسرت گذاران، مهندسان صدا و بسیاری دیگر می شود.
کاهلی نهادینه ما ایرانیان، نه تنها شامل مخاطبان موسیقی نمی شود، بلکه در میان اهالی رسانه هم بسیار ریشه دار است و شاید بتوان از همان اول ریشه این کاهلی را در همین جا پیدا کرد؛ چرا که رسانه باید بستری باشد تا علاوه بر برآوردن نیاز محتوایی صوتی، تصویری و متنی مردم، فعالان صنف خود یا اصناف مرتبط با حوزه خود را نیز معرفی کند و رونق آنان را به رونق خود تبدیل کند که البته همه می دانیم پس از انقلاب چنین رویکردی مورد نظر صاحبان رسانه های «جریان اصلی» یعنی رادیو و تلویزیون در کشور ما نبوده.
پس از آمدن اینترنت و جا بازکردن آن در زندگی ما ایرانی ها، کاهلی نهادینه ما ایرانیان بار دیگر خود را با وضوح تمام در جهان سایبری به رخ می کشد.
محتوای دیجیتالی فارسی با انواع آسیب هایی که دارد از بزرگ ترین گلوگاه ها و نقاط بحران های سایبری در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات است و مسلمان از گلوگاه های بی رونقی رسانه های فارسی زبان سایبری، مثل تلویزیون تعاملی و غیره.
اما این مقدمه تیره و تار چه ارتباطی به «واروژان»، آهنگ ساز و تنظیم کننده فقید ایرانی دارد؟! واروژان افسانه ای؛ که چقدر این صفت برازنده او است. اما چرا او افسانه ای است؟
در کشورمان خیلی اتفاق می افتد که اعضای یک صنف همدیگر را قبول نداشته باشند و این پدیده در باره صنف موسیقی دان در کشور به شدت رایج است. در این میان واروژان از معدود چهره هایی است که همه قبولش دارند و به عنوان بهترین از او یاد می کنند.
دلیل دوم برای افسانه ای بودن او، آهنگ هایی است که ساخته است؛ آهنگ هایی که تک تک آن ها دوست داشتنی اند. آثاری که جزیی از موسیقی متن میلیون ها ایرانی است. او چه به عنوان آهنگ ساز و تنظیم کننده و چه به عنوان فقط تنظیم کننده، وقت زیادی را برای کارهایش صرف کرده و کارِ «پُرکُن» ندارد.
این دو نکته را هر کسی که دستی بر آتش آهنگ سازی و تنظیم داشته باشد می تواند به سادگی و با گوش کردن به کارهای واروژان متوجه بشود. دلیل دیگر افسانه ای بودن او این است که در میان مردم نام او شنیده شده و ایرانیان بسیاری حداقل با نام او آشنا هستند اما چیزی از این آهنگ ساز بزرگ موسیقی پاپ و موسیقی فیلم ایران نمی دانند. گویی نام او دچار همان «نسیانی» شده است که «خورخه لوییس بورخس»، نویسنده بزرگ آرژانتینی در آرزویش بود؛ یعنی واروژان و آثارش به گونه ای واقعی وارد فرهنگ و زندگی روزمره ما شده که این ورود مثل هوایی که هر لحظه تنفس می کنیم، آن قدر طبیعی و واقعی بوده که برای بیشتر مان ملموس نیست. از طرف دیگر عوامل متعدد که از جمله آن بی تمایلی خود واروژان به عکس انداختن و مصاحبه کردن، باعث شده تا «نسیان افسانه ای» درباره اش اتفاق بیفتد.
دلیل دیگر افسانه ای بودن واروژان این است که وقتی درباره او صحبت می شود، کسانی که او و آثارش را می شناسند (که این شناخت لزوما شناخت فیزیکی و چهره به چهره نیست) محزون می شوند؛ چرا که او زود از دنیا رفت و رفتنش هم، رفتنی عجیب بود. او افسانه ای است چون ترکیبی کمیاب از یک قلب پرشور و ذهنی توانا و حسابگر است. وقتی صحبت او به میان می آید، او ترکیب بی بدیلی از احساس و تفکر است.
اینکه بیشتر ما ایرانیان به عنوان مخاطب موسیقی تنها نام چند خواننده معاصر خودمان را می دانیم و از سوی دیگر، عادت به رفتارهایی ضدحمایتی مثل دانلود غیرقانونی یا تهیه نسخه های کپی داریم، بخشی از پدیده کاهلی نهادینه ماست.
از طرف دیگر اهل مطالعه هم نیستم و شاید همان چند صفحه ای هم که نشریات درباره اهالی موسیقی کشورمان بنویسند، نخوانیم. رسانه های جریان اصلی کشورمان هم به دلایل خودشان کاری با موسیقی ندارند. اتفاقا آن ها خودشان یکی از دلایل پدیده خواننده محوری و کاهلی نهادینه در حوزه موسیقی و حتی حوزه های فراتر از موسیقی هستند.
این کاهلی نهادینه تا جایی پیش می رود که عملا درباره برخی از افراد سرشناس موسیقی ما، منبعی متنی یا صوتی و تصویری وجود ندارد و به جز معلوماتی که دوستان و افرادی که ارتباط واقعی و چهره به چهره با فرد مورد نظر داشته اند، کسی از آنان چیزی نمی داند. این کاهلی در کشورهای بسیاری در حوزه موسیقی وجود ندارد.
پیانوی اختصاصی واروژان
مثلا اگر بخواهیم درباره موسیقی قرون وسطای اروپایی مطالبی جمع آوری کنیم، با جست و جویی ساده به منابع انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی و فرانسه می رسیم که غنی و قابل اتکا هستند و از سوی دیگر قابل دسترسی. چه بخواهیم کار را از کتابخانه ها شروع کنیم، چه اینترنت، می توانیم به این منابع برسیم.
حتی در کشورمان منابع بسیار عالی از انواع موسیقی غیرایرانی در کتابخانه ها وجود دارد که ترجمه شده یا به زبان اصلی است. ارگ بخواهیم درباره «بینگ کرازبی»، نخستین نسل ستاره های پاپ جهان چیزی بخوانیم، جست و جوی ساده ای در اینترنت می تواند ما را به انواع مختلفی از محتوا هدایت کند: فیلم های مستند درباره او، آثار صوتی و تصویری از او، کتاب ها، مقاله ها و برنامه های رادیویی با حضور او یا درباره او. بیشتر این محتواها هم با استناد به منابع یا اسنادی تهیه شده است که باعث می شود تا این محتواها، قابل اتکا و قابل اعتماد باشد.
اما خدا نکند بخواهیم اطلاعاتی درباره مسائل و پدیده های مربوط به کشورمان و البته به زبان فارسی در اینترنت جست و جو کنیم. اول اینکه به تعداد قابل توجهی از سایت هایی بر می خوریم که همه چیزی در آن ها هست به جز آنچه جست و جو شده است. تبلیغ ساعت مچی، لوازم آرایشی، فیلم های کپی و غیرقانونی و جان مرغ تا شیر آدم در این سایت ها هست و فقط یک خط از تیتر مطلبی را که مورد نظر شما است زیر تمام این تبلیغات دفن کرده اند تا گوگل را گول بزنند و صفحه اینترنتی تبلیغی در جست و جوهای مختلف به جای نتیجه جست و جو برای مردم ظاهر شود.
دوم اینکه به مطالبی کم ارزش و شاید اشتباه و تکراری می رسیم که هزاران سایت دیگر، همان مطالب را کپی کرده اند و با اندک تغییری در تیتر به شما ارائه می دهد. سوم مطالبی هستند که بیشتر ادعایی بی اساس را مطرح می کنند که نمی توان از صحت یا سقم آن مطمئن شد و این مسئله منبع را غیرقابل اتکا و اعتمادناپذیر می کند.
چهارم مطالبی هستند که آن قدر کلی است که عملا به کار نمی آید. مثلا در خصوص واروژان تمام مطالبی که درباره ایشان از اینترنت به دست می آید در کل؛ دو متن بیوگرافی کوتاه است که تنها به سال تولد و وفات ایشان و فهرستی بدون تاریخ از آثار موسیقی پاپ ایران اشاره کرده است و نقل قولی هم از چند چهره شناخته شده موسیقی کشورمان درباره او آورده است. این دو بیوگرافی را صدها سایت استفاده کرده اند و ۵۰ درصد از متن هر دوی این دو بیوگرافی هم مو به مو با هم مشابه است.
به خوبی یادم است که حدود ۱۰ سال پیش وقتی شیفته یکی از موسیقی متن های ساخته استاد «مرتضی حنانه» شدم، بعد از اینکه فهمیدم هیچ جور نمی توانم موسیقی متن آن فیلم را تهیه کنم، مگر اینکه در همان فیلم به موسیقی متن گوش بدهم، به اینترنت مراجعه کردم تا بلکه سرنخی به دست بیاورم که کمکم کند؛ اما این مراجعه به اینترنت تنها باعث شد تا عصبانی و مایوس شوم.
وقتی صفحه ویکی پدیای ایشان را باز کردم دیدم کلا چند پاراگراف بیشتر نیست و آن هم کلیاتی از تاریخ تولد و وفات و تحصیل ایشان و برخی از آثارشان است. این حس عصبانیت و یاس بر اثر جست و جوی اینترنتی درباره واروژان دوباره به من دست داد. به این ترتیب برای کسب اطلاعات تاریخی از آثار او با چند تنظیم کننده جوان که در سبک موسیقی پاپ فعالیت می کنند تماس گرفتم که البته این تماس ها هم بی فایده بود.
«نمی دانم!» ظاهرا جمله ای است که سخت به زبان ما ایرانی ها می آید؛ به خصوص به زبان اهالی فن. برای من جالب بود که اطلاعاتی نظیر اینکه واروژان چه سازی را می نواخته است هم در دسترس نبود. غیر از یک نفر از تنظیم کننده های جوان که پاسخ برخی از پرسش های ذهنی من را داشت و اتفاقات چون ارتباط خوبی با یکی از آهنگ سازان پیشکسوت و هم زمان با واروژان دارد، پیشنهاد کرد که برای رسیدن به بهترین اطلاعات باید به آهنگ سازان پیشکسوت و هم دوره ای واروژان مراجعه کنم؛ ولی راه حل ساده ای به ذهنم آمد و چه نیکو آن راه حل در عین سادگی، عملی هم بود.
آثار واروژان در خود اطلاعات نهفته بسیاری دارند. به همین دلیل هم وقتی قرار شد تا از او بنویسم، با خودم فکر کردم بهتر است درباره شیوه کار او، یعنی شیوه آهنگ سازی و تنظیم او بنویسم؛ چون به موسیقی های او دسترسی دارم و خودِ موسیقی ها بهتر از هر متنی می تواند به من اطلاعات بدهد.
گروه کر به رهبری واروژان
موسیقی واروژان
موسیقی واروژان را بسیار شنیده ایم و به احتمال زیاد بدون وقوف بر اینکه او سازنده این آثار بوده است. واروژان پیش از انقلاب از دنیا رفته و طبیعی است که تمام آثار او مربوط به آن روزگار باشد. برای بحث درباره موسیقی او مجموعه کوچکی از آثار او را بررسی کردم؛ چند اثر از آهنگ سازی و تنظیم او برای چند خواننده سرشناس پاپ، مجموعه ای از آثار تنظیم شده به وسیله او از ترانه های محلی و فولکلور و به عمد سراغ موسیقی متن فیلم هایی که ساخته نرفتم. در این میان و در کنار خودِ آثار، اطلاعات دیگری نیز برای تحلیل موسیقی لازم است که دلیل اصلی مراجعه بی نتیجه من به اینترنت بود.
یکی از متغیرهای مهم برای درک شویه کار و تحلیل موسیقی، «زمان» و دوره ای است که آثار در آن تولید شده است. این عامل به قدری مهم است که نمی توان با حدود و تخمین درباره آن اقدام کرد. مثلا اگر بخواهیم درباره شیوه کار بزرگ ترین آهنگ سازان موسیقی مردم پسند معاصرمان در بریتانیا و آمریکا تحقیقی بکنیم تفاوت آثار و شیوه های تنظیم، ضبط و میکس و حتی سازهایی که در این کارها استفاده شده است از سال ۱۹۶۶ با سال ۱۹۶۷ و سه سال بعد از آن، یعنی ۱۹۷۰ از زمین تا آسمان است.
دلیل هم مشخص اس؛ هر دوره از نظر رویه های متداول تاثیرگذار بر سلیقه عمومی مردم و از جمله خود آهنگ سازان و از نظر فناوری به کارگرفته شده در ضبط استودیویی و موارد دیگر، با دوره قبلی و بعدی تفاوت هایی دارد که ممکن است این تفاوت ها تاثیر عمیقی بر موسیقی و حتی صنعت موسیقی بگذارد. درباره واروژان و موسیقی او، حدودی از بازه زمانی فعالیت او موجود است که همان می تواند تا حدی کمک کننده باشد.
موسیقی های انتخاب شده از سوی من برای این نوشته عبارت انداز: «بوی خوب گندم» با آهنگ سازی و تنظیم واروژان، ترانه «شهیار قنبری» و صدای «داریوش اقبالی»، «پُل» با آهنگ سازی و تنظیم واروژان، ترانه سرایی «ایرج جنتی عطایی» و صدای «فائقه آتشین»، «هفته خاکستری» با آهنگ سازی و تنظیم واروژان، ترانه سرایی شهیار قنبری و صدای «فرهاد مهراد»، «اسمر اسمرجانم» و «بارون بارون» از ترانه های فولکلور ایرانی با تنظیم واروژان و صدای «پریرخ شاه یلانی» (پری زنگنه).
برای بررسی این آثار سعی شده است تا به جای اینکه به شدت صفر و یکی به بیان نام گام ها و مدها و مثال زدن از توالی آکورد و مبانی تئوری موسیقی و بیان نام تکنیک های به کار رفته واروژان پرداخته شود، نحوه کار او با قیاس از آنچه در زمان حیات او در جریان بوده و آنچه را می توان مستقیم از آثار او دریافت کرد. به علاوه آنچه می توان با کمک قوه تخیل در حیطه تخمین دریافت کرد، بررسی شود.
تفکر واروژان
واروژان در دوره ای در زمینه موسیقی تحصیل کرد و پس از آن به تولید موسیقی پرداخت که صنعت موسیقی و فناوری موسیقی هر لحظه دچار تحولی نو می شده است. سال های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۶ سال هایی پرفعالیت برای واروژان بود. همچنین می دانیم که او تا آخرین لحظه سلامتی جسمانی اش در حال کار بود و اما جالب که واروژان روند ثابتی را در کارهای خود پیگیری می کرد. تفکری که او در تولید موسیقی داشته تفکری جالب است و از چند منظر می توان آن را بررسی کرد؛ اول اینکه در آن دوران مقارن با سال های ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۷، یعنی نیمه دهه ۶۰ تا تقریبا اواخر دهه ۷۰میلادی، صنعت موسیقی آمریکا و بریتانیا و روندهای آن تاثیر بسیاری در همه بازارهای دیگر جهان گذاشته بود.
سال های آغازین فعالیت واروژان نیز مقارن با بروز چند پدیده بزرگ و تاثیرگذار بر بازار موسیقی بود: گروه «بیتلز» و تهیه کننده افسانه ای آن ها، یعنی «جورج مارتین» در بریتانیا، کمی پیش از آن فرمول معروف «دیوار صوتی» و تهیه کننده آمریکایی «فیل اسپکتر»، شرکت موتاون رکوردز، و سبک خاص تهیه موسیقی آنان با استفاده از نوازندگان قهار استودیویی به نام گروه «فانک برادرز»، «برایان ویلسون» و شیوه خاص تنظیم او که بر پایه تغییر اقلیم سازها و پیچیدگی موسیقی بود و کمی جلوتر در دهه ۷۰ تا اواسط آن، سبک هایی مثل موسیقی پراگ راک، هارد راک و پانک راک، این اشخاص و این سبک ها تغییرات بزرگی را در بازار موسیقی جهانی به وجود آوردند؛ اما نکته جالب در اینجاست که واروژان برخلاف بسیاری از آهنگ سازان و تهیه کنندگان خارجی، نه تنها اصلا تحت تاثیر این اشخاص و سبک ها و پدیده ها قرار نگرفت، بلکه روند نسبتا ثابتی را در طول مدت زمانی که فعالیت کرد، در پیش گرفت.
لوح یادبودی از طرف رادیو و تلویزیون بر مزار واروژان
به عبارت ساده می توان گفت با گوش کردن به آثاری که واروژان ساخته و تنظیم و تهیه کرده، او به هیچ وجه تحت تاثیر بازار آمریکا و بریتانیا و بازار نوظهور و خلاق آلمان در بازه اواسط دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ نبود. در عوض نوع برخورد و تفکر او در خصوص تنظیم برای موسیقی پاپ، نزدیکی فراوانی با نوع برخورد و تفکر گروهی از تنظیم کننده های فرانسوی در آن دوران داشت. این دیدگاه و تفکر در برخی دیگر از آهنگ سازان و تنظیم کننده های ایرانی آن زمان هم کاملا مشهود است که در آثار تولیدشده آنان هویداست.
درباره واروژان و تنظیم هایش، محصول نهایی میکس و مسترشده آثارش، به طرز خارق العاده ای تمیزند و در موارد زیادی محصول نهایی از نظر کیفیت میکس بهتر از نمونه های خارجی و خصوصا فرانسوی است. جالب اینجاست که شنونده آثار واروژان به ویژه در دوران دیجیتال و فشرده سازی های رادیکال آهنگ ها که بر پایه حذف فرکانسی است، با وجود اعمال انواع فشرده سازی ها، باز هم می تواند صداها را تفکیک شده بشنود. شاید به این دلیل که واروژان برخلاف بسیاری از تنظیم کننده های معاصر ما اعتقادی به شلوغ کاری نداشت. دلیل دیگر هم میکس های فوق العاده آثارش است.
نت های دست نویس و از آن گویاتر، آثاری که از واروژان به یادگار مانده حقیقت دیگری را از تفکر او در آهنگ سازی و تنظیم و در کل تولید موسیقی نشان می دهد. اگر نمونه دست نوشته های پارتیتور یا نت نویسی واروژان را ببینید، مشاهده می کنید که چقدر خوش خط و منظم و ظریف پارت ها را نوشته است.
توضیح هایی هم در حاشیه سفید کاغذ نوشته و خیلی کم از مدادپاک کن استفاده کرده است. این دست نوشته ها و خودِ آثار، حاکی از نوع نگاهی است که او در خصوص موسیقی پاپ داشته و با آن دید به موسیقی پا می نگریسته که با همان دید هم فعالیت می کرده است. او موسیقی پاپ را با عینک موسیقی کلاسیک نگاه می کرد. نحوه و تفکر تنظیم او برای ارکستر پاپ مشابهت بسیاری با نحوه و تفکر تنظیم موسیقی کلاسیک دارد؛ ولی محصول نهایی او موسیقی کلاسیک نیست و موسیقی پاپ است.
ضبط آثار و نوازندگان
از شیوه های ضبط واروژان در استودیو، ضبط تراک موسیقی بی کلام به صورت حضور ارکستر کامل در استودیو و ضبط هم زمان تمام سازها با رهبری او در اتاق دِد روم بوده است؛ روشی که اتفاقا روش کار برای ضبط ارکسترهای کلاسیک است.
ولی نکته جالب اینجاست که در همان زمانی که واروژان با این روش موسیقی ضبط می کرد، فناوری ضبط چندلایه ای، مثل چهار و بعدا هشت لایه ای به استودیوهای موسیقی جهان و با فاصله کمی استودیوهایی در ایران، امکانات ضبط چندلایه ای یا مالتی تراک و شیوه های جدیدی که گروه بیتلز در استودیو برای ضبط به کار گرفت و از استودیو مثل ساز موسیقی استفاده می کرد، گروه های پاپ و راک را به سمت روش هایی برای ضبط موسیقی برد که در آن، بخش های مختلف آهنگ ها جداگانه و حتی در استودیوهای مختلف ضبط می شد.
نمونه بارز این گونه روش ها آهنگ بسیار معروف و تاثیرگذار «Good Vibration» از برایان ویلسون است؛ ولی واروژان با این روش کار نمی کرد. او در استودیو دنبال «کسب تجربه» و «آزمون و خطا» نبود. وقتی همه چیز کاملا آماده می شد، با ارکستر وارد استودیو می شد و بدون استفاده از مترونوم و با استفاده از تکنیک های رهبری ارکستر به روش موسیقی کلاسیک، گروه را رهبری می کرد.
همچنین به استناد ریل هایی که از برخی از ضبط های او به یادگار مانده، بعد از کمتر از انگشتان یک دست به «ضبط نهایی» مد نظر خود می رسید. هر چند نباید نقش نوازندگان به واقع حرفه ای و خوش قریحه ای را که در این ضبط ها حضور داشته اند نیز فراموش کرد. بماند که متاسفانه بیشتر مردم نام این نوازندگان فوق العاده کشورمان را که در به یادماندنی ترین آثار موسیقی پاپ ایرانی ساز زده اند، نمی دانند؛ نوازندگانی که پس از خودشان کمتر کسی توانست جایشان را پر کند. در ریل هایی که از این ضبط های واروژان به جا مانده است، صدای صحبت کردن نوازندگان با هم و با واروژان را می توان شنید.
واروژان در عین حال که تسلط مدیریتی زیادی بر نوازندگان و ارکسترهای پاپ دارد در همان حال با آنان دوست و صمیمی هم هست. جالب است که در این صداهای به یادگار مانده نیز مشخص است که چقدر نوازندگان آن دوران عاشقانه ساز می زدند؛ دورانی که هنوز عرضه بیش از تقاضا و بازار فوق اشباع و کامپیوتر وجود نداشت.
با اینکه فناوری روز، فناوری ضبط چندلایه آنالوگ بود و می شد با ضبط لایه لایه، تا حدی برخی از قسمت های خراب ضبط را ویرایش کرد؛ اما واروژان پرمخاطره ترین روش ممکن را برای ضبط انتخاب و انجام می داد؛ روشی که علی رغم ریسک بسیار زیاد در هزینه فراوان زمان، انرژی و پول، توسط واروژان و نوازنده های استثنایی آن زمان، با بهره ورترین حالت ممکن و به خوبی انجام می گرفت.
رجیستر بهینه صدای خواننده
استفاده از بهترین بخش وسعت صدایی خواننده ها، از شاخص ترین خصوصیات تنظیم های واروژان است؛ نکته ای کلیدی و حیاتی که ممکن است در تنظیم هایی از چهره های سرشناس دیگر با وسواس واروژان انجام نگرفته باشد. رجیستر صدای بهینه، بخشی از وسعت صدای خواننده است که خواننده بهترین کیفیت را ارائه می دهد؛ چه از نظر شاخص های فیزیکی صدا و چه از نظر شاخص های نسبی و کیفی مثل رنگ صدا و تکنیک.
بسیاری از خواننده هایی که در دوران حیات واروژان با او کار کرده اند، وسعت صدای گسترده ای دارند؛ اما واروژان بهترین تکه دامنه صوتی این خواننده ها را برای آهنگ هایی که ساخته یا تنظیم کرده استفاده کرد.
مثلا در آهنگ «بوی خوب گندم»، با اینکه خواننده هم می توانسته بم تر و هم زیرتر از گام اصلی آهنگ بخواهند، واروژان متناسب با حال و هوای ترانه و همچنین متناسب با رجیستر بهینه خواننده، از استفاده از گام بم تر در ساخت آهنگ اجتناب کرد؛ کاری که اصلا تصادفی نیست و هوش و حسابگری فراوان او را در آهنگ سازی نشان می دهد؛ زیرا راوی داستان ترانه در حالتی انفعالی قرار دارد و برایش مهم نیست که چه چیزی را به علاوه آن چیز اصلی از دست بدهد.
شنونده آهنگ در پنج دقیقه اول، به خوبی پیوند ترانه با موسیقی را درک می کند؛ پیوندی که علاوه بر ملودی ناشی از انتخاب درست رجیستر صدای خواننده و کیفیت اجرای او است؛ کیفیتی که باعث می شود تا شنونده حس کند که خواننده «این لحظه را زیسته» و حرفش را «باور» می کند.
رویکرد پلی فونی موسیقی و هارمونی همخوان
موسیقی واروژان موسیقی چندصدایی یا پلی فونیک است؛ هر چند این مسئله در آثار او طبیعت روش و دیدی است که او به موسیقی پاپ داشته و از دریچه موسیقی کلاسیک به موسیقی پاپ می نگریسته. اما جالب است که در معروف ترین آثار پاپ او، صدای خواننده، تک صدایی و مونوفونیک است.
این مسئله در موسیقی واروژان کاملا محاسبه شده است و دلیل آشکاری هم برای این رویکرد او وجود دارد. نحوه آهنگ سازی و تنظیم واروژان برای خوانندگان «پاپ» به گونه ای است که با تمام جزییات و ظرافت های موجود در بدنه موسیقی، جدای از صدای خواننده و تمام پارت های زهی و بادی و ریتم های لاتین و اروپایِی، کل بدنه موسیقی در خدمت خواننده است؛ یعنی کل این مجموع می کوشد روایت ترانه را با صدای خواننده به گوش شنونده برساند و این کار را به گونه ای انجام می دهد که اولویت در گوش شنونده، خواننده باشد.
به همین دلیل هم هست که واروژان کمتر از تک نوازی سازی در آثار پاپ استفاده کرد. برای درک بهتر رویکرد واروژان در برجسته نمایی خواننده و خدمت بدنه موسیقی در روایت ترانه تنها کافی است تا روش واروژان را با هر کدام از آهنگ های پاپ یا راک آمریکایی و بریتانیایی اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل تا اواسط دهه ۱۹۷۰ مقایسه کنید.
اما این رویکرد در تنظیم های دیگر او برای نوع های دیگر موسیقی متفاوت است. واروژان در مجموعه ای از آهنگ های فولکلور ایرانی که برای پری زنگنه تنظیم کرد، اتفاقات به جای استفاده از یک یا سه همخوان با خواننده اصلی که مجموعه ای با پلی فونی ۲ یا ۳ را در بخش خوانندگان تولید می کند، از «گروه کُر» استفاده کرد. بهترین نمونه این کارکرد، آهنگ «اسمر اسمرجانم» است. برای درک بهتر رویکرد واروژان باید این حقیقت را مد نظر داشت که موسیقی فولکلور موسیقی پاپ نیست.
خانواده واروژان
موسیقی فولکلور در تمام کشورهای جهان «داستان زندگی» است و به همین دلیل در سطح متفاوت و فراتر از موسیقی پاپ با مردم هر کشور ارتباط می گیرد. برای همین هم موسیقی فولکلور به معنی «موسیقی مردم» است؛ مفهومی عمیق تر و بسیار بانفوذتر از مفهوم موسیقی «مردم پسند» یا پاپ. موسیقی فولکلور از دورانی به دوران دیگر می رود، توسط خواننده ها و نوازنده های بسیاری اجرا می شود، تنظیم می شود و باز تنظیم می شود اما هیچ گاه کنار گذاشته نمی شود و از یاد نمی رود. با اینکه معمولا مشخص نیست دقیقا چه کسی سازنده آن ها بوده و با اینکه عمرشان گاهی چند صد سال است، برای مردم هر عصری تازه اند و داستانشان شنیدنی است.
واروژان در مجموعه ای از آهنگ های فولکلور که تنظیم کرد، رویکرد دیگری را درخصوص کل موسیقی و خواننده داشت. تنظیم واروژان در این مجموعه در خدمت ملودی و داستان است. خواننده موسیقی فولکلور در ذهنیتی فعالیت می کند که شهرت و موقعیت برایش نخستین اولویت نیست.
این مسئله را نه به عنوان «بحثی ارزشی»، بلکه به عنوان واقعیتی از منظر فعالیت در بازار موسیقی باید در نظر گرفت. تنظیم واروژان در این مجموعه با این رویکرد است. مصداق بارز چنین رویکردی را رد پارت گروه کر در آهنگ «اسمر اسمرجانم» می توان دریافت.
واروژان موسیقی را برای داستان که روایت می شود تنظیم کرد، نه برای برجسته نمایی خواننده. در این آهنگ صداهایی می شنویم که در بسیاری از آهنگ های پاپ واروژان کمتر استفاده شده است. صدای شفاف ارگ الکترومغناطیسی هاموند، هارمونی گروه کر به عنوان همخوان خواننده اصلی و پاساژهای پرشور نوازنده سازهای کوبه ای و شیطنت های تمبورین، در حالی که خواننده و گیتارباس در مدت زمان آهنگ، روندی ثابت و پایدار را با حوصله و مهربانی دارند.
پیوند ترانه و موسیقی و فراتر از آن
واروژان در پیوند ترانه و موسیقی معجزه گر بود. اجازه بدهید برای مثال به آهنگ «پل» که با نام «خواب معصومانه عشق» هم شناخته می شود سری بزنیم. این آهنگ که زمان آن نزدیک به شش دقیقه است، خصوصیات جالبی دارد؛ خصوصیاتی که زاییده تصادف و خوش سلیقگی اتفاقی و شانسی نیست. شروع یا اینتروی (Intro) آهنگ تنها پنج ثانیه طول می کشد. در این مطلع پنج ثانیه ای به جز صدای خواننده، تقریبا صدای تمام سازهای به کاررفته در کل آهنگ را با هم می شنویم. ملودی مطلع تنها ۱۱ نت دارد و در پس زمینه مطلع، ریتم برزیلی بوسا نوا جاری است و ملودی مطلع را سازهای زهی می نوازند و پشت آن ملودی صدای هورن سِشنِ خلوتی را می شنویم.
با ورود خواننده موسیقی در لحظه ای کوتاه تا حد ممکن خلوت می شود و آنچه می ماند در چند لحظه کل بستر ریتمیک آهنگ است که شامل درامز، پرکاشن، گیتار باس، گیتار آکوستیک و پیانو است. در لحظه ای که در ترانه آهنگ عبارت «کوچ شب هنگام وحشت» خوانده می شود، صدای تاریک و اتمسفری سازهای بادی و پررنگ تر از همه سازهای بادی، صدای شیپور فرانسوی را می شنویم. سازهای بادی با جلورفتن شعر و رسیدن به عبارت «کمک کن…» قطع می شود. کمی جلوتر، وقتی در ترانه به عبارت «سایه بونی از ترانه برای خواب ابریشم» می رسیم، سازهای زهی پس از نخستین باری که در مطلع آهنگ بود، دوباره از راه می رسند و با خود طراوت و امید می آورند.
این درحالی است که تا اینجای کار تنها ۳۰ ثانیه از آهنگ را شنیده ایم. واروژان با این قطع مثل جهان واقعی برخورد کرده است و همزیستی نیروهای مختلف و متضاد را در آهنگ آورده. در کنار این تفکر، ظرافت او را در تنظیم درک می کنیم. او با شروعی سریع، ولی بدون عجله ما را وارد داستان ترانه می کند؛ ترانه ای فارسی را بر بستری از ریتم برزیلی سوار می کند، آرایشی اروپایی را روی ریتم برزیلی سوار می کند و متناسب با ترانه آهنگ، سازها را شخصیت می دهد و کل کار، موسیقی پاپی ایرانی می شود که به راحتی با شنونده ایرانی ارتباط برقرار می کند و نزدیک به نیم قرن پس از تولید این اثر، همچنان از آثار درخور توجه است. این نتیجه، نتیجه ای تصادفی نیست.
مراسم یادبود واروژان
حال سراغ «هفته خاکستری» با صدایی می رویم که اثرش تا مغز استخوان شنونده نفوذ می کند. پویایی و دینامیک موسیقایی این اثر در پیوند ترانه، آواز و موسیقی به معجزه شبیه است. این اثر را نمی شود مثل «پل» در چند سطر تحلیل کرد. بهتر است تجربه اش کرد. موسیقی مطابقت لحظه لحظه ای با روایت ترانه دارد. از همان ثانیه نخست آهنگ، صدای پیانو که آرپژی ناقص از سل مینور نُه (Gm9) را می زند، التهاب، تنش و ترس را به شنونده منتقل می کند.
در پس زمینه صدای ویلنسل شنیده می شود که آکوردهایی ناقص را می زند صدای کشدار ویلنسل شنونده را وارد دایره بی حوصلگی و انزجار و پر از تکرار ناخواسته راوی ترانه می کند. در ترانه اکنون «شنبه» است؛ اما در این میان گیتار آکوستیک خیلی تحرک دارد. گیتا در لحظات نخست آهنگ تنها نقطه روشنی است که واروژان در این روایت برای خواننده می گذارد.
«ظهر یکشنبه» اما یک باره خیلی چیزها عوض می شود. ویلن و ویولا وارد می شوند و سیر صعودی سازهای زهی و از طرف دیگر دینامیک سازهای دیگر به «دوشنبه» می رسد و در دوشنبه که طبق یادداشت ها راوی داستان روز تولدش است، ثابت می ماند و با رسیدن به «شعر تو» دوباره به جریان می افتد و در لحظه ای که راوی آرزو می کند که «بارون بزنه» آرام می گیرد. تا اینجای کار تنها نیمه نخست آهنگ را شنیده ایم و توالی آکوردها، تغییر سرعت یا تمپو، دینامیک سازها و صدای فرهاد در این نیمه از نظر پیوند ترانه و موسیقی، شاهکاری بی بدیل است.
واروژان در مقام تنظیم کننده، فقط به پیوند ترانه و موسیقی بسنده نمی کند. او همانند موسیقی دانان کلاسیک از موسیقی برای شبیه سازی مفاهیم و رخدادهای فیزیکی استفاده می کن. بهترین نمونه دیگری که به جز «هفته خاکستری» برای این رویکرد او در تنظیم آورد، آهنگ فولکلور «بارون بارون» است. «بارون بارون» با دو نت سی (B) که یک اکتاو فاصله را می زند و صدای ملایم ارگ هاموند هم همراه گیتار است و از گوشه دیگری، چند میزان بعد، گیتار دو نت سی (B) و سل دیز (G#) را با دو برابر سرعت اول می زند و تنها چند میزان بعد قانون با چهار برابر سرعت قبلی همان دو نت را می زند. واروژان پیش از اینکه خواننده بخواند «بارون بارونه»، با گیتار و قانون بارش باران را می آفریند.
واروژان، تهیه کننده و یک صنف
بی انصافی است که واروژان را تنها آهنگ ساز و تنظیم کننده بدانیم. حضور او به عنوان رهبر ارکستر پاپ در استودیو و روشی که او برای هدایت خواننده ها در زمان ضبط داشت، در کنار میکس و مستر آهنگ هایش او را به یکی از مهم ترین تهیه کننده های موسیقی به معنی اصلی و واقعی در تاریخ موسیقی ایران بدل می کند؛ تهیه کننده به معنی جورج مارتین و نه به معنی کسی که تنها از رابطه و رانت و ارزان تمام کردن کارها، چند آلبوم و کنسرت را در کارنامه داشته باشد.
او در کشوری فعالیت کرد که اهالی فن در حوزه های مختلف هنر همدیگر را قبول ندارند. با این حال او را همه به عنوان بهترین قبول دارند و نامش با احترام فراوانی بر زبان ها آورده می شود. در زمانی که او فعالیت می کرد مثل زمان حال حاضر، تهیه کننده ها و آهنگ سازان و تنظیم کننده ها تمایل زیادی به شکستن قیمت های همدیگر داشتند تا بتوانند پروژه های بیشتری را بگیرند. گفته می شود در چنان اوضاعی واروژان سعی می کرد تا اوضاع را سر و سامان بدهد. او در آن مواقع آهنگ سازان و تنظیم کننده ها را با هم متحد می کرد و به نوعی تشکلی صنفی را سازمان دهی می کرد. یادش گرامی.
مجله موسیقی