این مقاله را به اشتراک بگذارید
ژوزه ساراماگو، کارگری که جایزه نوبل گرفت
اسدالله امرایی
ژوزه ساراماگو (Jose de Sousa Saramago) نویسنده پرتغالی ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ به دنیا آمد و ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰ درگذشت. او از فعالان چپ پرتغال بود و از سال ۱۹۶۹ به حزب کمونیست پرتغال پیوست و همچنان به آرمان های آن وفادار ماند، اما ادبیات را به خدمت ایدئولوژی درنیاورد. فرهنگستان سوئد در سال ۱۹۹۸ به ستایش و تمجید از ژوزه ساراماگو پرداخت و نوشت: «آثار ساراماگو با تمثیل های ملهم از تخیل و شفقت و طعنه ما را بی وقفه وادار به ادراک یک واقعیت فرار و مبهم می کند.»
ساراماگو در دهکده ای کوچک در شمال لیسبون در خانواده ای کشاورز به دنیا آمد. او دو سال بعد به همراه خانواده به لیسبون رفت و تحصیلات دبیرستانی خود را برای امرار معاش نیمه تمام گذاشت و به شغل های مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمره پرداخت. پس از مدتی نیز به مترجمی و نویسندگی در روزنامه ارگان حزب کمونیست پرتغال مشغول شد. اولین رمان او به نام «اقلیم گناه» در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید، ولی نتوانست ناشرش را راضی کند کتاب دوم را هم چاپ کند. با انتشار کتاب «بالتازار و بلموندا» در سال ۱۹۸۲ و ترجمه آن به انگلیسی در سال ۱۹۸۸ شهرت به سراغ او آمد؛ رمان تاریخی که به انحطاط دربار پرتغال در قرن شانزدهم می پرداخت.
زبان خاص ساراماگو تخیل و تاریخ و انتقاد از سرکوب سیاسی و مبارزه با فقر و ستم طبقاتی را با هم ترکیب می کند و شاعران و نویسندگان امریکای لاتین مانند گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا را به یاد می آورد، اما خودش معتقد است از سروانتس و گوگول بیشتر تاثیر پذیرفته است.
سبک منحصر به فرد ساراماگو در رمان هایش پرهیز از علائم سجاوندی متداول است و استفاده از جملات بسیار طولانی که گاه درون آن ها زمان نیز تغییر می کند. او از میان علائم نگارشی تنها از نقطه و ویرگول استفاده می کند و از سایر علامت ها- مثل علامت سوال و نقل قول و گیومه و علامت تعجب- مطلقا پرهیز می کند.
ساراماگون تا زمان کسب جایزه نوبل، در ایران شهرتی نداشت و اثری از او منتشر نشده بود. اما بعد از آن اغلب کارهایش به زبان فارسی ترجمه شد که گاه حتی هر کتاب او با چند ترجمه مختلف به بازار نشر عرضه شد و هر کدام از این کتاب ها نیز به چاپ های متعدد رسید.
ساراماگو معمولا حکومت های خودکامه و نابرابری های اجتماعی را به نقد می کشید و سیاست های کلیسای کاتولیک را که دست در دست نظام سلطه داشت، محکوم می کرد. رمان «کوری»، شاهکار ژوزه ساراماگو، اثری تحسین شده و جهانی از او است که تا به حال با سه ترجمه مشهور در ایران منتشر شده.
ترجمه اول را که فضل تقدم با آن است، به قلم خانم مینو مشیری با ویراستاری محمدرضا جعفری که از ویراستاران بنام هستند، نشر علم منتشر کرد. ترجمه بعدی را هم من انجام دادم و انتشارات مروارید آن را منتشر کرد که غلامحسین سالمی ویرایش آن را به عهده داشت. بعد از آن هم ترجمه مهدی غبرایی را نشر مرکز منتشر کرد که به چاپ های متعدد رسید.
در دولت قبل ترجمه من و مهدی غبرایی از انتشار بازماند و تا تغییر دولت، تغییری در سرنوشت آن ها اتفاق نیفتاد. این سه ترجمه در مجموع بیش از شصت بار تجدید چاپ شده اند.
ناشران و مترجمان دیگر هم بخت خود را با «کوری» آزموده اند: عاطفه اسلامیان در نشر آیین، کیومرث پارسای در نشر روزگار، کوروش پارسا در نشر حوض نقره، زهره روشنفکر در نشر مجید، محمدصادق سبط الشیخ در نشر میر سعیدی فراهانی و حبیب گوهری راد و بهاره پاریاب در نشر جمهوری. این دو مترجم آخر در نشر رادمهر هم این کتاب را منتشر کرده اند.
داستان «کوری» پشت چراغ قرمز یک چهارراه در کشوری بی نام آغاز می شود. راننده اتومبیلی که به ناگاه کور می شود. به فاصله اندکی، افراد دیگری که همگی از بیماران یک چشم پزشک هستند، دچار کوری می شوند. پزشک با معاینه آن ها در می یابد که چشم این افراد کاملا سالم است، اما آن ها هیچ چیز نمی بینند. دولت تمامی افراد نابینا را جمع آوری و در ساختمان یک آسایشگاه جمع می کند.
پزشک نیز خود دچار این بیماری می شود. پلیس برای جلوگیری از شیوع بیماری، پزشک را نیز روانه آسایشگاه می کند. همسر پزشک نیز خود را به کوری می زند تا در کنار شوهرش باشد.
نیروهای امنیتی برای افراد غذا تهیه می کنند، اما برای عدم سرایت کوری غذاها را جلوی در آسایشگاه می گذارند و می روند. نابینایان برای تقسیم غذا با هم درگیر می شوند. کم کم خوی حیوانی افراد در این وضعیت فلاکت بار بروز می کند. عده ای از کورها که پیش از این اپیدمی هم کور بودند، تحویل غذا را به دست می گیرند و غذا را به افراد می فروشند. کورها برای زنده ماندن، از تمامی چیزهای باارزش خود می گذرند تا جایی که افراد زورگیر مسلح اما کور، از ناموس کورهای دیگر هم نمی گذرند. در این میان تنها زن دکتر در بهبود وضعیت افراد می کوشد، اما به هیچ عنوان اجازه نمی دهد کسی بفهمد که بیناست.
بازگردیم به ترجمه های ساراماگو در ایران؛ زهرا رهبانی نیز «سفر فیل» را در نشر گل آذین منتشر کرده که استقبال خوبی از آن شده است. او نام نویسنده را خوزه ساراماگو ثبت کرده. «سال مرگ ریکاردو ریش»، «همه نام ها» و «تاریخ محاصره لیبون» را عباس پژمان در انتشارات هاشمی منتشر کرده و مهدی غبرایی «لم سنگی» را در نشر مرکز.
نشر مروارید «در ستایش مرگ» را با ترجمه شهریار وقفی پور و نشر ثالث «نوت بوک» را با ترجمه مینو مشیری منتشر کرده است. این کتاب آخر با عنوان «دفترچه یادداشت» با ترجمه محمدصادق رئیسی در نشر روزگار و با عنوان «دفتر یادداشت» با ترجمه علی قادری در نشر مروارید چاپ شده. این را هم ناگفته نگذارم که شهلا زرلکی نیز در کتاب «انسان گرای تمام عیار» به مرور آثار منتشرشده ساراماگو پرداخته است.
کرگدن