این مقاله را به اشتراک بگذارید
ساختار و کارکرد فرهنگی- اجتماعی محلهها در تاریخ معاصر ایران
سایه یک گذر
روزبه رهنما
«در مشرقزمین، آداب و رسوم کهن به سادگی ترک نمیشود». این سخن معنادار از هاینریش کارل بروگش، جهانگرد آلمانی در دوره قاجار در کتاب «در سرزمین آفتاب؛ تصویری از ایران سدهی نوزدهم» به نکتهای اشاره میکند که در گذر هزارهها و سدهها، در زمره یکی از ویژگیهای تغییرناپذیر فرهنگ مردمان ایران درآمده است. رفتارها و کنشهای ایرانیان بدینترتیب در گذر روزگاران بر مبنای برخی باورها و اندیشهها، در لایههای گوناگون زندگی این مردمان رسوب کرده و در نسلهای گوناگون تداوم یافته است. از این پیشگفتار و نیز به استناد روایت بروگش، بر آن میشویم به یکی از ویژگیهای تداومیافته در زندگی اجتماعی ایرانیان بپردازیم؛ نقش «گذر» در شهرها!
ساکنان گذر
محله در شهرهای ایرانی، بخشی مهم از ساختار شهرنشینی و اجتماعی را در تاریخ دربرمیگرفته است. بر اساس بخشبندی شهر به محلههای گوناگون، یک فرهنگ ویژه در این ساختارها پدید میآمد که دو پیوند دوسویه با مردم و ساکنان محلهها بود؛ هم مردم بر محله تاثیر میگذاردند هم ساختار محلهای زندگی آنان را متاثر میساخت. خود محلهها نیز به بخشهایی کوچکتر تقسیم میشدند. تهران به عنوان پایتخت دویست ساله ایران، در دو سده گذشته از ساختاری ویژه برخوردار بوده است. بخشبندی شهر به چند محله بزرگ و تقسیمات کوچکتر درون محلهها موجب میشد هریک از آنها هویت و کارکردی داشته باشند که مجموع آنها هویت کلانِ شهر را شکل میداد. هر محله، چند بخش همچون راسته، بازارچه، میدانگاهی و گذر را دربرمیگرفت. گذرها در میان همه این بخشها از اهمیتی فراوان برخوردار بودند. هویت بسیاری از آدمها و اهالی محله، بیرون از خانواده در همین گذرها شکل میگرفت و روزگارشان همینجا میگذشت. آنگاه که از خانه بیرون میآمدند، در همین گذرها و پاتوقها بود که شکل زندگی را فرامیگرفتند و میآموختند که شیوههای زیستن در شهر چگونه است. هویت مردمان گذشته شهر، در همان محلههای قدیمی و گذرها، پاتوقها و میدانگاهیهای درون محلهها ساخته و پرداخته میشد. در همانجاها بود که ساکنان یک محله یاد میگرفتند چگونه به یکدیگر یاری دهند، مشکلات دیگران را مسایل خودشان بدانند و در نبود سازمانهای نوین اجتماعی از یکدیگر نگاهبانی و نگاهداری کنند. گذرها در محلهها اهمیت خود را از این کارکرد خود به دست میآوردند.
گذرها و آدمها
اف. ال. برد و هارولد اف. وستون، دو امریکایی که در میانههای دوره قاجار به ایران آمدهاند، در کتاب «گشتوگذاری در ایران بعد از انقلاب مشروطیت»، توصیفی از یک خوی ایرانی در شهرها ارایه دادهاند که میتواند البته بخشی از جایگاه گذرها را در شهرها به نمایش بگذارد «به قول یکی از دوستان، بازارهای ایران پر از مردم بیکاری است که کارشان فقط و فقط تماشا و گفتگو کردن است. این عده ساعتها بیهدف و نتیجه به تماشای کسی یا چیزی در نقاط مختلف میایستند و مدتها پیرامون هیچ و پوچ سخن میگویند و از این طریق وقتشان را میگذرانند». این اشاره، میتوانسته به حضور آن مردمان در بخشهایی از بازار بازگردد که گذر نامیده میشده است. گذرها که یکی از بخشها و گسترههای مهم شهر به ویژه در بازار و محلههای مسکونی به شمار میآمده، در واقع مکانی بوده که با حضور پررنگ مردمان معنا میشده و کارکرد مییافته است. این مساله به ویژه در شهر تهران اهمیتی فراوان داشته است. آنگونه که تاریخ روایت میکند، آدمهایی که آن دو جهانگرد امریکایی اشاره دارند، در مکانهای یادشده بیدلیل حضور نمییافتهاند. گذرها در شهر با حضور آنان معنا میشده است.
«گذر»هایی که سایه میگسترانیدند
«گذر»، از گذشتههای دور یکی از مهمترین واحدهای محلهای در شهرهای ایرانی به ویژه تهران به شمار میآمده است. گذرها کارکردهایی ویژه در محلهها و شهرها داشتند. این کارکرد آنجا اهمیت بیشتر مییابد که مردم در پیوند با آن، در کنار یکدیگر سازگاری مییابند؛ بدینترتیب شرایط مناسب زیست در کنار یکدیگر پدید میآورند. محلهها و گذرها در تاریخ ایران، پیونددهنده ساکنانشان به شمار میآمدهاند. این بافت شهری، جلوهای اجتماعی به زندگی مردم در شهر میبخشید و موجب میشد آنان در تعامل با یکدیگر، همیاری، همکاری و همزیستی را بیاموزند و بیازمایند. جعفر شهری، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ مردم تهران قدیم، در کتاب «طهران قدیم»، نزدیکی به گذرها و بازارچهها را یکی از شرایط خانه خوب در تهران میداند. او درباره ساختار و چگونگی فعالیت گذرها و محلهها در تهرانِ روزگار قاجار و پهلوی اول در کتاب «طهران قدیم» مینویسد «هر خیابان و کوچه و گذر و بازار و بازارچه به مناسبت بنا یا بنیانگذار یا صاحب قدرتی اسم میگرفت. … اگر مستمندی یافت میشد عالم محل بود که برعایتش میشتافت و اگر بیوهزن و بیسرپرست بود (داش) گذر بود که تکفل و سرپرستیشان را عهدهدار میگردید و اگر دختر دم بخت بیبضاعت و جوان عزب بیسرمایه بود اهل کوچه و بازارچه بودند که وسائل عروسی و جهاز و سرمایهشان را فراهم کرده بانی خیر میشدند». عبدالله مستوفی، کارگزار خوشنام دولتی در دورههای یادشده و دیگر تاریخنگار تهران، در کتاب «شرح زندگانی من» توصیفی جذاب درباره کارکردهای گذرها، محلهها و بازارچههای تهران و همکاری مردم در دوره قاجار به دست میدهد «هر محله و تقریبا هر گذری تکیهای داشت که بانیان خیر از اهل محل در سابق ساخته بودند. بعضی یکی دو یا چند دکان وقفی هم برای مصارف تعزیهداری داشتند که متولی بمصرف تعمیر تکیه و عزاداری میرساند ولی اکثر بیموقوفه و اهالی محل هر سال در ایام عزاداری تکیه را راه میانداختند».
گذرها؛ نگاهدارنده فرهنگ اجتماعی شهر
گذر در فرهنگ اصطلاحات تهران قدیم به مکانهایی ویژه در بافت قدیمی شهر اشاره داشت. گذرها، بخشهایی به شمار میآمدند که محلههای گوناگون شهرهای قدیم به ویژه تهران را به یکدیگر پیوند میدادند. ناصر نجمی، پژوهشگر تاریخ تهران قدیم معتقد است بازارهای بیسقف تهران را گذر میگفتهاند. گذرهای امامزاده یحیی، تقی خان، حمام خانم، حمام میرزا ولی، حمام نواب، دانگی، دباغخانه، سرپولک، مروی، مستوفی، مهدی موش، میرزا محمود وزیر، نوروزخان و از همه نامدارتر لوطی صالح، از گذرهای پرآوازه تهران بودهاند. این گذرها به همراه مردمان آنجاها بخشی از فرهنگ محلههای گوناگون شهر را دربرمیگرفتند. پیوند گذر با آن مردمان موجب میشد زمینههای اجتماعی نزدیکتر شدن افراد محله و شهر، بیشتر پدید آید.
جعفر شهری، تاریخنگار فرهنگ و زندگی مردم تهران قدیم، از کارکرد گذرها و مردمان حاضر در آنها روایتی جالب دارد «تهرانیها در تعصّب، خاصه در تعصبات ناموسی غیرتهای غیر قابل وصف بخرج میدادند تا آنجا که زیادتر دعوا، نزاعهای محلی و داشمشدیگری بر سر همین موضوع اتفاق میافتاد … همچنین تعصب داشتند درباره محله و نام محله و گذر و کوچه و بچه محلههای خود و مسجد و منبر و دسته و علم و کتل و ورزشکار و زورخانه و نقال و سخنور و مداح و نوحهخوان و غزلخوان و آوازهخوان و زن و فرزند دوست و رفیق خود و هرچه که به محیط زندگی آنها مربوط میگردید».
تهران؛ روایت یک «گذر» … جایی در تاریخ
در کوچهپسکوچههای محله امامزاده یحیی در قلب تهران هنوز خانههایی قدیمی برپا مانده و لجوجانه در برابر زندگی مدرن ایستادهاند. خانههای آجری در این هیاهو پابرجایند تا نشانی از محلهای قدیمی را در تهران به یادت بیاورند که دورهای از تاریخ تهران را بر دوش میکشد؛ فرسوده اما آرام و صبور. اینجا سفر آغاز میشود. کمی که بنگری نشانهها تو را میبرند به گذشته. از کوی میرزا محمود وزیر که حالا اسماش را به شهید علیرضا جاویدی داده، عبور کنی میرسی به جایی که ساکناناش به آن «گذر نواب» میگویند. آنگاه خودت را در میان بازارچهای مییابی که مغازههای کوچک احاطهاش کردهاند. این همان «بازارچه نواب» است که روزگاری از معروفترین بازارچههای تهران بود با تاقی آجری که به تدریج تاق را از دست داد و اندازهاش نیز کوچک شد. «نواب» از رجال معروف دوره قاجار صاحب بیشتر خانهها و باغهای بزرگ این منطقه بود. او در محله، بازارچه و حمامی را بنا کرد که به نام خودش معروف شد؛ بدینگونه ناماش روی بازارچه و گذر تا امروز مانده است. بازارچه و گذر اکنون البته نه رونق گذشته را دارد نه وسعتاش مثل قدیمها است؛ آن روزها درازای بازارچه بیش از این بود و محله سرتخت (شمال بازارچه) را به محله باغ پسته یک (شمال محله امامزاده یحیی) پیوند میداد. در سالهای نه چندان دور مشاغل گوناگونی هم در این بازارچه برپا بود؛ امروز همهشان به خاطرهها پیوستهاند. یکی از معروفترین مشاغل بازارچه ماستبندی بود. روزگاری از نقاط مختلف تهران برای خریدن ماست به بازارچه میآمدند اما اکنون فقط یک کوچه به یاد آن زمانها به نام کوچه ماستبندها باقی مانده است. گذر، بازارچه و حمامی که در ابتدایش جای گرفته است، یادآور خاطرات بسیاری برای قدیمیهای محلهاند؛ روزهایی که گذر رونقی داشت، بسیاری به اینجا میآمدند. گذر و بازارچه نواب جلوتر از حمام قرار دارد. مغازههای کوچکاش مشتریانی فراوان را به سوی خود میکشانند. گذر و بازارچه نواب در گذشته شغلهایی مانند علاقبندی (تولید انواع نخ و قیطان)، بوجاری (پالایش انواع برنج)، ماستبندی، فرنیپزی، عدسیپزی و عطاری را در خود جای داده بود. امروز از آنها خبری نیست. گذر، بزرگی دهههای گذشتهاش را ندارد. درهای چوبی جایشان را به کرکرههای فلزی دادهاند. با این همه خاطرههای مردمان قدیمی گذر، آدمی را به گذشتههای دور میبرند تا آنجا که میتوانی حس و حال محله و گذر مشهور آن را جلوی دیدگانات بیاوری.