این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به «بارهستی» اثر میلان کوندرا
حسام اسماعیلی
صحبت راجع به کتابی مانند بار هستی آسان نیست. بررسی کتابی که نویسنده با آن شناخته شده است نیاز به نگاه جامع و همه جانبه دارد. امیدوارم که این مقاله کمکی باشد برای درک بهتر این اثر بی نظیر!
عنوان
عنوان اصلی این کتاب "سبکی تحمل ناپذیر هستی" است. اما مترجم این اثر آقای پرویز همایون پور نام بار هستی را برای این اثر برگزیده است. نامی که از جهاتی درست است اما اصیل نیست. کوندرا در این رمان به تقابل اندیشه ها می پردازد. داستان آشکارا بیان کننده ی نظریاتی است که خواننده خود باید درباره ی درستی آن ها تفکر کند. عنوان کتاب در همان نگاه نخست هر انسانی را به فکر کردن وادار می کند. "سبکی تحمل ناپذیر هستی" نامی متناقض است. زیرا مفهوم سبکی با تحمل ناپذیر بودن تا حد زیادی تناقض دارد. شخصیت های رمان کوندرا چه زن و چه مرد به دنبال عقاید خویش هستند و روابط خود با دیگر اشخاص را طبق همین عقاید و نظریات شخصی برقرار می سازند.
داستان یا فلسفه؟ هر دو!
در نگاه اول رمان کوندرا داستان به نظر می رسد. اما با پیش روی در کتاب متوجه می شویم که با نظریات فلسفی رو به رو هستیم. اما کوندرا آنچنان از هنر نویسندگی استفاده می کند که خواننده ای را که با فلسفه بیگانه است را هم جذب می کند. کوندرا فلسفه را در دل شخصیت ها و موقعیت هایش به کار می برد. فلسفه درون رمان حل شده است و طعمی به داستان کوندرا بخشیده.
شاید شروع داستان خواننده را به شک بیاندازد که آیا این کتاب رمان است یا اثری فلسفی اما نویسنده هوشمندانه و به موقع داستان را آغاز می کند.
پرسوناژ
اشخاص بار هستی به گفته ی خود کوندرا از دل واژگان و کلمات بیرون می آیند و حقیقی نیستند. اشخاص و موقعیت ها ابزار وامکان های نویسنده هستند همچنان که خود می گوید:
"شخصیت های رمانی که نوشته ام، امکانات خود من هستند که تحقق نیافته اند."
شخصیت های رمان بار هستی مانند انسان های واقعی نیستند. آن ها از چند بعد برای خواننده تعریف می شوند. بعد هایی که تصویری درست و دقیق از هر شخصیت به خواننده می دهند. شخصیت ها نباید مبهم و ناشناس باشند. آن ها نماینده ی اندیشه و نظرات متفاوتند و اندیشه و عقیده باید صریح و روشن بیان شود وجهت گیری مشخصی داشته باشد.
یکی از شخصیت های رمان به نام ترزا تحت تاثیر مستقیم گذشته ی خویش است. گذشته ی او بر زندگی حالش اثراتی گذاشته که باعث می شود از ترزا شخصی آسیب پذیر و شکننده اما وفادار به وجود آید. کوندرا با اشاره به گذشته ی این شخصیت به نقد و بررسی مفهوم گذشته می پردازد. مفاهیمی که نویسنده به آن می پردازد عموما مفاهیمی جهان شمول و جامع هستند. کوندرا از کمونیسم ، نحوه ی برخورد مردمان کشور های اشغال شده با اشغالگران، از زناشویی، از فلسفه، از هنر و از سیاست می نویسد. اما پرداختن به تمامی این موضوعات باعث نمی شود که کوندرا از کار روایت داستان غافل شود. همه ی این موضوعات در درونمایه ی داستان جایگاه خود را دارند و هیچ کدام بر دیگری سایه نمی افکند و این همه یک کل منسجم را تشکیل می دهند.
تضادها
قهرمان های کتاب کوندرا انسان هایی بی تفاوت نیستند آنها نگران می شوند و رابطه ها را با همه ی پیچیدگی اش می پذیرند. توما شخصیت وفاداری نیست اما بسیار به ترزا وابسته است. زمانی که ترزا او را ترک می کند، توما شغل خود را رها می کند و به دنبال ترزا می رود تا او را پیدا کند. در واقع توما از سبکی به سنگینی می رود. در جایی کوندرا نظر یک فیلسوف یونانی به نام پارمنید را مطرح می کند که جهان را به عوامل متضاد تقسیم بندی می کند و مثبت بودن و منفی بودن هر کدام از این عوامل را مشخص می سازد. در کتاب می خوانیم:
"تقسیم بندی عالم به قطب های مثبت و منفی، می تواند از فرط سادگی، کودکانه به نظر بیاید، اما این پرسش به هیچ وجه کوکانه نیست: سبکی یا سنگینی، کدام مثبت است؟ پارمنید پاسخ می داد:(سبک مثبت و سنگین منفی است)."
کوندرا در طول داستان با مفاهیم سبکی و سنگینی بازی می کند. او خوب به تضادها آگاهی دارد و می داند چه گونه و چه زمان،چه تضادی را به کار گیرد. در جایی که اشاره کردم توما از سبکی به سنگینی می رود در واقع توما کاری درست انجام می دهد ولی طبق نظر پارمنید از مثبت به منفی می رود و خواننده در گیر یک پارادوکس(تناقض) می شود.
روح حیوانی
در این رمان نقشی بسیار تعیین کننده و حساس به یک سگ به نام "کارنین" داده شده است. به طوری کوندرا یکی از فصل های کتابش را "لبخند کارنین" نام گذاری کرده است. در ارتباط با حیوانات خواننده با نظری روبه رو می شود که نظر خود کوندرا است: حیوانات هم روح دارند! و این نظری مخالف نظر دکارت است که به غیر از انسان را فاقد روح می پندارد.در قسمتی از کتاب می خوانیم:
"دکارت می گوید:انسان مالک و ارباب است، در حالی که حیوان فقط یک ماشین خودکار است، یک ماشین جاندار است."
و اما درست یا غلط بودن این تفکر به خواننده واگذار می شود.
در پایان
کوندرا بی شک یکی از نویسنده های چیره دست و با تجربه است و در کنار اشخاص بزرگ تاریخ ادبیات جای می گیرد.او ما را با شخصیت هایش همراه می کند تا حدی که ما به جای آنها تصمیم می گیریم و در رابطه با آن ها قضاوت می کنیم. او آگاهانه مسیری را برای انسان ها شرح می دهد که خود قبلا آن را پیموده است . او با برهان و دلیل، زوایای پنهان زندگی انسان ها، رابطه ی آنها با محیط و دیگر موجودات را بیان می کند. کتاب بار هستی برای معرفی کوندرا کافی است. هر چند دیگر اثر های این نویسنده بزرگ هم کم از این کتاب ندارند. ماندگاری و تاثیر کوندرا بر ادبیات جهان با این اثر تثبیت شده است. در پایان لازم به ذکر است که در سال ۱۹۸۸ فیلمی به همین نام از روی کتاب میلان کوندرا به کارگردانی فیلیپ کافمن ساخته شده است.
مطالب رسیده به مد و مه
‘