این مقاله را به اشتراک بگذارید
عقده گشا کیست؟ فرصت طلب کیست؟
کاوه قادری
در حین برگزاری یازدهمین جشن منتقدان سینمای ایران، آقای جمشید مشایخی که ظاهراً از آنچه توجه بیش از حد به فقط یک بازیگر (آقای عزت الله انتظامی) خوانده بود، به شدت گلایه مند و برآشفته بود، ضمن انتقاد شدید از این نوع گرامیداشت، عبارت به غایت تُندی را درباره ی آن بازیگر (که همان آقای انتظامی باشد) مطرح نمود. در ادامه ی مراسم، آقای غلامعباس فاضلی به عنوان یکی از منتقدین سینمای ایران، از جایگاه یک منتقد، با ذکر خاطرات و مصادیقی، به انتقاد از برخی خصایص آقای انتظامی پرداخت و به نوعی دیگر و با شمایلی متفاوت، همان انتقاد آقای مشایخی از توجه بیش از حد به فقط یک «آقای بازیگر» را تکرار کرد. در این میان اما، آقای نوید محمدزاده که ظاهراً از عبارت تُند مطرح شده برای آقای انتظامی برآشفته شده بود، از آقای فاضلی بابت صحبت هایش انتقاد کرد و سپس آقای تیرداد هروی در همین رسانه، در پوشش گزارشی در باب اختلاف میان آقایان مشایخی و انتظامی، آقای فاضلی را تمسخر نموده و به عقده گشایی متهم کرد. در این زمینه، گفتنی هایی است :
۱- آقایان مشایخی و انتظامی، هر دو بی تردید از پیشکسوتان و اساتید محترم بازیگری سینمای ایران هستند و طبعاً بروز اختلاف اینگونه شدید و آشکار میان شان، آن هم در فضای عمومی همچون جشن منتقدان سینمای ایران، اتفاقی نامطلوب است و بدیهی است که هر دلسوز این عرصه، باید در جهت رفع اینگونه ناملایمات بکوشد. اما اینکه در این میان، افرادی همچون نوید محمدزاده، تیرداد هروی و امثالهم می کوشند به صرف انتقاد غلامعباس فاضلی از عزت الله انتظامی، اساس پیدایش آشکار اختلاف میان جمشید مشایخی و عزت الله انتظامی و به تبع اش، ایجاد تنش و حاشیه در جشن یازدهم را آن هم تماماً به حساب غلامعباس فاضلی بنویسند، به نظر می رسد پیش و بیش از آنکه در جهت آسیب شناسی برگزاری جشن یا حتی انتقاد از یک انتقاد باشد، در جهت جوسازی علیه یک منتقد خاص است. برای نمونه، جناب آقای تیرداد هروی، می تواند پاسخ دهد اینکه در پوشش به اصطلاح گزارشی در باب اختلاف میان آقایان مشایخی و انتظامی، با دخالت دادن قضاوت شخصی اش، آقای فاضلی را به عقده گشایی متهم کرده و حتی نوشته های او را مسخره می کند، اساساً چه ارتباطی به موضوع مقاله یا گزارش اش دارد؟! آیا حضور نوشته های دیشب آقای فاضلی در جشن یازدهم باعث اختلاف میان آقایان مشایخی و انتظامی شده؟! آقای فاضلی که تنها فعل اش نسبت به آقای انتظامی در آن جشن، بازتکرار انتقاد دوازده سال پیش اش از او بوده، مگر اصلاً هم صنف یا همکار یا رقیب آقای انتظامی است که بخواهد نسبت به او حسادت یا عقده گشایی داشته باشد؟! اصلاً همه ی این ها فعلاً به کنار! مطرح شدن توأم با متلک مسأله ی نوشته های آقای فاضلی، چه موضوعیتی در آن مقاله یا گزارش دارد؟! آیا جز این است که آقای هروی و امثالهم، در جهت انتقام گیری از همان نوشته های افشاگرانه (نوشته هایی که «محفل بازی» و «فرقه گرایی» در حوزه ی نقد را به صراحت تقبیح و محکوم کرده) و صرفاً در پوشش مثلاً یک گزارش، می خواهند با پروپاگاندا علیه نویسنده ی آن نوشته ها، با او تسویه حساب شخصی و البته «فرقه ای» و «محفلی» کنند؟ و اگر اینگونه نیست، چه موضوعیتی دارد علت العلل کل حاشیه ی به وجود آمده از بیان یک عبارت تُند (عبارتی که آن بازیگر محترم گوینده اش، آن را در اوج ناراحتی و عصبیت لحظه ای به زبان آورده) را به حساب انتقاد یک منتقد از رفتار یک بازیگر نوشتن و سپس آن منتقد را به عقده گشایی متهم کردن و البته طعنه و متلک انداختن کودکانه به او؟!
۲- اینکه آقای نوید محمدزاده، در واکنش به آنچه توهین علیه آقای انتظامی می داند (که مسلماً آن توهین باید در عبارت تُند آقای مشایخی نهفته باشد) و در دفاع از آقای انتظامی، یا به دلیل محبوبیت آقای مشایخی و احیاناً ترس از واکنش به ایشان و تبعات اش، یا شاید هم در ژست احترام به پیشکسوت (!) مخاطب انتقادش از توهین به آقای انتظامی را به جای آقای مشایخی، آقای فاضلی قرار می دهد، حقیقتاً از عجایب روزگار است! بله! اگر انتقادی نسبت به سخنی دارید، یا آن انتقاد را نسبت به همان سخن و گوینده ی آن سخن مطرح کنید، یا اگر به هر دلیلی، نمی توانید آن انتقاد را در واکنش به آن سخن و گوینده اش بیان کنید، دست کم شخص ثالثی را مخاطب آن انتقادی که جرأت ندارید به مخاطب اصلی اش بگویید، قرار ندهید! اینکه مثلاً در ژست دفاع از پیشکسوتی همچون آقای انتظامی، چون واکنش اعتراضی صریح و سلیس به آقای مشایخی برایتان (و البته محبوبیتتان) هزینه دارد، واکنش اعتراضی تان را به فردی همچون آقای فاضلی (که واکنش به ایشان عملاً هیچ هزینه ای ندارد) بیان می کنید تا بلکه هزینه ی کمتری بدهید و احیاناً هزینه ای هم ندهید (و ضمناً از هورای همدلانه ی امثال آقای هروی نیز بهره مند شوید)، دیگر عنوان اش دفاع صادقانه از یک پیشکسوت نیست؛ بلکه نوعی رذیلت اخلاقی و فرصت طلبی سودجویانه ی همراه با ارائه ی افاده ی البته توخالی است!
۳- آقای نوید محمدزاده که ظاهراً وسواس عجیبی روی اهمیت جایگاه و نحوه ی بکارگیری سخن دارد، به عنوان یکی از نخبگان جوان بازیگری سینمای ایران و بازیگری که احیاناً در آینده، داعیه ی بین المللی شدن در عرصه ی بازیگری هم خواهد داشت، خوب است بداند که در سینمای جهان (خاصه اروپا و آمریکا)، انتقاد یک منتقد سینما نسبت به بازی و حتی رفتار یک بازیگر سینما، امری کاملاً عادی و پذیرفته شده است و در عُرف سینمای بین الملل، هیچ کجا هیچ منتقدی را به صرف انتقاد از یک بازیگر یا کارگردان، تقبیح نمی کنند؛ چون آن انتقاد، در راستای رسالت و وظیفه ی ذاتی یک منتقد است. پس آقای فاضلی، فارغ از اینکه انتقادش نسبت به آقای انتظامی، تا چه میزان صحیح یا ناصحیح است، رسالت و وظیفه ی ذاتی اش که همان نقد باشد را انجام داده. یعنی یک منتقد نمی تواند نسبت به بازی یا حتی رفتار یک بازیگر یا یک کارگردان، انتقادش را بیان کند؟! پس جایگاه نقد چه می شود؟! پس اساساً وجود منتقد برای چیست؟! آیا نقد را صرفاً در خدمت مجیزگویی های دورهمی و توصیف های چاپلوسانه می بینید؟! پس تشخیص سره از ناسره چه می شود؟! پس انتقاد یک منتقد نسبت به بازیگر یا کارگردان، اصلی پذیرفته شده و عادی است. آنچه غیرعادی و تعجب آور است، واکنش شدید به بجا آوردن این اصل پذیرفته شده است و خوب است آقای محمدزاده و احیاناً منتقدی مثل آقای هروی (!)، این اصل ساده و پذیرفته شده در کل سینمای جهان را در پوشش تعابیر عجیبی مثل «نقد به آقای انتظامی، افتخاری ندارد» (!) و «کوچک کردن بزرگان» (بزرگانی که با یک نقد، کوچک می شوند؟!! )، تخطئه نکنند و مهم تر از آن، این اصل که مستلزم نهادینه شدن فرهنگ نقدپذیری در ذات همه ی ما است را یاد بگیرند؛ که اگر امروز این الفبا را یاد نگیرند، مطمئناً فردا نیز نه جمله ای یاد خواهند گرفت و نه حتی کلمه ای!
کاش از خدا بخواهیم که به همه ی ما، نعمت «صداقت» اعطا کند؛ اگر با منتقدی و مقاله هایش مشکل داریم، در پوشش کذایی گزارش اختلافات میان آقایان مشایخی و انتظامی و با داعیه ی غیرصادقانه ی دفاع از یک پیشکسوت، با او تسویه حساب نکنیم و آن میزان صداقت و جرأت داشته باشیم که اذیت شدنمان از مقاله های آن منتقد را دلیل جوسازی علیه او بدانیم؛ نه اینکه او را خارج از موضوعیت مقاله، فرافکنانه به عقده گشایی متهم کنیم و کودکانه نوشته های او را مسخره کنیم.
کاش اگر از آنچه توهین به یک پیشکسوت می خوانیم، ناراحت و گلایه مندیم، آنقدر جرأت و آزادگی داشته باشیم که گلایه مندی مان را به مخاطب واقعی اش (آنکه در اصل، مرتکب توهین شده) بگوییم و اگر چنین جرأت و آزادگی در ما نهفته نیست، آنقدر موج سوار، پوپولیست و فرصت طلب نباشیم که در پوشش دفاع از پیشکسوت، علیه فرد ثالثی جوسازی نکنیم و آرتیست بازانه او را مورد حملات نمایشی «تینیجر»ی قرار ندهیم.
کاش اگر از برهم کنش تُند و غافلگیرانه ی میان دو پیشکسوت، در شوک هستیم و نمی توانیم مقصری برای به وجود آمدن این برهم کنش بیابیم و در عین حال، سوادش را داریم که بدانیم نقد یک منتقد به بازیگر و کارگردان سینما، در سراسر جهان سینما، اصلی بدیهی و پذیرفته شده و غیرقابل تخطئه است، آنقدر صداقت و انصاف و وجدان داشته باشیم که لااقل دیواری کوتاه تر از یک منتقد و نقد یک منتقد را برای این نوع مقصرتراشی های کودکانه و از سر عجز مطلق مان بیابیم و اگر هم این اصل پایه ای را نمی دانیم یا سوادش را نداریم، کوشش کنیم تا بیاموزیم اش.
این نیز بگذرد…