این مقاله را به اشتراک بگذارید
من خوابم میآد
امیر عباس کلهر
فرهاد بردبار، نویسندهای است که در شهر اصفهان زندگی میکند و داستانهایش نیز در همین شهر روایت میشود. شهری که هم نقاط جذاب زیادی برای روایت قصهها دارد و هم نویسنده به زیر و بم فضای شهری آن به خوبی آشناست. «شوماخر همیشه اینجاست» دومین کتاب این نویسنده جوان است. او قبل از آن رمان «رنگ کلاغ» را در سال ١٣٨٢ منتشر کرد که مورد استقبال قرار گرفت و حتی در سال ١٣٨٣ جایزه بهترین رمان اول بنیاد گلشیری را از آن خود کرد. او ١٣ سال بعد از انتشار «رنگ کلاغ» رمانی منتشر نکرد تا در پاییز سال ١٣٩۵ رمان «شوماخر همیشه این جاست» را راهی بازار کتاب کرد. این رمان که باز هم داستان آن در اصفهان میگذرد، قصههای زیادی در دل خود دارد. «شوماخر همیشه اینجاست» روایت نویسنده جوانی است که عملا درس و دانشگاهش را رها کرده و مشغول نوشتن است. او زندگی آشفتهای دارد و در آغاز رمان ناچار میشود خوابآلود از خانهاش بیرون بزند. او خوابش میآید و دنبال خانه دوستی یا آشنایی برای چند ساعت خوابیدن میگردد. خواب و پرداختن به آن در رمان بردبار بهشدت به چشم میخورد. نویسنده سعی کرده خواننده را وا دارد که بیشتر به دنبال مفهوم و چرایی خواب بگردد و اگر کمی وقت بگذارد و در اینترنت گشتی بزند، قصههای قدیمی را پیدا کند که در مورد خواب و بیخوابی است. خواب اتفاقی است که برای بعضی آدمها چنان جذاب است که حاضرند از تفریح و مهمانی و کار خود بزنند و یک دل سیر بخوابند. حتی برای فرار از دنیای واقعی و اتفاقاتی که قبول آنها برای ما سخت و دردناک است یا حل مشکلاتی که از توانمان خارج است، خواب و سرمان را زیر پتو کردن حلال مشکلات به نظر میرسد. فرهاد بردبار در صفحات پایانی کتاب مینویسد: «زیر پتو گرم بود. تا وقتی زیر پتو بودم خیالم راحت بود. دنیای زیر پتو متعلق به خودم بود. دنیایی که هیچ کس نمیتوانست در آن مزاحمم شود. شاید برای همین بود که مصدق هم برای خودش دنیای زیر پتو داشت و وقتی از همه کس و همهچیز خسته میشد، میخزید زیر پتو.» و اما در مسیر پیدا کردن جایی برای خواب توسط نویسنده اتفاقهای بسیاری در انتظار او است که بردبار آنها را مو به مو برای خواننده تعریف کرده است. قهرمان بردبار در حرکت مداومش در اصفهان شهر و آدمهایی را کشف میکند که هرکدام ماجراهای خاصِ خودشان را دارند. رمان، طنزی گزنده دارد و با زبانی پُرضرباهنگ نوشته شده است. بازگشت این نویسنده اصفهانی به فضای ادبیات ایران بعد از سیزده سال با رمانی همراه شده که در آن هر لحظه میتوان منتظر یک اتفاق بود. اما با این وجود در برخی از صفحات کتاب و روایت قصه آدمهای رمان نویسنده فضای مدرن زندگی آدمهایی که قرار است این رمان را بخوانند و حوصله خواندن متن بلند و توضیحات اضافه را ندارند فراموش کرده و گویا علاقهای به کوتاهنویسی نداشته است. به طور مثال در صفحات ابتدایی کتاب حوصله خواننده سر میرود و حتی ممکن است احساس کلافگی به او دست دهد. کشاکش مادر و فرزند برای بیدار شدن، بیرون آمدن پسر از تخت و بحث بین این دو که همه جای اتاق بوی سیگار گرفته کمی حوصلهسربر میشود. درست است که برخی مادرها به اتاق فرزند خود حساس هستند اما نیازی نیست برای خواننده مانند داستانهای تولستوی یا مارگرت میچل مدام جزییات قصه و فضایی که در آن قصه روایت میشود را بیان کنیم. مادری که با سیگار کشیدن فرزندش در خانه کنار آمده و به او میگوید من نمیگویم سیگار نکش اما کم بکش و در این بین هم هیچ دیالوگی بین مادر و فرزند مبنی بر اینکه چرا سیگار میکشی وجود ندارد؛ دیگر نباید مدام بگوید چرا لیوان بو گرفته، پرده بود گرفته، اتاق بو گرفته و… البته حتما که نویسنده باید برای خواننده فضاسازی کند و بگوید که داستان و دیالوگها بین فرزند و مادر در چه فضایی در حال اتفاق افتادن است اما نیازی نبود به این موضوع در این حد با جزییات پرداخته شود. از طرفی اگر نویسنده قصد داشته خواننده را متوجه شببیداری و کار زیاد راوی داستان کند، میتوانسته به نکات دیگری اشاره کند تا کشیدن سیگارهای زیاد که ذکر آنها در این چند خط کوتاه نمیگنجد. در نهایت اینکه رمان «شوماخر همیشه اینجاست» را نشر چشمه در ١٣٨ صفحه و با قیمت ١١٠٠٠ هزار تومان در مجموعه کتابهای قفسه آبی منتشر کرده است.
به نقل از اعتماد