این مقاله را به اشتراک بگذارید
پسرکُشیِ رستم، این بار به سبک اُرهان پاموک
کاوه شایسته
اُرهان پاموک بعد از اینکه نوبل سال ۲۰۰۶ را گرفت، چند اثر دیگر نوشته است که به زعم بعضی به واسطه همین آثار، خود را در شمار معدود نویسندگان نوبلیستی قرار داده که بعد از دریافت جایزه ادبی نوبل همچنان با آثاری تراز اول جامعه جهانی ادبی را شگفت زده میکند. او سال ۲۰۰۸ رمان «موزهی معصومیت» را نوشت، «قطعاتی از منظره» را به سال ۲۰۱۰ منتشر کرد، رمان «شوری در سر» او ۲۰۱۴ منتشر شد و نهایتا «موقرمز» را نوشت که سال ۲۰۱۵ به چاپ رسید.
رمان «موقرمز» اُرهان پاموک را هم عین له غریب ترجمه کرده است، مترجمی که تقریبا تمامی آثار مهم این نویسنده را برگردانده است؛ از «نام من سرخ» یا رمان «آقای جودت و پسران»گرفته، تا کتابهای «شوری در سر»، «موقرمز» یا درس گفتارهای پاموک در دانشگاه هاروارد که با عنوان «با و بی تکلف» منتشر شد.
«موقرمز» آخرین رمان منتشر شدهی اُرهان پاموک است که شما را در گردبادی از قصه و داستان میچرخاند. این کتاب سرشار از قصه است و پاموکِ قصه پرداز را به بهترین شکل به شما معرفی میکند.
داستان، داستان نوجوانی است که پدرش، او و مادرش را تنها گذاشته، و این پسر نوجوان باید دست به کاری شود تا هزینههای زندگی را تا حدودی بر دوش بگیرد. او برای اینکه بتواند کتابهای کمک درسیاش را تهیه کند کاری سخت را انتخاب میکند، که کوتاه مدت است، اما میتوان از آن پولِ کافی برای شرکت کردن در کلاسهای کنکور را درآورد. او شاگرد یک مقنی میشود، و همراه با او به دشتی در ۳۰ کیلومتری شهر استانبول در پی یافتن آب میرود. اسم این مقنی که یکی از مهمترین کاراکترهای داستان است، «اوس محمود» است. مردی با اعتماد به نفس و پشتکار بالا که با مخالفت صاحب کارش و به رغم فکرِ آدمهای دور و برش مطمئن است چاهی را حفر میکند که به آب خواهد رسید. این مرد ۴۳ ساله به خاطرِ مهری که به نوجوان قصهی ما دارد، و البته علاقهی راوی به او، یادآور پدر محبوس ِ راوی قصه است.
رابطه پدر-پسری شاید سوژه محوری آخرین رمان اُرهان پاموک است، که البته با ارتباط بینامتنی با دو شاهکار کلاسیک یعنی داستان رستم و سهراب فردوسی و «ادیپ» سوفکل لایههای پیچیدهای به این موضوع بخشیده میشود. این دو داستان به انحای مختلف از دل قصهی پاموک سر بیرون میآورند و به تواتر واریاسیون جدیدی از ارتباطِ شخصیت اول داستانِ «موقرمز» با پدر زندانیاش را پیش میکشد.
«همیشه دوست داشتم نویسنده شوم، اما پس از ماجراهایی که برایتان تعریف خواهم کرد مهندس زمین شناسی شدم و بساز بفروش. مخاطبان گمان نکنند چون حالا قصد روایت این وقایع را دارم به این دلیل است که همه چیز تمام شده است. در واقع با تداعی این وقایع بیش از پیش با آنها درگیر میشوم و از این رو احساس میکنم که اسرار رابطهی متقابل پدر و پسری من شما را هم به خود مبتلا خواهد کرد.»
این آغازِ رمان، «مو قرمز» است که شما را به سرعت با خود همراه خواهد کرد. شما در این رمان به چند دلیل، و متصل به چند خطِ داستانی، مجذوب قصه خواهید شد. دو خرده روایت در این میان بیش از همه شما را در تعلیق قصه نگه میدارد؛ اول: داستان «اوس محمود» و راوی است که به دنبال آب هستند و مخاطب دائما در پی آن است که چه وقت به آب خواهند رسید، و دوم، داستان عشقِ راوی است به زن موقرمز. و البته در نیمه دوم داستان این خرده روایتها بیشتر هم میشود. نقطهای که «اوس محمود» برای حفر چاه انتخاب کرده است و صاحب ملک هم با آن مخالف بوده، هر چه عمیقتر میشود، به بخشهای سخت و ناامیدکننده بیشتر نزدیک میشود. از سوی دیگر، هر چه از قصه میگذرد جلوههای روشنی از عشقِ راوی به زن موقرمز به تصویر درمیآید، و به نوعی این عشق راوی است که پشت او را نسبت به حفر چاه گرم میکند.
«زن موقرمز» بازیگر تئاتر سیاری است که در قصبهی نزدیک ِ محل کار «اوس محمود» چادر زده است. این تئاتر سیار و قصههایی که «اوس محمود» هر شب بعد از کار برای ما تعریف میکند، حلقه اتصال رمان «موقرمز» با روایتهای کلاسیک،سنتی و فولکلور است. قصه پردازی اُرهان پاموک در «موقرمز» با میانجیگری گروهِ تئاتر سیار در روستای حاشیهی استانبول، و قصههای جذاب «اوس محمود» در دشتی وسیع، زیر آسمانی پر از ستارگان رخشان، قصههایی است که مخاطب را خیال پرداز میکند.
اما همچنان که گفته آمد، سوژه محوری این رمان پاموک ارتباط پدر-پسری است. این سوژه البته سوژهای است که به کرات در طول تاریخ مورد توجه نویسندگان و شاعران بوده است. نه تنها در ادبیات کلاسیک توجه ویژهای به این موضوع شده، که داستاننویسان معاصر هم همچنان مفتون ایده پسر کشی و به خصوص پدر کشی هستند. از سوفوکل و فردوسی گرفته تا داستایوفسکی و همین اُرهان پاموک. شیوه پرداخت این موضوع از سوی پاموک، شیوهی متفاوتی است. پاموک به سبک ویژهای این تم کلاسیک را نوپردازی کرده است و از ترفندهای داستان نویسیاش در فرصتهای مناسب و در جهت برساختن این ویژگی بهرههای فراوانی برده است. توضیح بیشتر در این باره به مجالی فراتر از معرفی کتاب نیاز دارد تا این ویژگی را برای شما لوث نکند.
در این میان داستان رستم و سهراب ابوالقاسم فردوسی نقش مهمی ایفا میکند و با حضور در صحنه تئاتر سیار ِ گروه ِ زن موقرمز در ذهن راوی قصه حک میشود و در طول داستان به صورتهای مختلف ظهور و بروز پیدا میکند و حتی راوی قصه را به کنکاش پیرامون این قصه و شاهنامه فردوسی میکشاند.
اُرهان پاموک در «موقرمز» نویسندهای است که برای ما کلی قصه در چنته دارد و هر بار ما را با یک قصه ویژه مفتون داستانش میکند. رئالیسم این رمان چنان خوب از آب درآمده که با قصه و راوی داستان همذات پنداری میکنیم و در تک تک حوادث و ماجراها او را یاری میکنیم. حتی با بستن کتاب و کنار گذاشتن آن همچنان در رمان «موقرمز» باقی میمانیم و داستان او را این بار به سبک و شیوهی خودمان ادامه میدهیم.
به نقل از الف کتاب
****
«مو قرمز»
نویسنده: اُرهان پاموک
مترجم: عینله غریب
ناشر: چشمه، چاپ اول ۱۳۹۵
۲۹۵صفحه؛ ۲۳۰۰۰ تومان