این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به شیوۀ تارنوازی فرهنگ شریف
جاوید جعفری
نوشتن دربارۀ موسیقی دشوار است. موسیقی در میان هنرهای زیبا، شاید انتزاعی ترین هنر باشد. و این موضوع به طور خاص مربوط می شود به ذات موسیقی، یعنی موسیقی بی کلام. زمانی که کلام با موسیقی به طور مستقیم آمیخته می شود اوضاع کمی تغییر می کند. با اینکه همواره در این جا نیز اصوات موسیقایی نقش اصلی را بازی می کنند و به همین دلیل هر کلامی را نمی توان همراه با موسیقی ارائه داد. و نیازی هم به این کار نیست، چرا که هر زمینۀ هنری ویژگی های خاص خودش را دارا است. اینکه چرا موسیقی را انتزاعی ترین هنر می نامند به این دلیل است که در یک قطعۀ موسیقی به مثابۀ یک اثر هنری (و در این جا مسلماً موسیقی جدی مورد نظر است و نه هر نوع از موسیقی)، مخاطب همواره با پدیده ای به نام اصوات منظم و هدایت شده روبروست که به هیچ مرجعی جز فضای صوتی خود ارجاع ندارند. به عبارت دیگر در واقع با دال هایی روبرو می شویم که به هیچ مدلول مشخص و مطلقی منتهی نمی شوند، جز نوعی برگشت به خود و این سیر دیالکتیکی به صورت مدام، پیوسته جریان دارد. این تأثیر باعث ایجاد التذاذ هنری از طریق قوۀ شنوایی در ارتباط با سیستم مدیریتی مغز انسان می شود و این ویژگی خاص هنر موسیقی است.
موسیقی ایرانی با دارا بودن تنالیته هایی خاص و منحصر به فرد، خصوصاً در زمینۀ موسیقی بی کلام حرف های بسیاری برای گفتن دارد. با اینکه بسیاری بر آمیختگی آواز و ساختار زیباشناسی شعر کلاسیک فارسی و به طور مشخص قالب غزل، با الحان موسیقی ایرانی و ساختار آن تأکید می ورزند و این سخنی بی راه هم نیست، پتانسیل این موسیقی در فواصل و نغمات و امکانی که برای مقولۀ بداهه نوازی و نیز ایجاد قطعات مستقل در فرم های گوناگون دارد آن را از موسیقی با کلام تفکیک می کند. در ساز بسیاری از تکنوازان برجستۀ موسیقی کلاسیک ایرانی که به جایگاه یک ویرتوئوز در تکنوازی ساز رسیده اند، موتیف های به اصطلاح آوازی را فراوان می بینیم. که نمونۀ برجستۀ این موضوع ساز نوازندگان بزرگی چون مرتضی محجوبی و اصغر بهاری و نیز جلیل شهناز و حسن کسایی می باشد.
ولی در مواردی نیز برخی تکنوازان موسیقی ایرانی با ایجاد سبک ویژه ای در بهره گیری از اصوات و جمله بندی ها و تکنیک های اجرایی ساز خود، توانسته اند به نوعی مجزا از تأثیر آواز بر هویت نوازندگی خودشان به ارائۀ موسیقی بی کلام بپردازند.
تارنوازی معاصر ایران، با توجه به پیشینۀ غنی خود، و با تأثیرپذیری از مؤلفه های مختلف موسیقایی و فرهنگی، تنوع و تکثر قابل توجهی نسبت به دیگر سازهای موسیقی ملی ایران دارد. شیوه هایی که گاه به یک باره خلاقانه و گاه در مسیری مشابه به شیوه های گذشته شکل گرفته اند. با نگاه به این موضوع که ساز تار از دوره ی قاجار به این سو به عنوان سازی بسیار مهم با امکانات فراوان عهده دار روایت رپرتوار موسیقی ایرانی (ردیف) بوده، کند و کاو در شناخت و آشکار کردن نکات پنهان در ساختار و صدای آن بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در یک تقسیم بندی کلی می توان شیوه های تارنوازی معاصر را به دو شاخۀ بزرگِ (متمایل به ردیف) و (آگاهانه دور از ردیف) تقسیم کرد. که البته در هر کدام از این دو شاخه، بخش ها و شیوه های متفاوتی وجود دارد. در گروه (متمایل به ردیف) که بیشتر تحت تأثیر متن رسمی ردیف موسیقی کلاسیک ایرانی و به نوعی (و نه لزوماً) ادامه دهندۀ شیوه های تارنوازی دورۀ قاجار که برگرفته از مکتب میرزا عبدالله، آقاحسینقلی و شاگردان آنها همچون درویش خان و… است، هستند، کسانی مانند علی اکبر شهنازی، مرتضی نی داوود، یحیی زرپنجه (با نصرالله زرین پنجه اشتباه نشود)، موسی معروفی و… وجود داشته اند و از نسل های بعدی افرادی چون هوشنگ ظریف (که البته بیشتر تحت تأثیر مکتب وزیری است) و خصوصاً محمدرضا لطفی و داریوش طلایی را می توان نام برد.
در شاخۀ دیگر نیز (آگاهانه دور از ردیف)، کسانی چون علینقی وزیری، عبدالحسین شهنازی، غلامحسین بیگجه خوانی، لطف الله مجد، جلیل شهناز، فرهنگ شریف و حسین علیزاده را می توان برشمرد. با این توضیحات می خواهم به ذکر چند نکتۀ کوتاه دربارۀ یکی از این سبک های تارنوازی بپردازم. به گمان من در این شاخه در روزگار ما، نوازندگی فرهنگ شریف به عنوان یک تکنواز و بداهه نوازِ بسیار برجسته که امکانات صوتی و زیباشناسانۀ ساز تار را به طوری متفاوت درک کرده و نکات ظریف و خاصی از آن استخراج نموده، سبکی کاملاً متمایز نسبت به بسیاری از انگاره های گذشته و موجود دارد. صدادهی و جمله بندی تار شریف یک موسیقی سازی است و نه لزوماً آوازی.
نوازندگی فرهنگ شریف را می توان نوع خاصی از خودآموختگی در نظر گرفت. با وجود اینکه تحت تأثیر آموزش های پراکندۀ علی اکبر شهنازی،عبدالحسین شهنازی و مرتضی نی داوود بوده است ولی آثار ارائه شده توسط او نشان دهندۀ انعقاد یک خلاقیت و تلاش فردی در تارنوازی است. شریف به طور مشخص تکنواز و بداهه پرداز به معنای عمیق کلمه است. تار شریف یک ساز به شدت انتزاعی است. و مبتنی بر ارائۀ ملودی ها در مدت زمانی که حسِ لحظات بداهه نوازی اش با توجه به آمادگی ذهنی و جسمی او شکل می گیرد. تأکید خاص و خلاقانۀ او در استفاده از خودِ فضای تونالیته و بستر گام (که بسیاری دیگر نیز در سالهای اخیر به گونه ای تلاش کرده اند از این نوع نگاه به بداهه نوازی و ملودی پردازی استفاده کنند)، نوعی توانایی منحصر به فرد در عرصۀ بداهه نوازی به ساز او بخشیده و برخورد او با نوع بداهه نوازی مورد نظرش، به گونه ای مقام نوازی نزدیک شده است. چرا که ترتیب نظام ردیف را آگاهانه رها کرده بدون اینکه در دام سطحی شدن گرفتار شود. در ساز شریف غیاب روایت سنتی از موسیقی ایرانی و نقاط ثابت، و تعلیق در ایجاد صداهای تازه در کشش ها و مضراب ها در یک موتیف خاص را مشاهده می کنیم. نوع خاص در دست گرفتن مضراب و انگشت گذاری های ویژۀ او با تأثیر پذیری از شیوه های ویلن نوازی ایرانی، سونوریته ای بدیع و مناسب با امکانات و هویت ساز تار را ارائه کرده است. ساز او سازِ فضای خلسه است. در بداهه نوازی های او، در هر دستگاه و آوازی که باشد، اشاره به گوشه های برجسته و اساسی را می بینیم و سپس اندک اندک دور شدنِ آرام از ساختار ردیف را، با گردش ملودی ها به سویی دیگر. در واقع روایتی شخصی و آزاد. و این سوی دیگر گاهی در قطعات ضربی خودش را نشان می دهد و گاه در فضاسازی های به هم پیوسته ی آوازی. نحوه ی خاصِ در دست گرفتن مضراب تار( قرار دادن مضراب نزدیکِ قسمتِ بین دو بند انگشت سبابه و استفادۀ ویژه و متحرک از انگشت شست و سبابه که این مورد را البته در ساز جلیل شهناز بصورتی گسترده تر میبینیم) و چرخش پیوستۀ آن در نقاط مختلف کاسه و نقاره فراتر از شیوه های رایج گذشته (خصوصاً نقطه ای خاص فی مابین کاسه و نقاره) ، حجم صدای تار او را عمیق و پر رنگ کرده است. و به طور کلی پیدا کردن مناسب ترین محل در این نقاط برای بیرون کشیدن صدای مورد نظر از ساز تار، نکته ای است که همیشه جزو توانایی های یک نوازندۀ صاحب سبک است. شریف حتی گاهی با استفاده از چند نت به ظاهر ساده و تأکید بر مغز و حجم صدا (و نه لزوماً تزئینات) و ملودی پردازی های بسیار خلاقانه، چند دقیقه در فضایی محدود از نظر امکانات موسیقایی به بداهه نوازی می پردازد. ویبره ها و اشاره های متعدد و منحصر به فرد در انگشت گذاری از نکات اصلی تکنیک نوازندگی اوست. استفادۀ ویژۀ او از کوک های ابداعی برای تکنوازی و نیز کاربرد تکنیک خاص و دشوار مضراب چپ و کنتراستِ (تضاد) صدادهی تار در نقاط مختلف و تکنیک پوش (جلو بردن محل مضراب زدن) و ریزهای پله ای نیز از نکات خاص نوازندگی شریف محسوب می گردند. منظورم از ریز پله ای ایجاد فاصلۀ زمانی بسیار کوتاه در میان مضراب های راست و چپ مداوم است که به نوعی خط ممتدِ نواختن ریز را با طمأنینۀ بیشتری جلو می برد.
به گمان من، صدای تار فرهنگ شریف از متفاوت ترین سونوریته های تارنوازی معاصر است. خودآگاهی و ناخودآگاه به گمانم در ساز شریف به هم آمیخته اند. به گونه ای که تشخیص آن ها گاهی مشکل می شود. بداهه نوازی های او هیچ فرم از پیش تعیین شده ای ندارد. گاهی آوازی شروع می کند و گاه با ضربی های سنگین و یا ضربی های چندتایی. پایان تکنوازی هایش هم این چنین است. و حدس زدن میان و مغزِ بستر تکنوازی های او به دلیل تغییر مداوم خط ملودی دشوار خواهد بود. شریف صدای تار را تا آنجا که امکان داشته، به لطیف ترین و گرم ترین حالت درآورده و چنان عمق ناپیدایی به صدای تار بخشیده که زمان در آن فراموش می شود. او را می توان از برجسته ترین ارائه دهندگانِ تکنیک دشوار گلیساندو در تارنوازی نامید. شریف یکی از معدود نوازندگانی است که ساز تار همواره کاملاً در دستانش بالانس (متوازن) است. فشارهای کنترل شدۀ او بر خرک و کاسه و ویبراسیون های دشواری که ارائه می کند، انسجام نوازندگی اش را نشان می دهد. نکاتی که حتی بسیاری از نوازندگانِ برجستۀ دیگر به طور دقیق رعایت نمی کنند.
به عنوان مثال نشستن روی زمین به صورت چهارزانو حالتی است که در آن ساز تار به هیچ وجه در حالت بالانس قرار ندارد و صدا به صورتی خشک و غیر شفاف بیرون می آید ولی متأسفانه عده ای (مانند شاگردان و پیروان سبک و سیاق آقای محمدرضا لطفی) همچنان بر آن پافشاری می کنند. استفادۀ بسیار خاصِ شریف از خرک تار، از نکات دیگر نوازندگی اوست. بخشی که از مشکل ترین قسمت های احاطه پیدا کردن بر هدایت ساز تار است. خرک در صدادهی ساز شریف همواره مانند یک ناظر صوتی حضور دارد.
شریف از تکنوازان بکرنواز است. به این معنا که مطالب ارائه شده اش در ساحتی خارج از بستر رایج قرار می گیرند. نگاه او در دنبال کردن ملودی ها هیچ نقطۀ ثابتی ندارد. و همین موضوع نوازندگی اش را به نوعی مدرن جلوه می دهد. چرا که یکی از بارزترین عناصر فرهنگ و نگرش مدرن، در واقع همواره در چرخش بودن است و البته در اینجا منظور سرگردانی نیست. و این موضوع در ساز نوازندگانی چون فرهنگ شریف البته از دستاوردهای خلاقیت فردی آن ها است.
بداهه نوازی های شریف از جنس حسِ شب هستند. حسی که آغازی پر شور و مبهم را ارائه می کند. اگر بخواهم به عنوان مثال در روزهایی معمولی و آفتابی، حس نگاه به آفتاب را نوعی سرخوشی کلیشه ای در نظر بگیرم، این نوع نگاه در ساز شریف دیده نمی شود. بلکه لحظات خاصی از شبانه روز در ساز او روایت می شود. نوعی گذار از شب و روز و عبور از زمان. دستگاه شور و مایه های زیر مجموعۀ آن و نیز دستگاه سه گاه از تنالیته های مورد علاقۀ شریف بودند. تار فرهنگ شریف، نمونۀ روشنی از ارزش های پویای فرهنگ موسیقی ایرانی است. فرهنگی که متأسفانه هم اکنون مدت هاست در حال احتضارِ پویایی به سر می برد.
2 نظر
سارا راد
یادشان گرامی….عالی بود
امیر
بسیار خوب و دقیق بود