این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
ادبیات ایران به روایت ویلیامز جکسن
سمیه شهرزاد
ایران به روایت آمریکایی
آبراهام ولنتاین ویلیامز جکسن (۱۹۳۷- ۱۸۶۲) در طول هفت دهه زندگیاش، آنطور که خودش مینویسد از جوانی شیفته «مردان خردمند مشرقزمین» بهویژه ایران که آن را «سرزمین خورشید» مینامد بوده است. جکسن، استاد دانشگاه کلمبیا بود و به مدت چهل سال زبانهای هندوایرانی را در آن دانشگاه تدریس میکرد و یکی از محققان بنام آمریکا در رشته زبان و ادبیات و دین و آیین در ایران باستان به شمار میرفت. جکسون در سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۱۹ به کشورهای هندوستان ایران و آسیای میانه سفر کرد که حاصل دو سفر یک سالهاش به ایران در سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۱۹ و ۱۹۲۶ کتابی است که تحت عنوان «ایران در گذشته و حال» منتشر شده است و در آن شرح سفر خود به ایران و اظهارنظرهایش درباره شخصیتهای ادبی، هنری و تاریخی ایران را نگاشته است. جز این، او کتابهای دیگری نیز درباره ایران نوشته است از جمله: دستور زبان اوستایی، دین ایرانی، زرتشت پیامبر ایران باستان، فهرست نسخههای خطی ایرانی پیشکششده به موزه متروپولیتن، از قسطنطنیه تا میهن عمر خیام و… آنچه در زیر میآید، نگاه جکسون به ادبیات ایران و تاثیرات آن بر ادبیات انگلیسی و نقطهنظرات او درباره حافظ و سعدی است.
ادبیات فارسی همردیف ادبیات جهان
جکسن در ابتدای کتابش، جمعبندیاش از ادبیات ایران را اینطور شرح میدهد: این نکته بر همه مسلم است که ادبیات فارسی در ردیف مهمترین آثار ادبی جهان قرار داد و شاید بتوان گفت بزرگترین مایه دلبستگی ما [غربیها] به ایران از جهت ادبیات فارسی است. از حیث زمان، تاریخ تالیف اوستا و تحریر سنگنبشتههای ایران باستان لااقل متعلق به قرن ششم پیش از میلاد مسیح و شاید کهنتر از آن باشد. ادبیات پهلوی مربوط به دوره ساسانی است که از قرن سوم تا ششم میلادی دوام داشت و فارسی جدید متعلق به هزاره اخیر است. فارسی جدید و متاخر (یا به اصطلاح فارسی دری) یکی دو قرن پیش از جمله اعراب بر اثر جنبشی «رنسانسی» پیش آمد که حاصل احیای احساسات ملی قدیم بود، و این دوره پس از اسلام از ادوار دیگر قطعا مهمتر و جالبتر است.
فرهنگ و تهذیب واقعی متضمن آن است که تا حدی فردوسی و سعدی و حافظ را بشناسیم؛ اشعار خیام به واسطه ترجمه فیتزجرالد جزو آثار کلاسیک ادبیات انگلیسی شده است. در اینجا باید از شاعرانی مانند نظامی داستانسرا، جلالالدین رومی متصوف، و جامی عارف که آخرین شاعر بزرگ و به اصطلاح کلاسیک ایران به شمار میآید نام برد، زیرا رواست که عاشقان شعر و ادب، سخنوران را بشناسند.
تاثیر ادبیات فارسی بر ادبیات انگلیسی
جکسن در ادامه جمعبندیاش، به تاثیر ادبیات فارسی بر ادبیات انگلیسی هم اشاره میکند: انگلیسیها تا پیش از قرن شانزدهم با نام ایران چندان آشنا نبودند. بااینهمه جفری چاسر در دیباچه «داستانهای کانتربری» به رنگ نیلی ایران اشاره میکند. از سخنوران دوره الیزابت، تامس پرستن از داستان کمبوجیه نمایشنامهای ترتیب داده است. کریستوفر مارلو در نمایشنامه «تیمور لنگ» خویش، نامها و صحنههای ایرانی به کار برده است. و شکسپیر در درام «شاه لیر» از «جامههای ایرانی» در «تاجر ونیزی» از «شاهزاده ایرانی» و در کمدی «اشتباهات» از «مسافرت به ایران» سخن رانده است. جان میلتون در کتاب سوم از منظومه «بهشت بازیافته»ی خویش تاریخ قدیم ایران را به طور خلاصه آورده است. گذشته از این، در منظومه «بهشت گمشده» به «اکباتان» [همدان] و هیسپهان [اصفهان] توریز [تبریز] و کسبین (یا کاسبین( [قزوین] اشاره کرده است. چنین مینماید که پرسی شلی در ساختن منظومه «الستور» خاطره ضعیفی از تالارهای ستوندار تختجمشید در ذهن خوش داشته است. لرد بایرون نیز در منظومه «جاور» و والتر لندور در منظومه «گبیر» به آیین زرتشت که کیش باستانی ایرانیان است نظر داشته است.
ماتیو آرنولد و سر ادموند گاس در عالم شاعری مسحور فردوسی گشتهاند. ده- دوازده مورد دیگر از تاثیرات ایران در شاعران انگلیسی را میتوان نام برد که معروفترین همه تامس مور شاعر ایرلندی است که منظومه «لالهرخ» او مشحون است از سرود و آهنگ و رنگوبوی و زیب و جلال و ظرافت و شور و خلسهای که شاهین خیال را در مشرقزمین به پرواز درمیآورد.
حافط؛ شاعرِ شاعران
جکسون در سفر به ایران، شیراز را در کنار زیباییهایش، با نام دو شاعر بزرگ بیشتر مورد توجه قرار میدهد. او ابتدا از آرامگاه حافظ دیدار مینماید و سپس از آرامگاه سعدی، و خلال جزییات سفرش از شیراز، نقطهنظراتش را درباره حافظ و سعدی اینطور بیان میکند:
شهرت و معروفیت شیراز تنها به زیباییهای طبیعی آن نیست، بلکه به خاطر شاعران شهیر و مردان نامداری است که به ایران تحویل داده است. هنگامی که یاقوت حموی «معجم البلدان» خود را مینوشت یعنی در حدود هفتصد سال پیش، شماره مردان بزرگ شیراز بسیار زیاد بود، و معذا وی چندان نزیست تا از بزرگی معاصر جوان خود، سعدی آگاه گردد، یا بداند که یکی از بزرگترین غزلسرایان جهان یعنی حافظ در شیراز زاده میشود.
حافظ هم در غرب (دستکم در نام) و هم در مشرق عالم معروف است و در ایران هر ایرانی با غزلیات وی که شیراز را از الهامگاه شاعران کرده، آشناست. زیبایی لفظ، گیرایی سبک، سلاست شعر، و بیان لطیف احساسات خواه در ذکر تغزلات عاشقانه خویش و خواه در شرح جذبه عارفانه عشق الهی که در زیر تشبیهات و انتقادات مادی پنهان گشته است، حافط را در مغربزمین در ردیف شاعرِ شاعران، و دربرگیرنده ادبیات جهان در بالاترین مرتبه قرار میدهد.
در ارزش شعری غزلیات و قصاید او هیچ جای بحث نیست، اما در باب تعبیر و تفسیر آنها، چه در زمان حیاتش و چه اکنون، اختلاف عقیده و نظر بسیار است. آیا معنای اشعار او، آن است که از الفاظ آنها برمیآید یا باید به مفاهیم معنوی آنها توجه داشت؟ بعضی در ستایشهای وی از عشق و شراب، از گیسوان مُشکبوی و قامت چون سرو، عشق و شور سراینده خوش ذوقی چون اووید [شاعر بزرگ رومی[ یا تیبولوس [شاعر رومی] را میببینند. و عدهای دیگر، مخصوصا عدهای از ستایشگران مشرقزمینی او، در زیر این تشبیهات و استعارات جسمانی، اندیشههایی درباره عشق الهی و روح و نفس آدمی مییابند. مراد از شراب روح است، نه شیره انگور. و منظور از «جام درکشیدن» در میخانه و مستشدن، خود را فراموشکردن و وحدتیافتن با وجود برتر است. این حقیقتی کتمانناپذیر است که شعر حافظ را میتوان بر اساس عقاید صوفیه تعبیر و تفسر کرد، همچنانکه «غزل غزلهای سلیمان» و امثال آن در شعرهای جان دان، هنری وان، و ریچارد کرشا در ادبیات قرن هفدهم انگلیس میتوان به دو صورت مورد تعبیر و تفسیر قرار داد.
سعدی؛ هزاردستان ایران
سعدی، به عنوان بزرگترین شاعر اخلاقی ایران؛ در «گلستان»اش بهعنوان یک اثر ادبی، گنجینهای از حکایات و حکم و امثال و پند و نصیحت و اندیشههای شاعرانه است. در این اثر آموزنده که مخلوطی است از شعر و نثر، مولف خود میگوید که «موعظههای شافی را در سلک عبارت کشیده است و داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت برآمیخته تا طلع ملول ایشان از دولت قبول محروم نماند.» بعضی از این حکایات به راستی شعفبرانگیزند. اما جز حکایات، قریحه و ذوق شاعری سعدی احتیاجی به گواه و شاهد ندارد، و حقیقتی است که همه بدان معترفاند. استعداد بینظیر شاعری او را، در «بوستان» و دیوان قصاید و غزلیاتش که به راستی او را شایسته لقب «هزاردستان ایران» میسازد، میتوان مشاهد کرد.
‘