این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به آثار سورن کیرکگور به فارسی
ایمان در گرو رخدادی تاریخی است
سورن کیرکگور از جمله فیلسوفانی است که طی سه دهه گذشته مدام از او و درباره او در فارسی گفته شده است. نخستین شرح درباره او به مهتاب مستعان تعلق دارد که اوایل انقلاب با عنوان «کیرکگور، متفکر عارفپیشه» منتشر شد اما تا پیش از «ترس و لرز» با ترجمه مثالزدنی عبدالکریم رشیدیان (١٣٧٨) متنی از او در دسترس نبود. البته به غیر از ترجمه رشیدیان، ترجمههای نهچندان موثقی هم از کیرکگور در فارسی وجود داشت؛ از جمله «بیماری تا دم مرگ» (١٣٨٨) که تقریبا غیر قابل استفاده است. سال گذشته صالح نجفی ترجمهای از رساله دکترای کیرکگور و امسال نیز رساله «تکرار: جستاری در روانشناسی تجربی» را منتشر کرد تا فعلاً شمار آثار کیرکگور در فارسی به سه مجلد برسد. آثار کیرکگور در کل متون دشواریاند. بنابراین کیفیت ترجمه فارسی آن بیش از پیش مهم میشود.
ترس و لرز: کتابی برای جاودانگی کیرکگور
«ترس و لرز» نخستین ترجمه از آثار کیرگگور به فارسی بود. در اهمیت کتاب حاضر همین بس که کیرکگور آن را بهترین کتابش میدانست و برای جاودانهکردن نام خود کافی. او در این رساله که با نام مستعار «یوهانس دو سیلنسیو» منتشر کرد میکوشد به رابطه فرد با امر واقع، زمان و درنتیجه امر کلی بپردازد و میگوید باید بهگونهای مطلق با مطلق رفتار کرد و بهگونهای نسبی با نسبی. ترس و لرز «اندیشه بنیادی وحدت موجود میان ضرورت و آزادی، میان محدود و نامحدود، در درون من را بر جهان اطلاق میکند». از اینرو، در این کتاب چیزی اساسی برای اندیشه کیرکگور وجود دارد. او داستان ابراهیم و اسحاق را روایت میکند و میکوشد با کاوش در برخی مفاهیم و دلالتهای ضمنی این داستان به مقوله ایمان بپردازد. او در این کتاب نشان میدهد «ایمان مستلزم زمان است. زیرا ایمان وجود ندارد مگر اینکه رویدادی تاریخی در کار بوده باشد. بهعلاوه خود ایمان نیز رویدادی تاریخی است. ایمان همیشه نبوده است. اگر همیشه بوده باشد حلولی خواهد بود و دیگر ایمان نیست. پس ایمان مستلزم زمان است، اما علاوه بر آن نیازمند زمان است و زمان میبرد». اما در عین حال ایمان زمان را حذف میکند، یا دستکم زمان متعارف را دگرگون میکند. او مینویسد: «من نمیتوانم ابراهیم را درک کنم، به یک معنا تنها چیزی که میتوانم از او بیاموزم حیرانی است. اگر مردمان گمان میکنند که با ملاحظه پایان داستان میتوانند به سرای ایمان وارد شوند، در اشتباهاند. زیرا عصر ما به ایمان و معجزه آن در تبدیل آب به شراب بسنده نمیکند، بلکه فراتر میرود و شراب را به آب مبدل میکند.» (ص۶٢) به گفته امانوئل هیرش، متأله پروتستان آلمانی، «این دشوارترین اثر کیرکگور است که در آن بیش از هر اثر دیگر به هر وسیله در سرگردانکردن خواننده کوشیده است».
مفهوم آیرونی: هگلیترین اثر کیرکگور ضدهگلی
«درباره مفهوم آیرونی: با ارجاع مدام به سقراط» دومین اثر کیرکگور به فارسی است. این کتاب به دو بخش تقسیم میشود: بخش اول، رساله دکترای کیرکگور است که در دانشکده فلسفه کپنهاگ از آن دفاع کرد و بخش دوم، یادداشتهای او از درسگفتارهای شلینگ در دانشگاه برلین است که درباره فلسفه وحی ایراد میشد. در این کلاس متفکرانی چون انگلس و باکونین نیز حضور داشتند. رساله دکترای کیرکگور درباره مفهوم آیرونی در سال ١٨۴١ نوشته شد که نتیجه سه سال مطالعه و پژوهش درباره آرای سقراط است. در نظر او «سقراط نخستین کسی بود که آدمیان را با آیرونی آشنا کرد و نهتنها آیرونی را به کار میگیرد بلکه چندان خود را وقف آن میکند که در برابرش از پای در میآید». از مسیری دیگر، کتاب را میتوان به دو بخش کلی فلسفی و ادبی تقسیم کرد و آن را روایت سه سقراط دانست: از آنجاکه سقراط حتی یک خط هم ننوشت، کیرکگور در بخش اول میکوشد از میان سه چهره رایج سقراط چهره واقعی او را بشناسد: نخست، سقراط کسنوفون است که کیرکگور مخالف آن است: «سقراط کسنوفونی از حد تأکید بر امور مفید فراتر نمیرود؛ او هرگز از حد امور تجربی در نمیگذرد، هرگز پای در ساحت مثال [= ایده] نمیگذارد». این سقراط را میتوان در کتاب «خاطرات سقراطی» با ترجمه مرحوم محمدحسن لطفی به فارسی خواند. دوم، منظر آریستوفانس است که در نظر کیرکگور این سقراط بسیار به حقیقت نزدیک است. این سقراط که بهقول کیرکگور سقراطی خطرناک است در «کمدی ابرها» با ترجمه رضا شیرمرز به فارسی موجود است. و در آخر «چهار رساله» افلاطون است که با ترجمه مرحوم لطفی به فارسی در دسترس است. در نظر کیرکگور شکل پرسشکردنی که افلاطون به کار میبندد نظیر امر منفی در فلسفه هگل است. او دفاعیه سقراط را آنگونهکه افلاطون عرضه میکند، یا ساختگی میداند یا معتقد است به تمامی باید بر سبیل آیرونی تعبیر شود. کیرکگور از مقایسه کسنوفون و افلاطون به این نتیجه میرسد که اولی سقراط را بر فرش مینشاند و دومی سقراط را به عرش میرساند و هیچکدام پی به حقیقت او نمیبرد. در مجموع، او سقراط کسنوفون را یک سقراط ناتورالیستی یا پوزیتیویستی، سقراط افلاطون را سقراط تراژیک و سقراط آریستوفانس را سقراط کمیک میداند. او مصر است که آیرونی «با بیعلاقگی فرق میکند و از عواطف مهرآمیزتر روح عاری نیست؛ آیرونی را باید ناراحتی از این موضوع دانست که دیگران هم آن چیزی را که او برای خودش میخواهد دارند. بخش دوم رساله که در مقایسه با بخش اول بیشتر جنبهای ادبی دارد، مواجهه کیرکگور با تفاسیر متفکران و فیلسوفان قرن نوزدهم از مفهوم آیرونی است: از فیشته و شلگل تا هگل. وقتی به هگل میرسد تاکید دارد او در توصیف آیرونی فقط شکل متأخر آن را مدنظر گرفته و چندان به صورت باستانی آن توجه نکرده است. او نشان میدهد شکل متأخرتر آیرونی اساسا ذیل مقوله اخلاق جای میگیرد. کیرکگور نتیجهای درخشان میگیرد: «همانگونه که فلسفه با شک آغاز میکند، حیاتی نیز که میتواند انسانی نامیده شود از آیرونی آغاز میشود». با اینحال، در آیرونی کتاب کیرکگور همین بس که بعد از خواندن آن به درک بهتری از آیرونی نمیرسیم. بههرحال، اگر از آیرونی سر در بیاوریم و چیزهایی هم از زندگی کیرکگور بدانیم این عبارت در نتیجهگیری رسالهاش نمونه اعلای مفهوم آیرونی است. «درباره مفهوم آیرونی» را هگلیترین اثر کیرکگور ضدهگلی خواندهاند.
شرق