این مقاله را به اشتراک بگذارید
حق این است که:عارف، بی چون وچرا، شاعر ملی ایران است و این عنوان قبایی است که فقط بر قامت او دوخته شده و برازنده ی اوست. دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
اینک سال هاست که حنجره ی داوودی عارف خاموش شده و آن قریحه ی روشن و ترانه ساز از آفرینش بازمانده است اما هنوز ملت ایران نوای گرم او را به گوش جان می شنوند که:صلای عشق به وطن است و ملت و آزادی. دکتر غلامحسین یوسفی
تنها آرزویی که داشتم این بود که:تاریخ دوره ی آزادی خواهی خود را، برای اطلاع آیندگان نوشته بگذارم و بگذرم. شکی نیست که با این همه پریشان خیالی، این آرزو هم با من به خاک خواهد رفت. . . عارف قزوینی
میرزا ابولقاسم عارف قزوینی (۱۳۱۲-۱۲۵۸ه ش. ) در قزوین متولد شده است، این شاعر وطن پرست که به شاعر ملی شهره است در طول عمرش در شهرهای قزوین، استانبول، تهران، بغداد، رشت، کردستان، اصفهان و. . . زندگی کرده و در نهایت در سالهای پایانی عمرش بعد از سالها خانه به دوشی به همدان می رود و در دره ی با صفای مراد بیگ همدان ساکن می شود. این شاعر بزرگ علاوه بر سرودن شعر در تصنیف سازی و موسیقی مهارت داشته و در طی اجرای کنسرت ها یش خوانندگی نیز کرده است وی همچنین دارای خط زیبایی نیز بوده و به قول خودش از چندین هنر بهره داشته است:
طبیعت، هنر داد بر من چهار که آن چار در صفحه ی روزگار
ندادست و ندهد ازین پس دگر به تنهایی آن چار بر یک نفر
در این کتاب ۶۹نامه از این شاعر ملی جمع اوری شده، ولی تعدادی از نامه ها متاسفانه طی سالهای زیادی که از مرگ این شاعرملی ایران گذشته مفقود شدند ویا به هردلیلی منتشر نشدند. این کتاب حاصل تلاش چندین ساله ی دوستداران عارف است.
عارف این نامه ها را برای دوستانش که از زمره ی اساتید، ادیبان و روزنامه نگاران و چندین فرد ناشناخته است به تحریر در آورده. مجموعه ی نامه های عارف نخستین بار توسط محمد رضا هزار در سال ۱۳۱۴ه. ش با عنوان عارف نامه ی هزار در شیراز منتشر شد. طی سالهای بعد تعداد دیگری از نامه ها همراه با مجموعه ی اشعار عارف چاپ شد و همچنین در نشریاتی مانند:آینده، ارمغان، رودکی نیز منتشر شد. مجموعه نامه های موجود در این کتاب حکایت از دلتنگی و تنگدستی عارف دارد او که در سالهای آخرش عمرش در همدان زندگی میکرده، به دلیل دوری از پایتخت و مرگ دوستان نزدیکش احساس تنهایی و دلشکستگی فراوانی نیز داشته، بنابراین در نامه هایش علاوه بر انتقادهای تند و تیز نسبت به شرایط جامعه، درد دل نیز میکرده است، که همه اینها نشان از این است که این شاعر ملی دارای روحیه حساس و لطیف و همچنین شجاعی نیز بوده است، نامه ها کوتاه و گاه مفصل است که برخی به صورت مقاله در آمده. این نامه ها بخش مهمی از ادبیات تاریخ مشروطه ایران است و همچنین اطلاعات ارزشمندی دررابطه با اشخاص نامداری همچون ملک الشعرای بهار، سید حسن تقی زاده، علی دشتی، لطفعلی صورتگر و . . . به خواننده می دهد. در این کتاب نامه ها براساس تاریخ نگارش چیده شده. تصویر جلد کتاب توسط استاد قباد شیوا طراحی شده و کتاب با مقدمه ی آقای دکتر محمد علی اسلامی ندوشن شروع می شود همچنین ایشان زحمت ویرایش فنی این کتاب ارزشمند را نیز کشیده است، قسمتی از مقدمه ی کتاب که در بخش پایانی اش آمده، بدین شرح است: این چند خط را به در خواست آقای به خیال که گردآوری تازه ای از نامه های عارف را به کار آورده اند نوشتم. نه آن است که حق مطلب را ادا کرده باشم، همین اندازه خواستم نشانه ی قدرشناسی ای باشد از این مرد پاکباز که بعد از مرگش هم تا حدی غریب افتاده است. این غربت کم و بیش شامل سایر شاعران مشروطه نیز هست که همگی دلبسته ی کار ایران بودند و ناکام رفتند. اگر فراموشی بر دیروزیان سایه افکند، کسانی که فردا بیایند، آنان نیز مای امروز را به فراموشی خواهند سپرد.
در ادامه قسمت های کوتاهی از نامه های زیبای عارف که با قلم توانایش خواننده را با خود به حال و هوای سالهای مشروطه میبرد برای آشنایی بیشتر دوستداران این شاعر بزرگ قرار داده ام.
به مخاطب ناشناخته ۱۰شهریور ۱۳۰۱ ه. ش ( صفحه ی ۳۱).
قربانت شوم. نامه ی نامی آن برادر عزیز را در شب چهاردهم، خیر ببخشید پانزدهم شهر محرم در موقع خواب فراش پست آورد. چون چندی ست شکر خدا را از تهران هیچ کاغذ ندارم، قدری فکر کردم چه کسی به من بی کس کاغذ نوشته است. وقتی که ملتفت شدم فوق العاده خوشوقت، دنیا دنیا از این مرحمت تشکر دارم.
از متن نامه مشخص است که عارف روزهای سختی را سپری میکند روزهایی که به همراهی دوستانش نیاز دارد. همچنین در بیشتر نامه ها عارف همراه با متن زیبایش، اشعاری که سروده را نیز همراه کرده است.
در مثال بعدی عارف برای ملک الشعرای بهار نامه به تحریر در آورده است:
ملک جانم قربانت شوم، انصاف خواهید داد که اوقات عمرم به تلخی گذشته است، ولی بدانید کاغذ شما در تلخ ترین ساعات زندگی و سخت ترین دقایق بدبختی زیارت گردید. امروز سه روز است از خبر موحش انتحار پسر سراپا هنر دوست بزرگوارم آقای میرزا سلیمان خان مطلع گردیده، چون این شعر را از خود آقا میرزا سلیمان خان شنیده و به خاطر سپرده بودم، در مورد بدبختی خودشان که من نیز خود را شریک می دانم می نویسم:
فلک از برای شکست دل ما گز از چوب باشد مخل می تراشد.
در نامه ی بعدی که وی برای منوچهر منوچهریان در تاریخ ۴آذر ۱۳۱۰ه. ش، نوشته است نشان وخامت حال او در سالهای پایانی عمرش است.
قربانت شوم، امروز که روز پنج شنبه چهارم آذر است دوست من و برادر دوست من، آقای مرتضی خان برادر اسد الله خان عازم تهران است. همین قدر بدانید حالم از هر جهت خوب نیست. مزاج به کلی از دست رفته غالب تب می کنم. ضعف و ناتوانی دیگر مرا بی پا کرده و حال مقاومت خیلی باقی نمانده، محسوس است که رو به مرگ می روم، ولی تا نفس آخر خوب و بد را فراموش نکرده، ولی چه کنم که تلافی هیچ یک از این دو را نمی توانم کرد. کاری نقد ساخته از ما نمی شود.
و در پایان کتاب تصاویر و اسناد به جامانده از عارف گرد آوری شده است، که در عکسها عارف را در کنار دوستانش نشان میدهد و عکسهای از دستخط زیبای عارف و همچنین تصاویر سنگ مزار عارف و تندیسی از این شاعر وطن پرست که در محوطه ی آرامگاه بوعلی سینای همدان قرار دارد.
عاطفه مشتری
****
نامه های عارف قزوینی
به کوشش:مهدی به خیال با مقدمه ی دکتر محمد علی اسلامی ندوشن
انتشارات هرمس چاپ اول ۱۳۹۶
۳۰۸ صفحه؛ ۳۸ هزار تومان
1 Comment
علی شکفتهراد
از این مطلب کوتاه و پرمغز شما سپاسگزارم که بهاتهای شد تا یکی از بزرگان این مرزوبوم را باز یاد کنم و ترغیب شدم تا این کتاب ارزنده را بخوانم. پرداختن به تاریخ و ادب، بخصوص اگر تحلیلی باشد، از نیازهای جامعهی امروز ماست. باید مردم را واداشت که بیاندیشند:
آیا امروز هم چنین بزرگانی داریم؟
کجایند و چه میگویند؟
نکند گمان کنیم عرصه خالیست و عارفهایی در لایههای گوناگون غبار پنهان بمانند تا بمیرند…
بازهم سپاس از نویسندهی گرامی و مدیر محترم پایگاه