این مقاله را به اشتراک بگذارید
هشت پیشنهاد کتاب برای هفته کتاب
سمیه مهرگان*
در «اُلدوز و عروسک سخنگو»ی صمد بهرنگی، آنجا که کرم شبتاب نقل میکند برخی حیوانات مسخرهاش میکنند که تو بیهوده میکوشی با نور ناچیزت جنگل تاریک را روشن کنی، خرگوش به او میگوید «هر نوری هرچقدر هم ناچیز، باز روشنایی است.» این مثال خوبی است از اینکه وقتی کسی میپرسد کتابخواندن به چه درد میخورد، بگویی خواندن یک کتاب بیشتر، یک روزنه نور بیشتر به جهان ما باز میتاباند. کتاب، یک کتاب بیشتر، نهفقط در زندگی فردی، که در روابط دوستانه و زندگی عاطفی و مشترک ما نیز موثر است. وقتی یک کتاب بیشتر میخوانیم، یک کتاب بیشتر حرف داریم تا با طرف مقابلمان حرف بزنیم تا رابطهمان را، دوستیمان را، بازتولید کنیم، تازه کنیم، نو کنیم. زیرا کتابخوانها با شما حرف نمیزنند، با شما رابطه برقرار میکنند. کسانی که کتاب میخوانند میان انسانها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند. کتابخواندن تجربهکردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است؛ یادگرفتن این نکته که چطور بدون اینکه خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی دنیا را از چارچوب دیگری ببینی. کتابخوانها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدمها دسترسی دارند. آنها چیزهایی دیدهاند که غیرکتابخوانها امکان ندارد از آن سر دربیاورند و مرگ انسانهایی را تجربه کردهاند که شما هرگز آنها را نمیشناسید. آنها یاد گرفتهاند که زنبودن چیست و مردبودن یعنی چه. آنچه در زیر میخوانید پیشنهادهایی است هیجانانگیز برای به اشتراکگذاشتن لذت خواندن کتابهای خوب با همدیگر در هفته کتاب؛ هفتهای که باید بیشتر به کتاب – این دوست دیرین و همیشگی بشر- توجه کنیم.
۱- زلیخا چشمهایش را باز میکند
برخی رمانها یک حال خوب هستند؛ یک شادی وصفناپذیر، یک انرژی مثبت، یک عیش مدام، یک حس خوب و دلپذیر و یک روز خوب دیگر برای دوستداشتن… رمان «زلیخا چشمهایش را باز میکند» نوشته گوزل یاخینا، از همیندست رمانهای شادیآور است که شما را کلمهبهکلمه میکشاند به سفری بدون مرز و میبردتان به سرزمین شوراها؛ جایی که قدرتمندترین رهبر شوروی، یعنی پدر استالین سایهاش را بر همه ابعاد زندگی مردم روسیه از جمله «زلیخا»، قهرمان رمان گسترانده است. زلیخا در این سفر پرماجرا، از یک زن ساده روستایی مثل سفر پرندههای هفت شهر عطار، از هفتخوانی پرمخاطره میگذرد تا به «من» واقعی خود نزدیک شود؛ «من»ی که میتواند «من» همه ما باشد در این سفر سیساله برای سیمرغشدن.
«زلیخا چشمهایش را باز میکند» جایزه کتاب بزرگ روسیه و جایزه یاستا پولیانا بهعنوان بهترین رمان سال ۲۰۱۵ را از آن خود کرده و به مرحله نهایی جایزه بوکر روسی و جایزه مدیسی فرانسه نیز راه یافته است. این رمان در ظرف کمتر از دو سال به ۲۴ زبان زنده دنیا ترجمه شده، که یکی از آنها فارسی است: ترجمه بسیار خوب دکتر زینب یونسی در نشر نیلوفر.
باهم برشی از این رمان را میخوانیم:
زلیخا سراسیمه و آشفته میآید. نه متوجه زمان است، و نه راه، سعی میکند نفس نکشد تا دردش نشود. در بیشه گِرد، کسی را میبیند که به طرفش میآید؛ مردی با موی سفید، پای لنگان و عصایی به دست. او و ایگناتوف یکدیگر را میبینند و میایستند. یکی در یکطرف بیشه و دیگری در طرف دیگر.
۲-دیدار به قیامت
اگر میخواهید به سفری پرمخاطره بروید، فرانسه بعد از جنگ اول جهانی میتواند پیشنهاد بکری باشد. این سفر هیجانانگیز هم به مدد رمان «دیدار به قیامت»، شاهکار بیبدیل پییر لومتر ممکن میشود که برایش جایزه گنکور را نیز به ارمغان آورده است؛ رمانی که اگرچه آخرین اثری نیست که از این جنگ الهام گرفته، اما یکی از بهترین آثار قرن بیستمویکم است که ما را برمیگرداند به سالهای آغازین قرن بیست: ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۲؛ روزها و ماهها و سالهای بعد از جنگ بزرگ: «نوامبر ۱۹۱۸٫ همه آنهایی که تصور میکردند این جنگ بهزودی پایان خواهد گرفت دیرزمانی است که در همین جنگ جان باختهاند. دقیقا از همین جنگ.» لومیر با این شروع استادانه و خلاقانه از ویرانیهای جنگ اول، چنان اثر شگرفی خلق میکند که خواننده در اعجاب و اعجاز آن درمیماند؛ رمانی که گویی یک نقاشی دیواری است با میلیونها انسان مرده و زنده؛ روایتی از زندگی دو سرباز که از روزهای پایان متارکه جنگ به خانه برمیگردند. اما درست است که جنگ در میدانهای نبرد تمام شده، اما برای آن دو، جنگ دیگری در شهر پاریس با خود و خانواده از یکسو، و با دولت از سوی دیگر، شروع میشود؛ شروعی که هرگز تمام نمیشود…
و حالا برشی از این رمان با ترجمه مرتضی کلانتریان در نشر آگاه:
آلبر تمام روز را با آگهی تبلیغاتی آویزان بر دوشها، با اندیشههای ماتمزا، بولوار را با گامهای بلند میپیمود. شب فقط یک کلمه به ادوارد گفت: «برای همهچیز متشکرم.» آپارتمان مثل زمانی که سهسیل ترکش کرده بود، بهنظرش خالی خالی آمد. میدانست که آدم با هر شرایطی کنار میآید، ولی از وقتی جنگ را برده بود، احساسش این بود که هر روز کمی بیشتر آن را میبازد.
۳-داستانهای فلانری اوکانر
سفر با کتاب، نهفقط از طریق رمان، که از طریق داستانهای کوتاه هم لذت ناب دیگری است؛ لذتی کوتاه اما ماندگار؛ مثل خاطره اولین عشق. فلانری اوکانر یکی از بهترین داستانکوتاهنویسهای آمریکا و جهان است، که پیشنهاد بکر و تازهای است برای سفر به گوشهبهگوشه آمریکای قرن بیستم. او هرچند در ۳۹ سالگی جوانمرگ شد، اما میراث او، که سیوسه داستان کوتاه است، آنقدر مهم و تاثیرگذار است که تا به امروز خوانده میشود و بارها نشر مییابد. آنطور که هشت سال بعد از مرگ نویسنده یعنی در سال ۱۹۷۲، مجموعه داستانهای کوتاه او جایزه کتاب ملی را دریافت کرد و در سال ۲۰۰۹، در رأیگیری بنیاد کتاب ملی آمریکا، بهعنوان بهترین اثری که طی شصت سال گذشته برنده جایزه کتاب ملی شده، انتخاب شد.
داستانهای اوکانر اغلب در نواحی روستایی جنوب آمریکا و در بستر جغرافیا و زیستبوم فرهنگی مردمان آن مناطق میگذرد؛ داستانهایی با مضامینی جهانشمول و مفاهیمی انسانی چون فیض، بخشایش و گناه، و البته رابطه رازآمیز انسان با خدا. آنطور که ستایشگران اوکانر تحسینش میکنند که او معلم اخلاقی است، پیرو کلیسای کاتولیک رم، و هرولد بلوم از او در «نبوغ، سیمای صد نابغه سخن» اینطور یاد میکند: «نبوغش را تجلیل میکنم چون یکی از پیامبران راستین همان مذهب آمریکایی است که درعینحال هم منشا فردیت ما در ادبیات و در حیات است و هم خاستگاه خشونت بومی خاص ما که موضوع هزل ناتانئیل وست و نیز اوکانر است.» لذت خوانش داستانهای کوتاه اوکانر را با ترجمه خوب آذر عالیپور در نشر آموت تجربه کنید.
۴-انسان خردمند
تاریخ، سفری است مکاشفهآمیز به هستی، انسان و کیهان؛ سفری که اینبار نوح یووال هرری با کتاب «انسان خردمند» ما را با این عبارت که «میشود سوالهای بزرگ پرسید، و بهصورت علمی به آنها پاسخ داد»، دعوت میکند تا به «تاریخ مختصر بشر» همسفر شویم؛ کتابی که نخسینبار در سال ۲۰۱۱ به زبان عبری منتشر شد و پس از ترجمه به انگلیسی در سال ۲۰۱۴، به سی زبان دیگر هم ترجمه شد و به پرفروشترین کتاب سال ۲۰۱۴ تبدیل شد؛ تاجاییکه شخصیتهایی چون باراک اوباما و بیل گیتس خواندن آن را توصیه کردند؛ و حالا ترجمه فارسی آن توسط نیک گرگین در نشر نو.
«انسان خردمند» از کیهان میگوید و از انفجار بزرگ. از انسان میگوید و تاریخچه ظهور آن بر کره خاکی: یعنی از صدهزار سال پیش که دستکم شش گونه انسانی روی زمین زندگی میکردند تا هفتادهزار سال پیش که نخستین گونه انسان امروزی بر زمین اعلام هویت کرد؛ یعنی تنها گونه انسانی که «ما» هستیم: انسانهای خردمند. و از اینجا داستان «انسان خردمند» شروع میشود: اینکه چطور ما در نبرد برای سلطه بر دیگران پیروز شدیم. چرا نیاکان شکارگر ـ خوراکجوی ما اقدام به ساختن شهرها و برپایی پادشاهیها کردند؟ چگونه به ادیان و ملتها و حقوق انسانی ایمان آوردیم، به پول و کتابها و قوانین اعتماد کردیم، و خود را برده بوروکراسی و مصرفگرایی و حرصوآز برای خوشبختی ساختیم؟ دنیای ما در هزاره آینده چه شکلی به خود خواهد گرفت؟ و… برای جستوجوی پاسخ و پرسشهای دیگر، باید بهسراغ «انسان خردمند» رفت و آن را خواند؛ کتابی که فایننشالتایمز آن را «تاریخ بشر به سبکی بسیار بلندپروازانه… زنده و گویا، روشنگرانه و بحثبرانگیز» توصیف کرده است.
۵- حقیقت ماجرای هری کیوبرت
یک رمان چقدر باید خوب باشد، که ناشرش، از آن بهعنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخ خود یاد کند؟ «حقیقت ماجرای هری کیوبرت» درست همان رمان است؛ رمانی که انتشارات پنگوئن از آن بهعنوان یکی از بزرگترین دستاورهای ادبی خود یاد میکند؛ این رمان بعد از ترجمه به زبان انگلیسی توانست دن براون را از فهرست پرفروشها به زیر بکشد، و جای آن را با اقتدار به خود اختصاص بدهد و سپس به ۳۲ زبان دیگر ترجمه شود، از جمله فارسی: ترجمه ناهید فروغان، نشر نیلوفر، با عنوان «ریشههای شر».
نسخه اولیه رمان فقط در فرانسه سهمیلیون نسخه فروش رفت و سپس با ترجمه به زبانهای دیگر، میلیونها نسخه دیگر فروش کرد، بهویژه در اروپا بهعنوان کتاب محبوب اروپاییها لقب گرفت و از آن بهعنوان یک رمان «نفسگیر و جذاب» یاد شد و خوانندگان انگلیسی نیز آن را «هوشمندانه و ادبی» وصف کردند. این رمان توانست جایزه رمان آکادمی فرانسه را از آن خود کند و به مرحله نهایی جایزه گنکور و فمینا راه یابد. همچنین توانست جایزه گنکور دبیرستانیها را که در نظرسنجی از دوهزار دبیرستان فرانسوی صورت میگیرد، از آن خود کند. منتقدان ادبی این رمان را از یکسو بهعنوان پاسخی به کتاب «دختری با خالکوبی اژدها» نوشته استیک لارسن نویسنده سوئیسی و هموطن ژوئل دیکر برشمردند، و از سوی دیگر آن را با داستانهای ناباکوف و رمان «ننگ بشری» فیلیپ راث مقایسه کردند؛ همچنین با سریال تلویویونی «تویینپیکس» که از سوی مجله تایم بهعنوان یکی از صد سریال بزرگ تاریخ معرفی شده است.
در زیر برشی از این رمان را میخوانیم:
نخستین قطرهها از آسمان فروافتادند. اول به شکل پراکنده، اما بعد به رگبار تبدیل شدند. خواست تا خیس نشده پا به فرار بگذارد، اما او را دید: پابرهنه راه میرفت، صندلهاش را به دست گرفته بود و کنار اقیانوس زیر باران… با امواج بازی میکرد. تعجب کرد و شگفتزده به او خیره شد: دخترک طرح موجهای برگشتی را دنبال میکرد. و مراقب بود تا لبه پیراهنش تر نشود. لحظه کوتاهی که با بیتوجهی گذشت باعث شد آب تا مچ پاهاش بالا بیاید؛ غافلگیر شده بود، زد زیر خنده. کمی بیشتر در اقیانوس خاکستری پیش رفت، دور خودش میچرخید. و خودش را به بیکرانگی عرضه میکرد. طوری رفتار میکرد انگار جهان به او تعلق دارد. در موهای بورش که باد با آنها بازی میکرد، تل زردی از گلهای ریز مانع ریختن زلفها به چهرهاش میشد. از آسمان سیل میبارید.
۶-تبصره ۲۲
رمان جنگ یکی از ماندگارترین و بهترین آثار ادبی به شمار میآید و به دلایلی فجیع، اما واضح، یکی از فرمهای ادبی مهم و تاثیرگذار قرن پرمشقت بیستم است. رمان جنگ نهتنها در توصیف روایت تاریخی این قرن نقش داشته، بلکه تکنیکها، طعم، و شالوده هنری رمان مدرن و مدرنیستی را هم شکل داده است. یکی از مهمترین آثار ضدجنگ جهان «تبصره ۲۲» است که نخستین و بهترین اثر جوزف هلر نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۹۶۱ چاپ شد. این رمان اگرچه در زمان انتشارش با استقبال چندانی روبهرو نشد، اما بعدها بهعنوان یکی از بهترین آثار ضدجنگ در جهان شناخته شد، تاجاییکه در سال ۱۹۹۹ در فهرست صد رمان بزرگ قرن بیستم به انتخاب کتابخانه مدرن آمریکا، در ردیف هفتم قرار گرفت. «تبصره ۲۲» در کنار «طبل حلبی» یکی از دو کتاب مهمی است که هم فجایع دوران جنگ و هم پوچی و بیگانگیای را که در دوران سرد صلح حکمفرما شده بود به تصویر میکشند. آنطور که جوزف هلر خود میگوید، کتابی است که میخواهد نهفقط رمان جنگ، که «دایرهالمعارفی از فضای ذهنی موجود» باشد. کتاب با طنزی تلخ و عجیب به موضوع جنگ، و به دنیایی از تاریکترینهایی که واقعی نمینمود، میپردازد.
و حالا باهم برشی از «تبصره ۲۲» را با ترجمه احسان نوروزی در نشر چشمه میخوانیم:
بعد از اینکه یوساریان تصمیم گرفت باقی جنگ را در بیمارستان بماند، به تمام کسانی که میشناخت نامه نوشت و اعلام کرد که در بیمارستان است ولی نگفت چرا. یکروز فکر بهتری به سرش زد. برای تمام کسانی که میشناخت نوشت دارد به ماموریت بسیار خطرناکی میرود. «داوطلب میخواستند. خیلی خطرناک است، ولی بالاخره کسی باید این کار را انجام بدهد. به محض اینکه برگشتم برایتان نامه مینویسم.» و از آن به بعد دیگر برای کسی نامه نفرستاده بود.
۷-راهنمای فلسفی زیستن
فلسفه، تاریخ خودآگاهی بشر و تامل در دنیاست. در یک کلام شور فردی و جمعی برای خرد است. فلسفه گنجینهای است علنی از واژگان و سرشار از مفاهیم انتزاعی و آگاهانهای است که جایگزین نقنقها و غرغرهای صرفا فایدهگرایانه ظاهرا پرمعنا شدهاند: «هرکس با دیدگاه آشنای خود.» اما یک پرسش: «آیا در همین زندگی روزمره، بهویژه در هنگامه بروز تعارضها این توانایی که بتوانیم دیدگاه خود را کنار بگذاریم و از دیدگاه دیگری به مساله نگاه کنیم، هم میتواند سودمند باشد؟» پاسخ شاید در تلنگر و تاملی باشد که ما را به پرسشهای متعددی برانگیزد؛ کاری که «راهنمای فلسفی زیستن» با ما میکند همین است؛ این کتاب چون آینهای است که ما را روبهروی خودمان قرار میدهد و به پرسش وامیداردمان: گویی «پرسش مدام» است و بهقول حافظ، «عیش مدام» برای «لذت آگاهی».
«راهنمای فلسفی زیستن» نوشته لوک فرای (ترجمه افشین خاکباز، نشر نو) دعوتی است برای بازپرسیدن سوالهای بجا، درست، منطقی و البته ایجاد افقهای دید بیشتری برای همه ما بهمنظور غورکردن در هستی و انسان، و دیدن دیگربار آن از زوایایی دیگر. «راهنمای فلسفی زیستن» بیش از آنکه حرف بزند، عملا نشان میدهد که فلسفه مجموعهای از اطلاعات نیست، بلکه پرسشگری و خردورزی است. این کتاب با هدف پلبستن میان فلسفه و زندگی نوشته شده و به زبانی شیوا میکوشد تا آموزههای ماندگار فلسفه از جمله نقش اساسی آن در دستیابی به سعادت و زندگی همراه با معنا را توضیح دهد. نویسنده در کتاب میکوشد روش نقد اندیشههای فلسفی را معرفی و ما را با دیدگاههای فلسفی متفاوت آشنا کند: از فلسفه یونان باستان تا فلسفه مسیحیت، اومانیسم عصر روشنگری، پسامدرنیته و پساساختارگرایی.
۸- اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشتهام
داستانهای خوب از ما انسانهای بهتری میسازد؛ انسانهای بهتر، جهان بهتر میسازند. «اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشتهام» و «ما یک خانه آبی داریم» (با مقدمه زندهیاد فتحاله بینیاز، ترجمه سیروس نورآبادی، نشر شورآفرین) مصداق بارز همین نوع نگاه به ادبیات است؛ داستانهایی که هر کدام، پنجرهای است بر دیوارهای محفظه دربستهای از فضا و زمان، که «همه ما» در آن زندگی میکنیم. این داستانها، به ما اجازه میدهند تا در ذهنهای یکدیگر وارد شویم، نهتنها از طریق همذاتپنداری با شخصیتها، بلکه با مشاهده دنیا از منظر بزرگترین نویسندگان جهان. و این همان قدرت ادبیات است که بیشترین توان را برای همدلی داراست؛ چراکه داستانهای خوب، از نیروی فرهنگی شگرفی برخوردارند و به ما اجازه میدهند تا با کسانی همدلی و همراهی کنیم که گوشهای از زندگی «همه ما» را در دنیای کلمات بازی میکنند: و اینگونه «همه ما» به کشف ناشناختههای خود و دیگری میرویم که دعوتی است به یک سفر مکاشفهآمیز، برای لذت آگاهی.
هر یک از داستانهای این دو کتاب، آینهای است برای دعوت به دیدن و ساختن دنیایی بهتر. انگار که مقابل بیستوپنج آینه ایستادهایم. در هر آینه، «من»ی از خودمان میبینیم که با آینههای دیگر متفاوت است؛ یعنی ما با بیستوپنج «من» مواجه میشویم که هر کدام بخشی از وجودمان را نشان میدهد. هر کدام از این «من»ها، تجربههای زیسته همه ما هستند در موقعیتهای مختلف. در این دو کتاب، همه این بیستوپنج «من» در بیستوپنج داستان به ایفای نقش میپردازند تا بخشهایی از زندگی همه ما را روایت کنند. آلبر کامو، ولادیمیر ناباکوف، ویرجینیا وولف، شرلی جکسون، آلیس مونرو، جومپا لاهیری، جان آپدایک، ترومن کاپوتی، فرانک اوکانر، کاترین منسفیلد، ردیارد کیپلینگ، ایتالو کالوینو، سلینجر و… در داستانهای «اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشتهام» و «ما یک خانه آبی داریم»، ما را به ضیافت آینهها دعوت میکنند برای خوانش تکهتکههای خودمان در «تجربه زندگی مشترک» و «تجربه زندگی و مرگ» در بهترین داستانهای کوتاه جهان.
*روزنامهنگار و داستاننویس
آرمان
2 نظر
شمین
کلی مرسی آرمان
پرویز احمدی نژاد
رمان ” دیدار در قیامت ” را به زبان فرانسوی خواندم و لذت بردم. بعد از خواندن رمان ادم تا مدتها شخصیتها را دنبال میکند. تازگیها از روی این رمان یک فیلم سینمایی هم ساخته اند که سناریوی آنرا لومتر نوشته و دو پونتل فیلم را گارگردانی کرده و بازیگر نقش اول هم هست. فیلم بسیار جالبیاز آب در آمده. اما رمان چیز دیگری است. امیدوارم ترجمه ی ایرانی این اثر قابل خواندن باشد.