این مقاله را به اشتراک بگذارید
خاطرات یک روزنامه نگار
احمد زیدآبادی، نویسنده و روزنامهنگار مستقلی است که در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و از دانشکده حقوق دانشگاه تهران دکترای روابط بینالملل گرفت. موضوع تز دکترای او «دین و دولت در اسرائیل» بود. فعالیت مطبوعاتی او از سال ۱۳۶۸ با روزنامه اطلاعات آغاز شد و در سالهای اخیر از کار در مطبوعات ایران محروم شد. او از بخت خوب یا بد در این سالها مشغول نوشتن زندگینامهاش بود. بهتازگی خاطرات زیدآبادی به همت نشر نی منتشر شده است: «از سرد و گرم روزگار» پیشدرآمد خاطرات پنججلدی اوست. زیدآبادی در این کتاب خاطرات خود را تا ١٨ سالگی روایت میکند. کتاب شرح زندگی زیدآبادی از کودکی تا زمانی است که در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران قبول و برای تحصیل از سیرجان عازم تهران میشود. او در ٧ فصل خاطرات روزگار سخت کودکیاش و ماجراجوییهای دوران نوجوانیاش را روایت میکند: از زندگی در سیرجان و منطقه زیدآباد تا فقر، بیپناهی و شادیهای کوچک. او مینویسد: «سرنوشت به دنبالم بود؛ «چون دیوانهای تیغ در دست» بهخلاف همسالانم، تسلیم آن نشدم. هر غروب پاییز از بلندای تکدرخت تناور روستایمان چشم به افقهای دوردست و بیانتهای کویر دوختم و به آواز درونم گوش فرادادم؛ آوازی که مرا به «انتخاب» فرامیخواند. پس انتخاب کردم؛ فقر و بیپناهی را با شکیبایی تاب آوردم، از رنج و زحمت کار شانه خالی نکردم، سر در کتاب فروبردم و بر همه تباهیهای محیط اطرافم شوریدم». خواننده در طول کتاب شاهد شکلگیری شخصیت راوی است، چنانکه برای هر اقدام او میتوان در صفحات قبل علتی یافت که زمینهساز آن بوده است. او همچنین در روایت خود به اصطلاحات، غذاهای محلی و سنتهای مردم آن منطقه نیز اشاره میکند.
زیدآبادی درباره این کتاب مینویسد: «آنچه مرا به نوشتن خاطرات دوران کودکیام ترغیب کرد، پنج چیز بود. نخست اینکه، خواهرانم دوست داشتند رنج و محنتی که در زندگی تحمل کردهاند در جایی ثبت شود. درواقع من تنها بخشی از شرایط محنتبار آنان را به تصویر کشیدهام و اصل ماجرا در مواردی واقعاً غمانگیزتر از این بوده است. دوم اینکه، به نسل کنونی نشان دهم که مال و جاه شأن آدمی را تعیین نمیکند. جوهر انسانی از طریق اراده و انتخاب و شکیبایی و آگاهی و عزت نفس تبلور مییابد و رشد میکند. سوم اینکه، گویا برخی سادهدل، واقعاً جنگ روانی برخی از رسانهها را باور کردهاند که منتقدان، در پر قو بزرگ شدهاند و همین که در شرایطی «شیرنسکافه» عصرانهشان قطع شود، به دریوزگی میافتند. چهارم اینکه، اثری به نسبت ادبی خلق کنم که در همان حال که بغضی در گلو مینشاند، لبخندی نیز به لب آورد.
بهواقع طنز و تراژدی را آن هم نه بر مبنای خیال که بر اساس واقعیتی روزمره با یکدیگر ترکیب کردهام تا ماهیت زندگی بهتر نمایان شود. و پنج هم اینکه، گویا سرنوشت اهل سیاست این شده است که در کهنسالی، وسوسه تدوین و ثبت خاطرات به جانشان افتد درحالیکه دیگر نه توان تمرکز دارند و نه حافظهشان یاری میکند. با توجه به این تجربه در حقیقت من نوعی پیشدستی کردم و «از سرد و گرم روزگار» را بهعنوان پیشدرآمد خاطرات پنججلدیام، به نگارش درآوردم. شیوه نگارشم نیز به نحوی بود که یکسره دچار ممیزی وزارت ارشاد نشود. حذفیات کتاب درمجموع قابلتحمل بود و آسیبی به ساختار آن وارد نکرد». پیش از این نیز زیدآبادی در سال ۱۳۸۱ کتاب «دین و دولت در اسرائیل» را از سوی نشر روزنگار منتشر کرده بود.