این مقاله را به اشتراک بگذارید
روح شهر
پارسا شهری
پاریس از دور نمایان شد
«بیش از ده قرن از عمر سفرنامهنویسی ایرانی میگذرد. با نگاهی به تاریخ کتابت در ایران درمییابیم که در دوره قاجار سفرنامهنویسی به اوج خود تا آن زمان رسید.» و همین مناسبت کافی است تا سفرنامههای دوره قاجار به مبنایی برای تأمل در نسبت فرهنگ و سیاست ایران با دیگر نقاط جهان، خاصه اروپا، بدل شود. اخیرا نیز سه کتاب با عنوان «تماشای شهر» در نشر اطراف بهروایتِ علیاکبر شیروانی چاپ شده است: «پاریس از دور نمایان شد»، «قهوه استانبول نیکو میسوزد» و «آسمان لندن زیاده میبارد». این سه کتاب بنا دارد تصویری از این شهرها بهروایت مسافران دوره قاجار ارائه دهد. از نظر مؤلفِ این کتابها، «آنچه از دوران پیش از قاجار بهجا مانده گرچه برای فهم تاریخی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن دوران بسیار راهگشاست، اما بهدلیل محدودبودنش تصویری چندلایه و پازلگونه از موضوعی خاص بهدست نمیدهد.» شیروانی معتقد است سفرهای قاجاری به شهرهای دور تصویرهای نخستین ما از این شهرها را شکل داد؛ تصاویری که همچنان حضور پررنگی دارند. مجموعه «تماشای شهر» درپی یافتن روح چند کلانشهر است؛ روحی که مسافران ایرانی دوره قاجار با آن روبهرو شدهاند. از نظر مؤلفِ «تماشای شهر» متون تاریخی منشور چندوجهی است که بسته به زاویهدید تماشاگر، تصاویر مختلفی را در معرض نمایش میگذارد و ازاینرو، این آثار بنا دارد در ارائه روح شهرها بیش از اهتمام به دغدغههای صلب و سخت مورخان و پژوهشگران به روایتی برسد که خواندنش برای مخاطب لذتبخش و شیرین باشد. جلد نخست این مجموعه، «پاریس از دور نمایان شد» چنین آغاز میشود: «شهر پاریس شأنش اجل از آن است که کسی بتواند چگونگی آن را بنویسد…» در این مجلد روح پاریس کلاف پیچیدهای از عناصر دیدنی و نادیدنی تصور شده است که در شکلگیری آن مسافران سهم بسیار داشتهاند. گزارش نخستین مواجهه با شهر موضوع این کتاب است، پاریس مسافران قاجاری.
قهوه استانبول نیکو میسوزد
جلد دوم از مجموعه «تماشای شهر» مربوط است به استانبول؛ روایت مسافران قاجاری از استانبول. روایتِ شیروانی از استانبولِ دوره قاجار با سطری از ابوالحسن خرقانی آغاز میشود: «تو رنگ اینها را به من نمای تا من جایگاه ایشان با تو نمایم.» مقدمه با این جمله آغاز میشود که شهرها رنگ دارند و رنگ هر شهر برآمده از معماری و جغرافیا و آدابورسوم و پوشش و لباس و صدها عامل دیگر است بهعلاوه تصورات و خیالپردازیهای کسی که به شهر فکر میکند. «شهرها رنگ دارند و معمولا برای هر شهری یک رنگ اصلی و هزاران زیررنگ در ذهنمان نقش بسته است…» روایت شیروانی از استانبول پیوند میخورد با روایتِ میرزامحمدحسین که از شمایل و چهره اهالی استانبول مینویسد که سفیدرو و سیاهمو هستند یا نظیفاند و در نظافت اصراری دارند. یا مظفرالدینشاه که از دورنمای شهر استانبول مینویسد که عمارات چندمرتبه دارد و گلدستهها و منارهها… و بعد میرزافتاحخان که از آمدوشد و وسایلنقلیه مینویسد. اما برگردیم به رنگِ شهرها که در مقدمه جلد دوم، یعنی «قهوه استانبول نیکو میسوزد»، از مباحثِ کلیدی است: «شهر رنگش را میپاشد روی آدمهایش و آدمها را به رنگ خودش درمیآورد.» اما «شهر از این منظر موجودی است بیرحم که به اختیار و انتخاب کسانی که دربرشان گرفته توجهی نمیکند و همه را ناگزیر به رنگ خودش مهمان میکند.» و بعد، مؤلف مینویسد مسئله انتخاب درمیان است. برای متولدان شهر و ساکنان آن رنگپذیری از شهر ناخواسته است اما مسافر به انتخاب خودش آمده است تا رنگ بگیرد دستکم برای مدتی. میخواهد رنگ شهرش نباشد و تغییر کند. «در روزگاری نهچندان کهن، سفرنامهها چشم عمومی مردم برای شناخت رنگ شهرها بودند. مسافر با سفرنامهاش که کمی از رنگ سفرش داشت، مردم را فرامیخواند که کمی رنگ بگیرند از شهری دور یا نزدیک. هرچه شهر دورتر بود تضاد رنگی شدیدتر میشد و اشتیاق برای فراگرفتن آن رنگ بیشتر.» این است که سفرنامههای کهن برای نگاه دوباره به رنگ اصلی شهرها که در نظر مؤلف همچنان با گذشت سالها در ما مستتر و مستقر است، بهکار میآید و همین بازشناسی رنگها شاید یکی از ایدههای خلقِ مجموعه «تماشای شهر» بوده است.
آسمان لندن زیاده میبارد
جلدِ سوم «آسمان لندن زیاده میبارد» ادای دینی است به قاسم هاشمینژاد، نویسنده «فیل در تاریکی». البته علیاکبر شیروانی پیشتر کتابی با عنوان «راه ننوشته» منتشر کرده بود شامل گفتوگوی مفصل با قاسم هاشمینژادِ فقید که زیر بار گفتوگو نمیرفت و در خلوت خود سالیانی نوشت و آثاری مهم و ماندگار بهجا گذاشت. آنچه ایده اصلی آن را شکل میدهد، اینبار نه رنگ و روحِ شهر، که بافت و معماری شهری است و مساحت، بناهای شاخص، کوچه و خیابانها، تاریخچه شهر. «اینها دستاویزهایی است برای آنان که برای هر چیزی عین و حقیقتی قائلاند و عین و حقیقت را جز در پیداها نمیجورند، اما غافلاند از اینکه در نگاه به هریک از همین پیداهای شهر پیدای دیگری را حذف میکنند و در انتخاب، خیال خفته است؛ چه رسد به ناپیداها.» از نظر مؤلف، پدران ما سفر کردهاند برای پیداکردن حقیقت و خیال راهنما و راهبر آنان بوده، ما نیز چنینیم. این ایده که سفر به شهرهای دورتر برای ما جذابتر است تا سفر به شهرهای نزدیک، ایدهای است که روایت را پیش میبرد. «تلخ یا شیرین، بدانیم یا ندانیم، همچنان در سایه خیال آنها زیست و سفر میکنیم و آنها بعضیشان در سایه خیال دورتری بودند و بعضی خود خیالآفرین. خیال آمیخته با حقیقتی که در سفرنامههای دوران قدیم میبینیم راههای اصلی سفرهای امروزی را میسازد.» و مجموعه «تماشای شهر» در جستوجوی آن خیال است تا هم نسبت ما با گذشتگان روشن شود و هم نسبت ما با شهرها تا از این رهگذر در خیالهایمان تجدیدنظر کنیم.
تماشای شهر، علیاکبر شیروانی، نشر اطراف