این مقاله را به اشتراک بگذارید
تکثیر غیرقانونی کتاب و ناشران
حسن کیائیان*
این روزها اوضاع واحوال کتاب خوب نیست.
در سالهای گذشته همهساله به دنبال برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران , تعطیلی مدارس و دانشگاهها، رکودی نسبی بر بازار کتاب حاکم می شد که تا اواسط شهریور ماه برای کتابهای درسی _ و اواسط مهرماه ـ برای کتابهای عمومی _ ادامه داشت.
امسال این رکود ابعاد گستردهتری یافته و کتاب فروشیها ـ را تا جایی که دیدهام و شنیدهام _ با مشکلات بیشتری از سالهای گذشته مواجه کرده است.
لابد این رکود کم سابقه چون هر پدیدهی اجتماعیـفرهنگی دیگری ابعاد مختلفی دارد که شناخت ریشههای آن از حوصلهی این مختصر خارج است.
قصدم از این نوشتهی کوتاه اشاره به یکی از عوامل مهم این رکود است که چند روز پیش تصویر تازهای از آن را بهعینه دیده و لمس کردم.
برای کاری مقابل دانشگاه تهران رفته بودم، از تعداد زیاد بساطیهای کتاب پیادهروی آن شوکه شدم. در عرض دو سه ماه از چند بساطی به دهها بساطی رسیدند. تعدادی هم در مناطق دورتر (مانند تقاطع انقلاب با ولیعصر یا خیابان کارگر بالاتر از میدان انقلاب) بساطشان را پهن کردهبودند.
در این بساطها مقدار زیادی کتاب بهچشم میخورد که تعداد قابلتوجهای از آنها کتابهای پرفروش ناشران مختلف بود.
از گذشته در بازار کتاب این روال وجود داشته و دارد که هر ناشری(از دهها کتاب منتشر شدهی خود) با چند عنوان از پرفروشترین آنها میتواند ادامهی کار بدهد و درحقیقت این کتابهای بهاصطلاح برو هستند که بار مالی هر ناشری را بهدوش میکشند و اگر جلوی انتشار این چند کتاب پرفروش هر ناشری گرفته شود رکود در کار آن ناشر ایجادشده و حتی احتمال تعطیلی آن انتشاراتی میرود. چند کتاب پرفروش نشرچشمه هم در میان کتابهای این بساطیها بود بهخصوص یکی از این کتابها،کتاب معروفی از نویسندهی بزرگ معاصرمان بود که سالها است منتشر میکنیم.
سر سخن را با بساطی باز کردم، بهقصد گرفتن اطلاعات بیشتر، مرا شناخت و برخوردی دوستانه توأم با پوزش کرد. به اشارهی او به دفتری در طبقهی دوم یکی از ساختمانهای همان حوالی رفتم و سراغ کسی را که گفته بود عامل اصلی انتشار غیرقانونی این کتابهاست گرفتم. طرف که با یک تبختر و آرامشی پشت میزش نشسته بود در پاسخ اعتراض من خیلی خونسرد گفت که چند نسخهای از این کتاب را کسی برایمان آورده بود و ما هم توی یک کارتن به شهرستان فرستادیم. آه از نهادم بلند شد که این کتابها تنها در این بساطیها عرضه نمیشود و کارتنکارتن به شهرستانها هم فرستاده میشود.
حین اعتراض به این آقا یادم آمد که همکاری گفتهبود چندی پیش در پیگیری انتشار کتابهایش به نظیر چنین مکانی رسیده بود و در پاسخ اعتراضش مورد ضربوشتم طرف مقابل قرار گرفت و اعتراض آن آقا که من ۱۲۰ بساطی را تغذیه میکنم، تو میخواهی ۱۲۰ نفر را از نانخوردن بیندازی؟!! و همکار ما را محترمانه! با کتک از دفتر بیرون انداختند. یاد سخن آن همکارم افتادم و فکرکردم اگر این حضرت بخواهد نظیر این بلا را سر من بیاورد، با این قلب مجروحم بیشک کارم بیخ پیدا خواهد کرد. این بود که بهآهستگی، سربزیر و سرافکنده! راهم را کشیدم و از دفتر آن جناب بیرون آمدم.
این معضل چندسال پیش برای فیلمهای فارسی پیشآمده بود که در یک هماهنگی کامل بین اهالی سینما، معاونت هنری و نیرویانتظامی، بساط تکثیرکنندگان غیرقانونی فیلمها در زمانی کوتاه برچیده شد.
ابعاد این مشکل انقدر گسترده شده که بیشک هم وزارت ارشاد و هم اتحادیه وهم نیرویانتظامی و هم شهرداری کل و منطقه در جریان آن هستند.چرا این ارگانها با هماهنگی یکدیگر سرمنشأ این تخلف آشکار را کشف و عوامل آن را (که بیشک نباید از چند نفر بیشتر باشند) جمع نمیکنند بر من معلوم نیست. این سوالی است که بهنظر میرسد مسوولان محترم وزارت ارشاد بهعنوان متولیان دولتی نشر کشور باید پاسخ دهند ولی شنیدهام که مسوولان انتظامی و قوهیقضائیه در این مورد معتقد به وجود شاکی خصوصی هستند که اولأ امکان گرفتن فاکتور از هیچیک از این بساطیها یا روسایشان ممکن نیست تا بر اساس آن کسی شکایتی بکند. ثانیأ این کار مانند آن است که بخواهیم با کندن برگبرگ یک درخت بدی آن را از بین ببریم.ادامهی این مدارای به اینصورت نهادهای دولتی درگیر در این ماجرا صورت خوشی ندارد. بعید است این نهادهای قدرتمند نتوانند از پسِ جمعکردن بساط چند نفر آدمی که به این عیانی دست به کار غیرقانونی میزنند برآیند.
*مدیر انتشارات چشمه
منبع: روزنامه شرق شماره ۳۰۶۰ – ۲۳ دی ماه ۱۳۹۶