این مقاله را به اشتراک بگذارید
تحمل سختیهای یک تصمیم جدی
نگاهی به کتاب «چگونه با پدرت آشنا شدم» اثر مونا زارع
احسان راسخی
میگویند هر روز فرصتی برای یک شروع تازه است؛ اگر یک روز از خواب بیدار شدی و برنامهای نداشتی، بهتر است برگردی و دوباره بخوابی. برخی از ما عادت داریم در ابتدای روز برای خود اهدافی را تعیین کرده و همهی تلاش خود را برای رسیدن به آن بکار میگیریم. توانایی آدمها به میزان عزم آنهاست. بعضی از همین تصمیمات زندگی آدمی را دچار تغییرات ناگهانی میکنند.نمونه مناسب این جمله، داستان کتاب «چگونه با پدرت آشنا شدم؟» است.
داستان کتاب از ساعت هفت صبح یک روز تعطیل جمعه شروع میشود. روزی که اغلب ترجیح میدهند توی رختخواب بمانند و استراحت کنند، اما اینکه کسی به ذوق شوهر کردن از خواب بپرد، فقط از عهده قهرمان داستان مونا زارع برمیآید. راوی داستان دختر پر تلاشی است که برای یافتن مرد رویاهایش از هیچ کوششی فروگذار نمیکند. شخصیت اصلی این داستان سعی کرده زحماتی را که برای ازدواج کشیده، به صورت نامههایی که خطاب به فرزندش نوشته شده برای او شرح دهد. هر یک از این نامهها بخشی از داستان را تشکیل میدهد. مثلا نحوه پیشنهاد ازدواج او به پسرعمویش که منجر به مرگ زن عمو شد.
«زن عمو کیسه صفورا دقیقا ساعت ۷ صبح جمعه مرده بود. بهروز و مادرش پیغام من را خوانده بودند و به حماقت و پیشنهاد من آن قدر خندیده بودند و مسخرهام کرده بودند که باعث فشردگی عضلات قلب صفورا شده بود. بهروز هم تا توانسته بود تنفس مصنوعی داده بود و باعث ترکیدگی ششهای مادرش شده بود.»
و یا شروع رابطه عاطفی اشتباهی با پیرمرد صد سالهای که از قضا پدرِ شوهر خالهاش از آب در میآید و یا اینکه با باز کردن باب صمیمیت با معلم خصوصی به خیال خودش یک تیر به دو نشان زده. علاوه بر مضمون طنز داستان که به تنهایی میتواند دختران و پسران دم بخت را ساعتها مشغول خود کند و الگوی کامل و شجاعی از شخصیت داستان برای قشر مجرد بسازد، هر یک از این نامهها با عنوانی جالب و طنزآمیز آغاز میشوند که خود به بار طنز داستان اضافه میکنند. مثل: خاطراتت را قورت بده، تخم نابودی، سرنوشت چغرهای بد بدن و …
در واقع هر یک از این نامهها بهانهای هستند برای اینکه راوی به بیان برداشت خود نسبت به مردها و طرز فکرشان، انواع و اقسام آنها، هدم درکشان از جهان زنانه و … بپردازد و از این طریق درسهایی آموزنده برای آیندهی گیرنده نامهها (دخترش) ارائه کند. البته چنانکه پیداست کلیت این ماجرا اگرچه گاه حاوی نکات جالب توجه است اما بیشتر به نیت سرگرم کردن مخاطب از طریق شوخی با چیزهایی است که در دنیای پیرامون خود اغلب با آنها سروکار داشته است. نویسنده برای اینکه سیر مستقیم داستان برای خواننده تکراری نباشد، در برخی از قسمتها خستگی را بهانه کرده و نقاشیهایی از وصف حال شوهر محبوب خیالیاش کشیده که در نوع خود دیدنی هستند. مونا زارع در داستان خود سعی کرده با خلق موقعیتهای طنزآمیز، پی در پی خواننده را غافلگیر کند.
به این ترتیب مونا زارع در «چگونه با پدرت آشنا شدم؟»، برای نشان دادن سختی های تشکیل خانواده، به فرزندش به سراغ روایت جزئیترین خاطرات شخصیتی خیالیذ=در داستان خود رفته است.
این یادداشتهای طنزآمیز پیش از این توسط مونا زارع در روزنامه شهروند منتشر شده بود، حال با چاپ این کتاب در بخش جهان تازه دم نشر چشمه که به نویسندگان طنز نویس اختصاص یافته، علاقمندان میتوانند این مجموعه را یک جا و با سر و شکلی قابل قبول در اختیار داشته باشند.
نشر چشمه یکی از پرکارترین ناشر این روزهای بازار کتاب در کشور ماست، ناشری که آثاری متنوع را برای مخاطبانی از طیفهای گوناگون با علایقی متفاوت به بازار فرستاده است. در میان مجموعههای متنوع این ناشر، «جهان تازه دم داستان» منحصرا به انتشار کتابهای طنز اختصاص یافته که در میان آنها هم عناوینی از ترجمه آثار نویسندگان خارجی یافت میشود و هم آثاری از نویسندگان ایرانی. کنار هم قرار گرفتن مجموعه این آثار در کنار هم صرف نظر از اینکه به مخاطب فرصت آن را می دهد تا خوراک مورد علاقه خود را در اختیار داشته باشد، کمک میکند تا با خواندن این آثار بتواند مقایسهای بین نوشتههای طنزآمیز نویسندگان کشورمان با سایر کشورها انجام داده و دریافتی از سطح کیفی طنزهای روایی در ایران و همچنین دیگر کشورها داشته باشد.
به نقل از الف کتاب
****
«چگونه با پدرت آشنا شدم؟»
نویسنده: مونا زارع
ناشر: چشمه، چاپ اول ۱۳۹۶
۱۲۶ صفحه؛ ۱۱۰۰۰ تومان