این مقاله را به اشتراک بگذارید
بازار داغ رو نویسی
حاشیهای بر متن
سایر محمدی
جامعه اهل قلم به کجا میرود؟ ورود به جرگه اهل قلم اعتبار مادی به همراه نداشته و ندارد، اما اندک اعتبار اجتماعی اگر داشته و دارد عدهای کمر به قتل آن بستهاند. عدهای به هر حیله و نیرنگ سعی در آلوده و بدنام کردن صنعت نشر دارند. تا این اندک اعتبار را هم از جامعه اهل قلم بگیرند مخدوش و بیخاصیت کنند. ناشری (معتبر؟!) کتاب ناشر دیگری را که پرفروش شده است عیناً با عنوان دیگر به اسم جعلی یک نویسنده جعلی بدون حتی تغییر یک واو عیناً چاپ میکند.
عدهای کتابهای تازه منتشر شده و پرفروش ناشران را عیناً به صورت زیرزمینی چاپ افست میکنند و به صورت غیر قانونی در پیاده روها عرضه میکنند و به کتابفروشیهای شهرستانها و برخی کتابفروشان تهران با ۴۰ درصد تخفیف میدهند تا ناشر اصلی و قانونی کتاب را به ورشکستگی بکشانند و او را از دور خارج کنند. نویسندهای که ترجمه کتابش پرفروش شده دهها نفر ترجمه اصلی را رونویسی و با اندک تغییری در نثر مجدداً به ارشاد تحویل میدهند مجوز میگیرند و منتشر میکنند و شما ناگهان با دهها ترجمه از یک کتاب در بازار مواجه میشوید که نام هیچ مترجمی به گوش شما نخورده است. کتاب «صدسال تنهایی» مارکز ۴۰ سال پیش به قلم بهمن فرزانه ترجمه شد و سه ویراستار تراز اول آن را در سه مرحله ویرایش کردند (نثر فارسی فرزانه بسیار ضعیف و شلخته بود و تا آخرین سالهای عمرش نیز این گونه بود) سرانجام ترجمهای شاهکار از این رمان به بازار عرضه شد. پس از ممنوعیت انتشار آن در سالهای پساز انقلاب ترجمهای دیگر از آن با حذف و اصلاح به بازار آمد و با اقبال عمومی روبهرو شد. همین اقبال عمومی سبب شد دهها ترجمه دیگر از این اثر منتشر شود. سرانجام ترجمه فرزانه هم با حذف چند سطر و پاراگراف تجدید چاپ شد. اما بازار پر شده از ترجمههای متعدد صدسال تنهایی به قلم جوانهایی که هنوز لیسانس خود را در رشته زبان انگلیسی نگرفتهاند. صدسال تنهایی رمانی به زبان اسپانیولیاست که اثری پیچیده و سختخوان است. چگونه میشود مترجمی جوان در نخستین ترجمهاش به سراغ صدسال تنهایی برود؟! جز با تقلب و رونویسی از دست فرزانه و دیگران؟؟ همین وضع را شازده کوچولوی اگزوپری با نزدیک به ۲۰ ترجمه دارد (البته به غیر از چهار پنج مترجم برجسته و صاحب سبک). و کتاب «پیامبر» جبران خلیل جبران نزدیک به ۲۵ ترجمه. به کجا میرویم؟
چنین تقلبهایی قطعاً سودی مادی نصیب مترجم نمیکند، اما جلوی ارقام دفترچه پسانداز ناشر را شاید چند صفر بیفزاید. چرا این روند چنین رشدی شتابان پیدا کرده است. دهها ترجمه از آثار فدریکو گارسیا لورکا، نرودا، پاز، ریتسوس و دهها شاعر تراز اول جهان با اسامی مختلف راهی کتابفروشیها شده و میشود. مگر این شاعران چند شعر دارند همه هم ترجمههایی که قبلاً ترجمه شده بودند. یک سوم از شعرهای لورکا قبل از انقلاب به فارسی ترجمه و توسط انتشارات امیر کبیر منتشر شده است. مترجمهای جدید و جوان چرا سراغ آن دوسوم باقیمانده نمیروند، اگر هنری دارند.
ایران
تکمله مد و مه
برخی از این ناشران چنان در رونویسی و چاپ عجله دارند که حتی عکس یک فرد دیگر را جای خلیل جبران خلیل پشت جلد کتاب زده اند. عکس مطلب ناظر به همین نکته است. این مسئله نشان دهنده بیگانگی ناشر با حوزه ای است که برای پولسازی به آن وارد شده است.