این مقاله را به اشتراک بگذارید
«زیتون» عنوان رمانی است از دیو اگرس که بهتازگی با ترجمه فاطمه باقری و حمید ورمزیاری در نشر نگاه به چاپ رسیده است. این رمان، بر اساس واقعیت و روایات سفر واقعی عبدالرحمان وکتی زیتون به نیواورلئان در زمان طوفان کاترینا نوشته شده است. زیتون مردی میانسال و پدر چهار فرزند و یک آمریکایی سوریتبار است. او در زمان طوفان به لوییزیانای بحرانزده میرود تا به وسیله یک قایق به همسایههای سابقش و حیوانات و آبزیان کمک کند و آنها را از مرگ نجات دهد. زیتون تا قبل از طوفان ساکن همانجا بوده است. روایت اگرس در این رمان نشان میدهد که در سال ٢٠٠٩ و هنگامی که بحرانی طبیعی زندگی بسیاری را به خطر انداخته بود، انسانیت هنوز در آمریکا وجود داشته است آن هم در شرایطی که دولت آمریکا تلاش چندانی برای کمکرسانی به مصیبتزدگان نمیکرد. در بخشی از این رمان میخوانیم: «زیتون صبح زود بیدار شد. از پشت بام به طرف قایقش پایین آمد و به آن طرف خیابان رفت تا به سگها غذا دهد. با نزدیک شدن زیتون، سگها زوزه میکشیدند. زیتون این کار سگها را نشانه آرامش و تشکر تلقی کرد. از درخت بالا رفت، از روی تخته با دقت به طرف خانه سمت راست حرکت کرد و از پنجره به داخل خانه خزید. دو تکه استیک بزرگ برای سگها انداخت و ظرف آبشان را پر کرد. وقتی آنها مشغول خوردن غذایشان بودند، از پنجره به سمت بالا بیرون رفت، با دقت پا بر پشتبام همسایه گذاشت و به راه خود به درون خانه همسایه ادامه داد تا به آن دو سگ دیگر هم غذا دهد. عوعو میکردند و دمهایشان را تکان میدادند. دو تکه گوشت بره وسط آنها انداخت و ظرف آبشان را پر کرد. آنجا را از راه پنجره ترک کرد. به طرف قایقش پایین آمد و پارو زد و دور شد.» از «زیتون» پیشتر دو ترجمه به فارسی موجود بود. یکی ترجمه بابک مظلومی که در نشر نیک درآمده و دیگری ترجمه شهین وکیلیتهامی که توسط نشر بوتیمار به چاپ رسیده است. «زیتون» از جمله آثار اگرس است که چندین جایزه برده است. اگرس درباره این رمانش این توضیح را داده که «این کتاب قصد ندارد به همه وقایع نیواورلئان یا طوفان بپردازد بلکه تنها روایتی از تجربیات یک خانواده قبل و بعد از طوفان است و با همکاری خانواده زیتون نوشته شده است و دیدگاه آنها نسبت به حوادث را منعکس میکند.» بااینوجود «زیتون» بسیاری از زوایای طوفان را به تصویر میکشد.
به نقل از شرق
1 Comment
بهمن سپهري
سال ۹۱ ترجمه بابک مظلومی از این کتاب را خواندم و عجیب ذهنم درگیر ماند، اینکه جنگ با آدمها، با روح و روانشنان چه میکند و چه ساده قاتل میشویم. پیشنهاد میکنم با ترجمه مظلومی بخوانید،که این روزها به چاپ دوم هم رسیده