این مقاله را به اشتراک بگذارید
فیلم «عرق سرد»؛ خرده تبعیضهای فراموش نشدنی
شکیب شیخی
«عرق سرد» داستان زن فوتبالیستی است که همسرش او را از کشور ممنوع الخروج کرده. با سازنده این فیلم و چهار بازیگر اصلی آن قرار گذاشتیم و گپ و گفت کوتاهی داشتیم در مورد فیلمشان، سینما، اجتماع و جشنواره. این فیلم دومین اثر سهیل بیرقی است که پیش از این «من» را به روی پرده سینماها برده بود. باران کوثری نقش افروز، شخصیت اصلی داستان را دارد و امیر جدیدی نقش همسرش را.
در دو سوی این محور هم سحر دولتشاهی در نقش یک کارمند دولتی فدراسیون فوتبال و لیلی رشیدی نقش یک وکیل و فعال حقوق بشر را بازی کرده اند. در تمام طول گفت و گو ضمن حمایت پیوسته از یکدیگر، با جدیت از متفاوت بودن این فیلم و نقش هایشان حرف زدند و مخصوصا از انصافی که نسبت به هر شخصیت روا داشته اند.
خب آقای بیرقی عزیز! با خود شما شروع کنیم! فیلم «من» تجربه اول کارگردانی شما بود. چی شد که سراغ ساختن «عرق سرد» رفتید؟
سهیل: «من» تجربه و اتفاق خیلی خوب به همراه خودش آورد، چون برای من یه فیلم خیلی شخصی به حساب می اومد. توی «عرق سرد» به صورت تعمدی خواستم سراغ سینمای مردمی تر برم، یعنی هم مخاطب عام مدنظرم بود و هم سعی کردم مولفه های فیلمنامه رو به شکلی طرح کنم که قصه برای مخاطب خاص هم جذابیت داشته باشه و سعی کردم همین تعادل بین مخاطب عام و خاص رو توی ترکیب بازیگرها هم رعایت کنم.
بسیار عالی! فیلم شما روی یک مسئله اجتماعی خاص دست گذاشته. مثلا اگه فرض کنیم «فقر» یا مثلا «اعتیاد» موضوعات اجتماعی کلی هستن و باید تعین بیشتری پیدا کنن تا بتونیم ازشون به عنوان دست مایه یه فیلم سینمایی استفاده کنیم، اما «ممنوع الخروج کردن همسر ورزشکار» یه موضوع بسیار خاص با چهارچوب مشخصه. چطور شد که این موضوع مشخص برای شما تبدیل به دغدغه شد؟
سهیل: این مسئله برای چندین خانم طی چند سال گذشته اتفاق افتاده، مثلا طبق آماری که ما کسب کردیم، توی سال ۹۶ برای هشت زن ورزشکار رشته های مختلف این مسئله به وجود اومده. ایده اولیه فیلم از همین جا بود. بعد از اون یه پروسه تحقیقاتی یک ساله داشتم و یه پروسه ۱۰ ماه برای نوشتن فیلمنامه، تا رسیدیم به نسخه نهایی و انتخاب بازیگر و فیلم برداری.
مسئله ای که همیشه برای من در مورد فیلم های ایرانی با برچسب «اجتماعی» پیش کشیده می شه، نوسان بی نظم بین یه ملودرام شخصی- فردی و قوانین اجتماعیه. مثلا در مورد همین مورد «ممنوع الخروج کردن همسر» می شه قانونی رو توی کانون قرار داد که این توانایی رو به افراد می ده، می شه ویژگی های شخصی افراد- مثلا تعصب بیش از حد- رو عامل اصلی دونست. شما توی فیلم خودتون روی کدوم بعد تاکید بیشتری داشتید؟
سهیل: تاکید من بیشتر روی همون بعد قانونیه، البته نه به شکلی که شخصیت های داستان رو تبدیل به یه سری تیپ کنم. اتفاقا هر شخصیتی مولفه ها و ویژگی های مشخص خودش رو داره و همین رنگ آمیزی خاص شخصیت های مختلف برای خود من جالب بود. خیلی دوست داشتم فضا رو طوری ترسیم کنم که داخلش هر شخصیتی با ویژگی های خاص خودش نسبت به یه اتفاق واکنشی نشون بده و اون واکنش تاثیری روی سرنوشت شخص یا اشخاص دیگه هم بذاره.
ازتون ممنونم! بازم به شما بر می گردیم! خب! خانم کوثری! شما چطور با این فیلم همراه شدید؟
باران: خب من می دونستم که سهیل می خواد همچنین فیلمی بسازه و به شدت حسرت می خوردم که نمی تونم توی این فیلم بازی کنم، چون شرایط فیزیکیم جوری بود که نقش یه دختر فوتبالیست رو نمی تونستم بازی کنم. من جزو گزینه های سهیل بودم و از سحر ممنونم که سهیل رو مطمئن کرد که این فیلم برای من این انگیزه رو ایجاد می کنه که شرایط فیزیکیم رو براش آماده کنم. می تونم به جرئت بگم که تماس سهیل با من یکی از هیجان انگیزترین تماس هایی بود که توی این سال ها داشتم.
راجع به این فیلمنامه قضیه این طوری پیش رفت، اما واقعیتش اینه که نقش ها و فیلمنامه های این شکلی خیلی کم به آدم داده می شه، منم که خیلی بازیگر گزیده کاری نیستم، به همین خاطر طبیعیه که نقش هام یه مقداری وجوه مشترک پیدا می کنه. اما فکر می کنم نقش هایی که تو این فیلم داشتیم، برای همه مون نقش های ویژه ایه و از اون سری نقش هاست که توی این سال ها کمتر به آدم پیشنهاد می شه!
خب این نقش چی داشت که اگر نمی تونستید بازی کنید، حسرت می خوردید؟ مسئله اجتماعی طرح شده توی فیلم براتون جذاب بود یا صرفا بازیگری این نقش؟
باران: جفتش بود! یعنی هم خودخواهی بازیگریم بود که به هر حال نقش یه دختر فوتبالیست برای هر بازیگری می تونه خیلی جذاب باشه، مخصوصا که من بقیه زن های ورزشکار توی سینمای ایران رو اصلا به خاطر نمیارم و به همین خاطر خیلی نقش منحصر به فرد و دست اولی می شه. از یه طرف دیگه هم برای منی که دغدغه اجتماعی دارم، خیلی مهم می شه که نقشی درباره یه مسئله اجتماعی پراهمیت رو بازی کنم. ولی واقعا هر دو وجه خیلی تاثیر داشتن و نمی تونم بگم یکی شون غالب بود.
از نظر شما پرداختن به همچین مسئله ای توی سینما بیشتر باید متمرکز روی رویه ای باشه که تبعیض آمیزه یا به ویژگی ها و تصمیمات فردی و شخصی و روانی افراد برگرده؟
باران: ببینید، طبیعتا از نظر من قانون بالاتر از هر شخصیه و اول قانون باید تصحیح بشه، اما از طرف دیگه وظیفه سینما در مقابل مسائل اجتماعی، حداقل اون طوری که من توی خانواده م یاد گرفتم، این نیست که راه حل نشون بده، بلکه باید یه نور بندازه روی مسائل تا بهتر دیده بشن و جرقه آسیب شناسی زده بشه. اما در مورد موضوع فیلم «عرق سرد» مهم ترین مسئله اینکه که چون این مشکل شاید برای همه پیش نیاد و تعداد کمی از افراد درگیری تن به تن با همچین مشکلی داشته باشن، شاید همه متوجه نباشن که چه حقی داره از یه آدم ضایع می شه. این جاست که سینما به کار میاد و شما رو با شخصیت ها همراه و همدل می کنه تا متوجه بشید که چطور داره در حق یه سری آدم جفا می شه.
ویژگی دیگه ای که این فیلم داره و احتمالا امیر هم ازش صحبت کنه، اینه که با این که شاید ظاهر زنانه ای داشته باشه، اما مردها رو هم می تونه خیلی با خودش همراه کنه. یادم میاد که یه روز خود امیر گفت: «بابا ما که داریم به این مرده حق می دیم که.» چون خیلی داشتیم سعی می کردیم یک طرفه به مسئله نگاه نکنیم و همه مسائل مرد داستان رو هم بشنویم. فکر می کنیم مهم ترین ویژگی این فیلم همینه که همه رو می تونه با خودش همراه کنه.
امیر جدیدی
ممنونم ازتون خانم کوثری! برسیم به مرد داستان که آقای جدیدی نقشش رو بازی می کنن! آقای جدیدی ما تاحالا نقش های مختلفی از شما دیدیم، یه آدم «بامرام» یه آدم «کول و شاداب» و… که اتفاقا توی همکاری قبلی تون با آقای بیرقی خیلی هم خوب و تاثیرگذار بود. چطور توی این فیلم نقش همچین آدمی رو به عهده گرفتید که حتی به لحاظ ظاهری و چهره هم با کارهای قبلی تون متفاوته؟
امیر: من چون توی هر دو تا فیلم سهیل بودم، می تونم بگم یکی از خوبی هایی که سهیل برام داره، اینه که وقتی یه نقش رو می نویسه، نگاه نمی کنه که این نقش بهم می خوره یا نه، بلکه از همون اول می گه بیا این نقش رو دارم برای تو می نویسم و این طوری خیلی همفکری هم می تونیم با هم بکنیم که این خیلی برای من خوبه و ناشی از لطف سهیل بهمه. این طوری کار کردن برای من خیلی جذابه و سهیلم تا جایی که می تونه، بهم آزادی می ده و فکر می کنم به خاطر همین آزادی نسبیه که تونستم دو تا نقش کاملا متفاوت رو توی دو تا فیلم سهیل بازی کنم.
نظرتون راجع به موضوعی که «عرق سرد» بهش می پردازه و اهمیتش چیه؟
امیر: خب ببینید این فیلم خیلی دغدغه منده و به نظر من دغدغه ش خیلی هم مهمه. ممکنه خیلی ها به این فیلم بگن «اجتماعی»، اما به نظر من این فیلم بیشتر «انسانیه». قطعا بستری که همچین اتفاق ها و مسائلی توش پیش میاد، جامعه و اجتماعه، اما حقوقی که زن و مرد نسبت به هم توی این اجتماع دارن، حقوق انسانیه. به نظرم این فیلم می تونه تعادل خوبی بین بستر اجتماعی مسئله و بُعد انسانیش برقرار کنه.
دستتون درد نکنه! بریم سراغ خانم دولتشاهی! خانم دولتشاهی شما توی این فلم نقش عجیبی دارید. از یه طرف چون نقشتون یه زنه، یه پاش توی دنیای زن هاست، از یه طرف دیگه چون شخصیتتون به نوعی مجری یه رویه تبعیض آمیزه، از اون دنیای زنانه شاید فاصله بگیره. این نقش که به نوعی وجوه دوگانه داره، براتون چطور بود؟
سحر: راستش اول بگم که منم یه جورایی خودم خودم رو به سهیل پیشنهاد دادم، چون یه مدت بود که داشتم به یه فیلم ورزشی فکر می کردم و به دوست هام می گفتم که چقدر جای همچین فیلم خالیه و دوست داشتم توی همچین فیلمی حضور داشته باشم. به همین خاطر وقتی شنیدم سهیل می خواد همچین فیلمی بسازه، خودم بهش زنگ زدم. بعدا خود سهیل بهم زنگ زد و گفت یه نقش برات دارم که ورزشکار نیست و این مختصات و مشخصات رو داره. خب برای من ریسک بود همچین نقشی، اما سهیل از اون دسته کارگردان هاست که انقدر وسواس و دقت به خرج می ده که همین باعث می شه خیلی به منِ بازیگر کمک بشه.
جزییاتی که سهیل، چه موقع تمرین و چه سر صحنه، به من یادآوری می کرد، خیلی بهم کمک می کرد که بتونم این نقش رو بازی کنم. توی قدم اول من سعی کردم خشم قدیمیم نسبت به همچنین شخصیتی رو کنار بذارم. خیلی سعی کردم که به این شخصیت حق بدم، دلیل ها و حرف هاش رو بشنوم و توی ذهنم براشون توجیه بیارم تا بتونم بهتر بشناسمش. همه با هم خیلی راجع بهش حرف زدیم که بفهمیم مثلا این چه جور آدمیه. البته نمی دونم در نهایت چقدر موفق شدم، چون به هر حال این شخصیت یه شغلی داره که وقتی قبولش می کنی، خیلی الزامات خاص دیگه ای هم همراهش میاد، ولی منم سعیم رو کردم که با کمک بچه ها هر دو وجهی رو که شما هم بهش اشاره کردید، بتونم توی بازیم بگنجونم.
ممنونم ازتون خانم دولتشاهی عزیز! خانم رشیدی، شما هم که کلا توی سینما خیلی کم کار می کنید، می شه لطفا یه توضیحی راجع به نقشی که دارید، بهمون بدید؟
لیلی: خب منم باید از باران تشکر کنم که به یاد من بود و بهم اطلاع داد و برام خیلی هیجان انگیز بود که توی فیلم آقای بیرقی همراه با بقیه دوستان حضور داشته باشم. همون طور که اول بحث ها هم عنوان شد، مشکلی که این فیلم بهش می پردازه، به نظر من یه مشکل قانونیه. یعنی یه قانون تبعیض آمیز وجود داره که به یه مرد قدرتی بیشتر از یه زن می ده، و اون مرد حتی اگه آدم خوبی هم باشه، چون قانون داره توی یه وضعیت فرادست قرارش می ده، امکان داره ما سویه های منفی ازش ببینیم. به همین خاطر منم فکر می کنم عاملیت و کمبود اصلی توی همچین مسئله ای اون ساختار قانونی باشه و نه شخصیت افراد.
منم توی این فیلم نقش یه وکیل و فعال حقوق زنان رو بازی می کنم که با شخصیت اصلی داستان که فوتبالیسته، دوسته، و خب از یه سری مجاری و تریبون های خاص و امروزی هم سعی می کنه مسئله رو پیش ببره و شاید بشه گفت یه ذره دنبال شلوغ کاری هم هست، البته نه به معنای خیلی منفیش.
پس می تونیم بگیم نقش شما هم با این که دقیقه نقطه مقابل نقش خانم دولتشاهیه، اما باز هم دووجهی و تقریبا خاکستریه، درسته؟
لیلی: بله، می شه این طور گفت.
باران: اصلا تمام شخصیت ها توی یه وضعیت خاکستری قرار دارن. یعنی اگه شاید کسی تک خطی قصه رو بخونه، فکر کنه نقشی که امیر بازی می کنه، «آدم بده» داستان باشه، ولی تلاش همه مون مخصوصا سهیل این بود که اگر به شخصیتی نقدی وارده، اجازه بدیم حرفش رو بزنه و از زاویه دید اونم به مسئله نگاه کنیم. واقعا همه مون وکیل نقش هامون بودیم و از نقش هامون دفاع کردیم و این باعث شده که نقاط نسبت تاریک و روشن هر شخصیتی برجسته بشه و فیلم فضای غیرمنصفانه پیدا نکنه.
خب این چیزی که شما می گید، خودش یه گام رو به جلو حساب میشه، چون عمده فیلم های ایرانی که با برچسب اجتماعی تولید و اکران می شن، در نهایت انقدر در شخصیت پردازی اغراق و یک جانبه گرایی می کنن که اون اجتماعی که دارن تصویر می کن، توی ویژگی های شخصی فرو می ره و اصلا چیزی به اسم ساختار اجتماعی دیگه داخلش معنا نداره. البته این بحث ساختار اجتماعی و ویژگی های شخصیتی چیزیه که گفتنش به حرف ساده ست و قطعا توی یه فیلم، چه به لحاظ فیلمنامه ای و چه به لحاظ کارگردانی، درآوردنش می تونه کار خیلی سختی باشه.
باران: کاملا همین طوره که می گید. من روی اون فیلم ها حتی اسم «اجتماعی» هم نمی ذارم، چون به نظرم خیلی نگاه هیجان زده و بعضا منفعت طلبانه دارن به سوژه های اجتماعی و اساس هیچ مسئولیتی برای خودشون قائل نیستن. سوژه «عرق سرد» هم خیلی آمادگی این رو داره که اگر به ۹۰ درصد از کارگردان های جوونی که به خودشون می گن کارگردان اجتماعی سپرده می شد، نهایتش یه فیلم هیجان زده ژورنالیستی درمیومد که شاید خیلی هم سر و صدا میکرد،
اما فایده ای نداشتم من خودم از وقتی که وارد پروسه پیش تولید شدم، این وسواس و حساسیت رو از طرف سهیل می دیدم که جلوی احساساتی و هیجان زده شدنمون رو که ناشی از پیش داوری های شخصی مون بود، باید بگیریم، و این کار رو به مرور زمان طی تمرین هامون انجام دادیم. به نظر من مهم ترین ویژگی این فیلم اینه که فیلم اجتماعی خیلی خیلی صادقانه ایه.
بله، به هر حال پیش داوری و احساسات اولیه توی یه همچین فیلمی خیلی هم طبیعیه و خانم دولتشاهی هم گفتن که یه «خشم قدیمی» نسبت به آدم هایی مثل نقش خودشون داشتن.
سحر: آره! قبلا که همیشه با خودم فکر می کردم که جای یه فیلم با شخصیت ورزشکار خیلی خالیه، چیزی که توی ذهنم بود، یه فیلم هالیوودی بود با یه قهرمان که نهایتش به یه امید و خوبی و خوشی برسه و خیلی مسئله برام ساده بود، اما بعدش که با فیلمنامه «عرق سرد» رو به رو شدم، متوجه شدم که چقدر جالبه که با ابعاد مختلف آدم های قصه بهتر آشنا بشی. برای خود من که خیلی سخت بود. یه سکانسی با باران داشتم که سرش داد می زنم و متهمش می کنم، که خب این برای خود من خیلی سخت بود و بهم خیلی فشار آورد.
باران: آره، سحر سر اون پلان گریه کرد!
سحر دولتشاهی
برگردیم به آقای بیرقی! اون چیزی که بهش می گن «رسالت اجتماعی» فیلم چقدرش به عملکرد آگاهانه فیلم ساز بر می گرده؟ مثلا فیلم ساز یه مسئله اجتماعی رو توی ذهنش طرح می کنه و براش یه فیلم می سازه و بعدا این فیلم مستقل از فیلم سازش تاثیر خودش را روی اجتماع می ذاره؟
سهیل: برای خود من «یکی بود، یکی نبود» قصه خیلی مهم تر از باقی چیزهاست. یعنی در وهله اول فیلمم باید مخاطب رو همراه کنه، داستانش و جهانی که خلق می کنه، باید باورپذیر باشه، اگر هم نکته ای توی ذهنم هست، باید به شکل خیلی نامحسوس توی فیلم بگنجونم. اون تاثیر اجتماعی همون طور که خودتون می گید، بعدا از خود اثر منتشر می شه. این که یه فیلم ساز بخواد از طریق یه فیلم صرفا یه پیام رو برسونه، به نظر من فیلم سازی رو با ژورنالیسم اشتباه گرفته و احتمالا کارش به هیجان زدگی ختم بشه. به نظر من فیلم ساز باید با ساده ترین و کوچک ترین قدم کارش رو شروع کنه و اون «درست تعریف کردن قصه»ست.
اگر یه فیلم ساز از همون اول کار خیز برداره برای یه سری عنوان و تیتر دهن پرکن و بزرگ، در نهایت به تنها چیزی که نمی رسه، همون هدفشه. مثلا در مورد همین فیلم «عرق سرد» من اولین کاری که کردم، این بود که تا می تونستم خودم رو ازش دور کردم تا موضوعش احساساتیم نکنه، چون نسل ما و سن و سال من کاملا آمادگی احساساتی شدن با همچین موضوعی رو داره. سعی کردم با یان دور شدن از قصه توانایی «عاقلانه» تعریف کردنش رو توی خودم پرورش بدم. این قصه توی خودش احساسات وجود داره و به نظر من اگر بتونیم عاقلانه تعریفش کنیم، اون احساسات تاثیر صحیحی می ذارن، ولی اگه بخوایم احساسات موضوع رو «احساساتی» تعریف کنیم، می شه یه فیلم تاریخ مصرف دار که یه لحظه یه حسی می ده و بعد فراموش می شه.
درسته! احساسات زدگی هم که بیشتر به کار مقامات میاد تا به کار مردم.
سهیل: بله! البته این نکته رو هم اضافه کنم که ساختن این فیلم برای من ریسک به حساب میومد، چون من عادت داشتم قصه بر اساس خُرده پیرنگ تعریف کنم با داستانک های کوچولو کوچولو مثل فیلم قبلیم، ولی این جا کاملا برعکس بود، یعنی قصه عمدا خرده پیرنگ نداشت و یه قهرمان واحد داشت. شخصیت های دیگه هم کنار قهرمان معنا می گرفتن، ولی وجوه خودشون به بدنه درام کمک می کرد و از همه مهم تر قرار بود فیلم گرمی ساخته بشه و به همین خاطر ریتم توی فیلمنامه معنی پیدا می کرد نه توی کارگردانی، برعکس فیلم قبلیم. از همین جا هم به خواننده های عزیز این مصاحبه می گم که این فیلم کاملا متفاوت از فیلم قبلیم بود و کارگردانی کاملا متفاوتی لازم داشت.
حالا که این فیلم انقدر متفاوت از فیلم قبلی تونه، چطور شد که باز هم توی این فیلم از آقای جدیدی استفاده کردید، اون هم برای یه نقش کاملا متفاوت از نقششون توی فیلم «من»؟
سهیل: دلیل اصلیش ترکیب همکاری حرفه ای و هم فکری دوستانه ست. یعنی خیلی قبل تر از این که ساخت این فیلم شکل رسمی به خودش بگیره، من و امیر یه مکالمه ای با هم داشتیم که اون استارت نوشتن فیلمنامه رو زد. بعدا هر چقدر جلوتر می رفتیم، انگار توی دو تا جریان موازی من و امیر توی خلوت خودمون به این شخصیت فکر می کردیم و جزییات بیشتری بهش می دادیم تا در نهایت به تمرین و لباس و گریم رسید. پس آره! اگه بخوام دلیل اصلیش رو بگم، یه همفکری موازی و دوستانه و در عین حالش یه همکاری حرفه ای با هم داشتیم.
متشکرم! بریم سراغ آقای جدیدی که ساکتم هستن! همه همکارهاتون تاکید داشتن رو این مسئله که می خواستن فیلم منصفانه باشه و صدای همه شخصیت ها داخلش شنیده بشه. به نظر خود شما این فیلم چقدر برای مردها قابل باوره و اگه سراغ تجویزی می ره، چقدر قانع کننده می تونه باشه؟
امیر: خب به نظر من این خیلیش سلیقه ایه، یعنی امکان داره یکی قبول کنه و یکی نکنه. چه مرد و چه زن. ولی آره، همه ما از همون اولش سعی کردیم داستان جوری نباشه که یه طرفه از آب دربیاد و خود سهیل هم از همون اول روی این مسئله تاکید داشت که همه باید دلیل ها و مشکلاتشون رو بتونن عنوان کنن. حالا اینی که چقدر ما تونستیم توی این کار موفق باشیم، خب فیلم باید دربیاد و همه ببینیم و مردم هم ببینن. من هنوز خودم فیلم رو ندیدم.
درست می فرمایید! به هر حال فیلم باید دیده بشه تا امکان همچین قضاوت هایی رو بهتر داشته باشیم. خب برگردیم به خانم رشیدی! خانم رشیدی، شما گفتید که شخصیتتون یه مقداری «شلوغ کاری» می کنه. منظورتون چی بود؟
لیلی: البته گفتم که معنای منفی توی ذهنم نبود. شلوغ می کنه، یعنی این که برای رسوندن صداش به گوش همه، می زنه به سیم آخر. شاید خیلی از وکیل ها در مورد پرونده های این شکلی همچین کاری رو بکنن.
توی فیلم این «به سیم آخر زدن» توی فضای مجازی اتفاق میفته. فیلم رابطه و جهت خاصی با موج سازی توی فضای مجازی برقرار می کنه؟
لیلی: اگر منظورتون اینه که بخواد فعالیت توی فضای مجازی رو محکوم یا تشویق کنه، نه، ابدا این طور نیست. فیلم فقط روی تاثیر فضای مجازی مانور می ده و حتی سراغ این مسئله هم نمی ره که بخواد بگه این شکل از فعالیت و این ها فقط مربوط به این کشوره. به نظر من نقطه قوت فیلم هم توی همینه که همچین قضاوت هایی به ما نمی ده. فضای مجازی توی این فیلم صرفا یه مرحله ست که امکان داره در مورد هر مشکل حقوقی دیگه ای هم حتی توی واقعیت استفاده بشه. مثلا وقتی یه وکیل تنها راهی که جلوی پای خودش می بینه، همین اطلاع رسانی همگانیه، خب طبیعتا به سراغش می ره.
پس حتی توی همین گره های ریز نهایی هم سعی شده اون «انصاف» که ازش صحبت می شد، رعایت بشه.
سهیل: اساسا این شخصیت همین شکلی طراحی شده که خانم رشیدی می گن. یعنی یه وکیل شاید در نهایت تنها تریبون و گامی که براش باقی می مونه، همین فضای مجازی باشه. یه جایی توی فیلم هست که افروز، قهرمان داستان، به همین شخصیت وکیل می گه: «کاری نتونستی برام بکنی؟» که وکیل هم توی جوابش می گه: «مگه این جا چه کارهایی دیگه از دست آدم برمیاد؟» کاری که ما با فضای مجازی توی این فیلم کردیم، این بود که به عنوان یه تریبون موثر هست، اما در نهایت تاثیر واقعی رو نمی تونه بذاره و از حیطه عملکردش خارجه.
سحر: حالا جدای از این بحث فضای مجازی، نکته جالب اینه که نقش من و نقش لیلی با این که کاملا متضاد همدیگه هستن و جهان بینی کاملا متفاوتی با هم دارن، اما در نهایت تاثیر یکسانی روی سرنوشت این زن می ذارن.
باران کوثری
خب این تعادل هم خیلی برای کلاسیک شدن یه فیلم نکته مهم و جالبیه. برگردیم به بازیگر نقش اصلی داستان! خانم کوثری! این فیلم به مسئله ای می پردازه که شاید به لحاظ تعدادی و کمّی برای افراد زیادی اتفاق نیفته، اما انقدر کیفیتش مهمه که می شه بهش گفت یه مشکل بزرگ اجتماعی. به نظرتون جای همچین مسائلی که افراد درگیر باهاشون شاید کم تعداد باشن، اما اهمیتشون بالاست، توی سینمای اجتماعی ایران خالی نیست؟
باران: بذارید من اول یه جواب کلی بدم، بعدش به این فیلم به خصوص برسم. ما که کنش گر اجتماعی نیستیم که یه لیست از سوژه های مهم داشته باشیم که بخوایم بهشون بپردازیم. ما آرتیستیم و باید یه چیزی رو خلق کنیم؛ حالا یه فیلم باشه، یه نقاشی باشه، یا هر چیز هنری دیگه ای. گره خوردن این سوژه اجتماعی به خلق هنری، توی دغدغه هنرمند اتفاق میفته. مثلا خود سهیل می گفت این موضوع لحظه ای از ذهنم بیرون نمی ره. خب وقتی یه هنرمند نسبت به یه مسئله همچین دغدغه ای داشته باشه، بهتره که چیزی خلق کنه و بیرون بده، حالا اگر اون مسئله یه مسئله اجتماعی باشه، دیگه چه بهتر.
در مورد اون تعداد پایین اما اهمیت بالایی که گفتید، من فقط یه مثال می زنم. ببینید، وقتی مجلس وارد مسئله زهرا نعمتی شد و مشکلش رو حل کرد، زهرا نعمتی رفت و برای همه افتخارآفرین شد، برای همه زن ها و همه مردم. چطور اگر افتخاری کسب بشه، برای همه ست، اما مشکلات و سختی هاش فقط برای تعداد کمیه؟ به همین خاطر من فکر می کنم این مسئله از اساس به تمام مردم گره می خوره و آره، بهتره بیشتر به مسائل این چنینی پرداخته بشه. از یه طرف دیگه هم این مسئله صرفا محدود به ورزش و اجازه خروج از کشور نیست، بلکه خیلی کلی تر مربوط به حقوق زنانه. یه نفر می توانه بیاید در خونه رو قفل کنه و به یه زن اجازه خروج از خونه رو حتی نده. به همین خاطر من فکر می کنم اگه یه همچین مشکلاتی حل شه، راه برای حل شدن مشکلات دیگه توی حقوق زنان هم باز می شه و اینم یه وجه دیگه از اهمیت کیفی این مسئله است که خودتون گفتید.
به نظرتون این فیلم می تونه این جرقه های دیگه رو توی ذهن مخاطب ایجاد کنه؟
باران: بله می تونه! حداقل کاری که این فیلم می تونه بکنه، یه شکل از فرهنگ سازی بین مردمه. حالا که رویه تبعیض آمیزه، خب بد نیست که این فرهنگ حداقل جا بیفته که حقوق اولیه این شکلی موقع ازدواج بین دو طرف به مساوی تقسیم بشه تا هیچ کی نسبت به اون یکی برتری و زور قانونی نداشته باشه.
سحر: اصلا همین مسئله ورزش زنان خودش خیلی جای کار داره. هنوزم خیلی ها درست نمی دونن که زن ورزشکار هم همون قدر که یه مرد ورزشکار زحمت می شه، سختی های مختلف رو تحمل می کنه و همون قدر هم می تونه برای مردم و کشور افتخارآفرین باشه. فیلم هایی مثل «عرق سرد» و «از صفر تا سکو» یکی از کارهایی که می کنن، مسئله اساسی تر روزش زنانه که اصلا به چشم نمیاد. مثلا شما درگذشت همین ورزشکار زن رو که اخیرا اتفاق افتاد، ببینید و واکنش ها رو مقایسه کنید با وقتی که خدای نکرده برای یه ورزشکار مرد اتفاق می افتاد.
باران: حتی مسئولین هم یه پیام خشک و خالی ندادن.
امیر: جدای از این ها باید بگیم که حتی همین قدر اطلاعات و دغدغه و انگیزه که ما داریم هم ناشی از عملکرد جسته و گریخته رسانه های مختلفه و به نظر من رسانه ها باید خیلی بیشتر روی مسئله ورزش بانوان حرکت کنن تا این موضوع هم مثل هر موضوع دیگه ای جلوی چشم مردم باشه. اگر یه مسئله بتونه جلوی چشم مردم باشه، می تونیم به جای «درمان» سراغ «پیش گیری» بریم. مثلا همین کمبود آب رو یه نگاهی بهش بندازید. تا همه از تشنگی نمیرن، گویا کسی نمی خواد سراغ پرداختن اساسی بهش بره. کمبود آب رو مثال زدم که تازه یه مسئله ایه که خیلی توی رسانه ها برجسته شده و سر و صدا کرده.
بسیار عالی! خانم کوثری، اگه بخوام به حرف خودتون ارجاع بدم، یه هنرمند باید یه دغدغه ای درونش داشته باشه و در نهایت این دغدغه به خلق و تولید اثر هنری برسه! از طرفی هم آقای جدیدی و خانم دولتشاهی به درستی گفتن که جای یه سری از مسائل خیلی خالیه، یا وقتی مطرح می شن که دیگه دیر شده. به نظر شما چرا مسائلی که می تونن مهم باشن، یا بهشون پرداخته نمی شه، یا دیگر پرداخته می شه؟ مشکل از دغدغه مندی هنرمندها و این جا به طور مشخص سینماگرهاست؟
باران: من مشکل رو صد در صد متوجه وزارت ارشاد می دونم. حالا که وزارت ارشاد، منظورم هر نهاد تصمیم گیرنده و سیاست گذاریه. این طور نیست که اشکال متوجه فیلم سازهای ما باشه. شما اگه یه نگاهی به سینمای اجتماعی دهه ۶۰ و ۷۰ بندازید، متوجه می شید که تا حد خیلی زیادی وضعیت و مشکلات امروزی حتی پیش بینی شدن اون جا.
این که می گم کاستی متوجه نهادهای سیاست گذاره، به این خاطره که گویا می خوان فیلم ها رو به سمت «خنثی سازی» و «تکراری سازی» پیش ببرن. مثلا فیلم های زیادی هستن که با این که ظاهر اجتماعی دارن، اما حتی کوچک ترین انتقادی توشون وجود نداره، و حتی قلابی به هیچ جا نمیندازن و هیچ تاثیری هم نمی ذارن. بعد می بینید انواع و اقسام حمایت ها از همین فیلم ها می شه، چه توی تصویب فیلمنامه ها، چه توی مراحل تولید و به لحاظ مالی و چه کمک به بیشتر دیده شدن. سال بعدش می بینید هجوم آورده می شه به سمت اون مدلی فیلم ساختن و نتیجه ش می شه یه سینمایی که تا حد زیادی بی تاثیر و تکراریه.
پس شما این مسئله رو متوجه سینماگرها نمی بینید؟
باران: درصد سهم سینماگرها توی این مشکل انقدر پایینه که می شه ازش چشم پوشی کرد.
خانم دولتشاهی، شما که امسال با سه تا فیلم حضور نسبتا پررنگ توی جشنواره دارید، فضا رو چطور می بینید؟ چون گویا یه سری از کارگردان ها فیلم هاشون رو ندادن به جشنواره، یا نرسیده فیلمشون، یا هر چیزی از این قبیل، فضا یه مقداری مبهمه انگار.
سحر: من چون به قول خودتون سه تا فیلم تو جشنواره دارم، خیلی درگیر همون سه تا فیلم بودم و وقت نکردم خیلی اخبار و حواشی جشنواره رو دنبال کنم. اما ببینید، دو تا مسئله خیلی روشنه. یکی این که مقوله داوری کلا یه موضوع سلیقه ایه و طبیعتا نظر و سلیقه هیئت داوران توی هر جشنواره ای دخیل می شه. یکی دیگه هم این که به هر حال همه می دونن جشنواره فجر یه جشنواره دولتیه که طبیعتا توش اعمال نظر دولت هم وجود داره. این چیزی نیست که به کسی پوشیده باشه و ازش بی اطلاع باشه. من فکر می کنم این شدت گرفتن حواشی جشنواره توی سال های اخیر بیشتر به خاطر این بوده که به واسطه فضای مجازی توانایی حرف زدن و نظر دادن رفته بالاتر، وگرنه این مسائل قبلا هم وجود داشتن و صرفا کمتر راجع بهشون حرف زده می شده.
باران: این نوع نگاه به مسئله خیلی هم بده. به قول سحر توی تمام جشنواره ها چون مسئله داوری هست، بحث سلیقه هم هست، تمام جشنواره ها هم سیاست گذاری های خاص خودشون رو توی هر سال دارن. اما اینی که چون فلان موسسه امسال ورود کرده، پس ما دیگه فیلممون رو ندیم به جشنواره چون تکلیف جوایزش معلومه، خیلی درک غلطی از جشنواره رو نشون می ده. یه جشنواره پیش از این که رقابتی باشه، برای جایزه بردن یا نبردن، یه محله که می شه محصول رو توش ارائه داد و محصولات زیادی توسط مخاطب اون جا دیده می شن و به همین خاطره که اصلا جشنواره غیررقابتی هم توی دنیا وجود داره. تقلیل جشنواره به بحث جوایز به نظر من خیلی کودکانه ست. این همه بازیگر خوب توی دنیا داریم که جایزه ای نگرفتن. این در مورد هر فیلمی می تونه صادق باشه.
سهیل: دقیقا همین طوره که باران می گه. ما برای همین فیلم که خیلی خصوصی هم تهیه شده، نگاهمون به جشنواره فجر یه محلی بود برای بهتر دیده شدن اثر تا توی اکران عمومی استقبال بهتری داشته باشه. حالا اگه جایزه ای هم برد که خوشحال می شیم، اگه هم نبرد، هیچ ناراحتی و بغضی برامون پیش نمیاد. به هر حال آدم وقتی قواعد یه بازی رو می پذیره و واردش می شه، نمی تونه بزنه زیر نتایج اون بازی.
مرسی بابت پاسخ های با صبر و حوصله تون! می رم سراغ یه پرسش نهایی و ازتون خواهش می کنم همه بهش پاسخ بدید. پیش بینی تون از سرنوشت «عرق سرد» توی جشنواره چیه؟ و چه کلام آخری دارید برای خواننده های مجله؟
لیلی: راستش پیش بینی برای من که غیرممکنه، اما در وهله اول از مخاطبین می خوام که بیان سینما و فیلم رو توی سالن ببینن. در مورد این فیلم فکر کنم هم موضوع برای مخاطب جذاب باشه، هم بازی های باران و امیر و سحر. مسئله فیلم هم که می تونه مسئله خودمون باشه و قطعا مسئله کشورمون هست، پس برای مخاطب می تونه هم جذاب باشه و هم مفید.
سحر: منم که نمی تونم پیش بینی کنم، ولی واقعا از مردم می خوام که فیلم ها رو توی سالن سینما ببینن و فکر می کنم «عرق سرد» هم به خصوص توی سینما و روی پرده بزرگ خیلی دیدنی باشه و برای مخاطب هیجان انگیز باشه.
امیر: پیش بینی نمی شه کرد، چون کار موقع ساخت یه چیزه و روی پرده یه چیز دیگه ست، اما من به هر حال امیدوارم از این فیلم استقبال بشه. دو تا نکته برای من خیلی مهمه. یه روز توی یه ماشین بودم و با راننده در مورد مشکلات اقتصادی صحبت می کردیم. راننده توی حرف هاش گفت که علیرغم همه مشکلات بچه ش رو سینما می بره، چون از سینما چیزی یاد می گیره. پس از خواننده های مجله می خوام که حتما سینما بیاید. مسئله دوم هم اینه که گویا جدیدا فیلم ایرانی ندیدن مایه افتخار شده، که به نظر من اصلا این طور نیست و امیدوارم استقبال از فیلم های ایرانی بیشتر از این بشه.
باران: از زاویه بازیگری، برای آدم هایی که پی گیر سینمای ایرانن، می تونم بگم که همه ما توی این فیلم نقش هایی داریم که تا حالا نداشتیم و این خودش می تونه برای مخاطب جذابیت داشته باشه. فکر هم می کنم مردم از این فیلم استقبال کنن و عمدتا خوششون هم بیاد.
سهیل: منم که هیچ پیش بینی نمی تونم بکنم، ولی فکر کنم اگه مخاطبی بخواد فیلمی ببینه که بیشتر توی فضای شهریه تا توی یه آپارتمون، و به نوعی یه «وسترن شهریه»، «عرق سرد» می تونه جذاب باشه. خودم هم سعی کردم که حتی اگر سوژه خیلی عجیب و غریب نیست، توی پرداخت و ساخت فیلم رو متفاوت از آب دربیارم که برای مخاطب تازگی داشته باشه.
چلچراغ