این مقاله را به اشتراک بگذارید
یادداشتهای مسکو
نهتنها کمونیستها و احزاب کمونیستی، انقلاب اکتبر را رخدادی دورانساز و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را سرآغاز عصری جدید میدانستند که تحقق جامعهای آرمانی را امکانپذیر ساخته، بلکه بسیاری از روشنفکران غیرکمونیست در غرب و دیگر نقاط جهان نیز با خوشبینی و امیدواری و گاه با شوروشوق وصفناپذیری فرایند تحولات این سرزمین را دنبال میکردند. تشویق و ترغیب این دسته از روشنفکران و جذب آنان بهمنظور حمایت از نظام جدید، یکی از اهداف احزاب کمونیستی و پیش از همه حزب کمونیست روسیه شوروی بود. ازاینرو، کارزارهای تبلیغاتی گستردهای به راه انداختند تا با انتشار روزنامهها و نشریهها و برپایی کنگرههای گوناگون و دعوت از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران و شخصیتهای نامدار برای دیدار از شوروی و مشاهده تحولات آن، به اهداف خود دست یابند. تلاش و تبلیغات آنان تا حدی به ثمر رسید و در سالهای میان دو جنگ جهانی، بسیاری از روشنفکران از گوشهوکنار جهان به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سفر کردند تا شاهد فرایند انقلاب اکتبر و تحولات و رویدادهای پس از آن باشند. هدف آنان بیش و پیش از همه آن بود که ببینند اکنون که حاکمان جدید، آنگونه که در مانیفست کمونیست آمده است، «با سرنگونی قهرآمیز تمام نظام اجتماعی پیشین» همه قدرت را به دست گرفتهاند، چه دگرگونیهایی روی داده و چه تحولاتی در شرف وقوع است و آیا نشانههایی از جامعه آرمانی آنان یافت میشود؟
خسرو ناقد در کتاب «خردکشی» کوشیده تا بر اساس گفتهها و نوشتههای تنی چند از روشنفکران سرشناس غربی، بهویژه کسانی که در دوران انقلاب اکتبر و سالهای پس از آن به روسیه سفر کردند، به بررسی نگاه و نگرش آنان به انقلاب اکتبر و واکاوی نقد و نظر و نظریهها و همچنین پیامدهای کنش و واکنش آنان بپردازد. افزون بر اینها، هم از چرایی گرایش گروهی پرشمار از روشنفکران در گوشهوکنار جهان به ایدئولوژی کمونیستی و هواداری آنان از انقلاب اکتبر و طرفداریشان از اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سخن به میان خواهد آمد و هم از دلایل رویگردانی شماری کم از روشنفکران از ایدئولوژیها. این کتاب به معرفی نظرات روشنفکرانی میپردازد که در سالهای بعد از انقلاب به روسیه سفر کردند.ناقد، در مقدمه کوتاه خود توضیح مختصری درباره «روشنفکر» میدهد، مفهومی پرمناقشه که از زمان پیدایش در غرب و در ایران هم بعد از ورود، محل بحثهای فراوان و گاه تکراری بوده و به نظر میآید هیچگاه نیز متوقف نشود. او به روشنفکرانی که همچنان بر کاربرد زبان «یاجوج و ماجوج» خود پافشاری میکنند و کماکان در برج عاج نظریهپردازیهای انتزاعی جا خوش کردهاند خرده میگیرد. در بخش دیگری از مقدمه نیز ایدئولوژیزدگی بخشی از روشنفکران را نقد میکند: «آیا وابستگیهای ایدئولوژیک روشنفکران که برای مدتزمانی نسبتا طولانی جایگزین آزاداندیشی و رهایی از قیدوبندهای مسلکی شده بود، و هنوز هم رسوبات آن کموبیش به چشم میخورد، باعث شده که نهتنها از توجه مردم محروم، بلکه خود نیز دچار سرخوردگی و گوشهنشینی شوند؟» در بررسی ناقد بیشتر به عوامل فرهنگی پرداخته میشود و شرایط جهانی که دست به دست هم داد تا «لحظه» اکتبر، از رویدادهای بعدی و «سوسیالیسم واقعا موجود» متمایز شود توضیح داده نمیشود. خواندن چند خط ابتدایی کتاب میتواند جهتگیری کلی نویسنده را به انقلاب اکتبر نشان دهد: «در اکتبر سال ١٩١٧ میلادی، اولین نظام تمامیتخواه عصر جدید در روسیه سر برآورد و رویای باورنکردنی بسیاری از مارکسیستها به واقعیت پیوست. ناکجاآبادی در نقشه جغرافیای جهان جایی برای خود باز کرد و به سرزمینی قدرتمند تبدیل شد.» در فصل مربوط به دریدا نویسنده قطعاتی از کتاب «بازگشت از مسکو» را همراه با تفسیر خود توضیح میدهد. این کتاب گزارش نامتعارفی است از نخستین و تنها دیدار ژاک دریدا از روسیه شوروی. سفر دهروزه او در بهار سال ١٩٩٠ میلادی به مسکو یکسالونیم پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بود. او در این کتاب چیزی بهعنوان گزارش سفر مسکو ارائه نمیکند و بیشتر از «غیرممکنبودن گزارش همه گزارشها» میگوید. در کتاب او هیچ اثری از واقعیتهای سیاسی اتحاد شوروی در واپسین ماههای فروپاشیاش دیده نمیشود، هیچ چیزی درباره محافل روشنفکری و زندگی روزمره در مسکو در آن نمیتوان یافت و هیچ تصویری از دریافتها و تجربههای شخصی او دیده نمیشود. دریدا در کتاب بازگشت از مسکو با نقلقولهایی از متن سفرنامهها و گزارشهای چند روشنفکر غربی، کسانی چون والتر بنیامین، آندره ژید و رنه اتیامبل به نقد و بررسی گزارشهای آنان از سفرشان به روسیه شوروی پرداخته است. دریدا نام کلی «بازگشت از اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» را برای این متون برگزیده و درمجموع سه ویژگی برای این نوع آثار برمیشمارد: نخست، تلاش نویسندگان برای درک و دریافت فرایندی بیمانند و منحصربهفرد که در روسیه شوروی بهعنوان الگو و ایدهآل آنان در جریان است. دوم، آگاهی به این اصل که «تجربه روسیه شوروی در ذات خود موقتی و گذراست و یا حداقل این احساس موقتیبودن را در آنان برمیانگیزد» و سوم آنکه در گزارشهای این روشنفکران، سفر به روسیه شوروی بهعنوان سفر به خارج و رفتن به کشوری غریبه قلمداد نمیشود بلکه سخن از بازگشت به خویشتن خویش و سفر به «وطن انتخابی» در میان است. دریدا متون بازگشت را از دیگر انواع متون تاریخی مشابه متمایز میکند؛ از مشاهدات زائران مذهبی، از شعرهای نوع ادبی بهشت گمشده، از تجربههای دیدارکنندگان از اورشلیم در گذشته و حال، یا گزارشهای سفر به آتن و رم، و نیز از آنچه درباره انقلاب فرانسه نوشته شده است. دریدا معتقد است که تاریخمندی آثار روشنفکران درباره سفرهایشان به روسیه شوروی تنها با قصص دینی قابل مقایسه است؛ البته با دو تفاوت اساسی: اول آنکه رویدادی که روشنفکران برای مشاهده آن به مسکو سفر کردند، برخلاف داستانهای انجیلی که پایان آنها مشخص است، ناتمام و فرایندی در حال کاملشدن بود. و نکته تعیینکننده دوم آنکه انقلاب اکتبر مدعی و خواستار خاتمهدادن به پدیده دین بود و سفر اکثر روشنفکران به روسیه شوروی درست همزمان شده بود با فرمان استالین برای تخریب کلیساها، سرکوب روحانیان و آزار و اذیت مومنان.در خوانش ناقد، هم لیبرالهایی چون «اصحاب راهنما» بررسی میشوند و هم متفکران و نویسندگانی مثل جورج برنارد شا، برتراند راسل، والتر بنیامین، آرتور کوستلر، آندره ژید، برتولت برشت و ژاک دریدا. سرانجام در فصل پایانی نویسنده میکوشد با اشاراتی مختلف پاسخی برای این پرسش بیابد که آیا کمونیسم جایگزین ایمان مذهبی روشنفکران شده و به دینی جدید تبدیل شده است؟
به نقل از شرق
****
«خرد کشی»
(روشنفکران و انقلاب اکتبر)
نویسنده: خسرو ناقد
نشر نی، چاپ اول ۱۳۹۶
۲۲۰۰۰ تومان