این مقاله را به اشتراک بگذارید
چند نگاه به «امیر» ساخته نیما اقلیما
«خانهام ابریست…»
رسول نظرزاده/ فیلم
امیر ساختهی اول نیما اقلیما نهتنها خامیها و اشکالهای فیلمهای اول را ندارد که در ساختار و فرم و اجرا، فیلمی خوشساخت و بهدقت طراحی شده و همچنین تأثیرگذارست؛ فیلمی با محوریت امیر (میلاد کیمرام) گرفتار در بحران میانسالی و با اعضای خانوادهای خسته و پریشان، و دوستانی اندک که در آستانهی فروپاشی قرار دارند. نسلی که اگرچه خود به آرزوهایش نرسیده است اما حالا در جایگاه و سنی قرار گرفته که باید مراقب و سنگ صبور دیگران هم باشد.
آنچه بیش از همه در امیر توجه بیننده را به خود جلب میکند قاببندیهای تازه و فرم فیلم است. قاببندیها اغلب آدمها را در گوشهی کادر در فضای خالی قرار میدهد یا فضای بالای سر و سقف را به گونهای در قاب میگیرد تا نقشها در احاطهی فضای تهی قرار گیرند. طراحی صحنه نیز در همین مسیر میکوشد با یکدست کردن رنگها و خطوط افقی یا عمودی خاکستری در خدمت حال و فضای افسرده و کمحرف فیلم قرار گیرد. گفتوگوها به همین روال به فضای خالی توجه ویژه دارند. جاهای خالی حرفها و نگفتهها، نیمه و رها باقی میمانند تا مخاطب خود آنها را پُر کند. هیچ چیز از ابتدا و به طور کامل بیان نمیشود و این مخاطب است که باید آنها را به اشارهای گذرا دریابد. بدین ترتیب میتوان گفت فیلم در اجرا و پرداخت سینمایی خود به شیوهای مینیمالیستی پیش میرود. مکث و سکوت آدمها البته آن قدر طولانی نمیشود تا به سبک فیلمهای سهراب شهیدثالث به ریتمی کند و ملالآور بدل شود، بلکه محیط شهری و قطعه داستانکها و پرسههای گوناگون مرد (کیمرام) و خودداری او از دادن اطلاعات درباره خود و دیگران و گزیده حرفزدنش، از او شخصیتی درونگرا با پوستهای سخت ساخته است که بهخوبی در بازی بازیگر نمود یافته است. حفظ این ضرباهنگ در بازی بازیگران و دکوپاژ و تدوین و موسیقی – که حجم بسیار کمی دارد – لحن قابل تأملی به فیلم بخشیده است. فیلم میکوشد با آوردن شخصیت بانمک مستخدم تُرکزبان ساختمان، کمی فضای غمزدهی فیلم را تلطیف کند اما گاه او بیش از حد حضور دارد که به حس فیلم لطمه زده است. این صحنهها با یک تدوین مجدد قابل کم شدن و کنترل هستند. نقش مستخدم در حد اشارهای کوتاه و در چند کلام سادهی حکیمانه میتواند تفاوت زندگی و دنیای آدمهای فیلم را نشان دهد و نه بیش از آن.
از دنیای درونی و عشق شکستخوردهی امیر نیز چیز زیادی گفته نمیشود و تنها به اشارهای کوتاه در حرفهای خواهر (سحر دولتشاهی) بسنده شده است. گاه مکث طولانی دوربین روی بازی و حرفهای خواهر نیز بر خلاف روش مقتصدانهی فیلم است.
موضوع امیر با کمی بیدقتی و خامی یا احساساتگرایی، قابلیت افتادن در دام ملودرام را داشت که خوشبختانه فیلم با توجه ویژه به فرم اجرایی خود، از آن فاصله گرفته است.
****
نگاهی به فیلم «امیر» ساخته نیما اقلیما
یک مرد تنها
نغمه خدابخش / شرق
فضای تخت، سرد و بیروح فضایی است که «نیما اقلیما» برای اولین ساخته سینمایی خود انتخاب کرده. «امیر» داستان شخصیتی است که تنهایی را به همهمههای روزمرگی ترجیح داده و در برخورد با اطرافیان سکوت را انتخاب میکند و سعی دارد شنونده خوبی باشد و درعینحال به اوضاع اطرافیان، خانواده و دوستان سروسامان دهد.
چهره شخصیت اصلی فیلم با بازی متفاوت «میلاد کیمرام» همانقدر سرد و بیروح است که فضای حاکم بر فیلم. این شخصیت آرام در سکانسی که به دیدن همسر سابق و فرزند دوستش که در خانه خود به آنها پناه داده، میرود، مخاطب را غافلگیر و دچار سوءظن میکند.
وجه تمایز این فیلم نسبت به سایر آثار فیلمساز آن است که بار معنایی داشته و نشان از تأثیر، غلبه و حاکمیت فضا و محیط بر شخصیتهاست؛ نماهایی که در آنها بیشتر فضای تصویر را دیوارها، پنجرهها، ساختمانها و حتی مانکنهای بیجان نسبت به آدمها پر میکنند و شخصیتها در آن گم میشوند؛ نمایی که شخصیت فیلم را در گوشه کادر در مقایسه با عظمت شهر کوچک نشان میدهد گویی آدم در برابر عظمت آنها ناتوان است.
حتی شخصیت کودک فیلم در هیچ تصویری دیده نمیشود و مخاطب تنها صدای او را میشنود. گویی او تنها شخصیتی است که نباید و نمیتواند تصمیمگیرنده باشد و هنوز قدش برای رسیدن به کادر زندگی کوتاه است. ازاینرو بیشترین آسیب از محیط بیرونی و تصمیمات بزرگترها متوجه اوست و بیشترین تأثیر را از آنها میگیرد تا جایی که میشنویم دوست دارد وقتی بزرگ شد مانند پدر خود، غزل نامی را طلاق دهد و همانند دوست پدرش، امیر، زندگی مجردی و فقط در کنار امیر را انتخاب کند.
تنها در سکانس انتهایی فیلم چهره او دیده میشود. این سکانس نقطه عطف فیلم است؛ جایی که پدر و مادر او هرکدام برای زندگی خود راهی را انتخاب کرده و بهدنبال سرنوشت خود رفتهاند و قرار است مدتی در کنار امیر زندگی کند. کودک روی سکویی ایستاده تا قدش به موجهترین الگوی خود، امیر، برسد.
از او سیگار میخواهد و وقتی با مخالفت امیر مواجه میشود، چوبشور دوستداشتنی خود را به تقلید از سیگارکشیدن امیر، لای انگشتان گذاشته و میخورد.
نکته بهیادماندنی در فیلم «امیر» بازی درخشان «سحر دولتشاهی» در نقش دختر روانپریش است؛ شخصیتی که بهخاطر کوتاهیهای والدین خود در کودکی با وجود مشکلات روحی، روانی درمان نشده و همچنان در دهه سوم زندگی خود با بیماریاش دستوپنجه نرم میکند.
او نیز تحتتأثیر محیط، فضا و سهلانگاری پدر و مادرش یک قربانی است.
****
نگاهی به امیر (نیما اقلیما)
فیلم اول، فیلم مهم
محسن بیگآقا / فیلم
امیر یک فیلم پرتره است؛ یک اثر شخصیتمحور که با حضور امیر در فرودگاه برای استقبال از دوستش آغاز میشود و با حضور وی در فرودگاه برای سفری دیگر به پایان میرسد. در این بین هرچه میگذرد، «امیر»ش مهم است و بس. در چنین فیلمی معلوم است که نقش بازیگر اول یعنی امیر تا چه حد مهم است.
در امیر میلاد کیمرام چیزی فراتر از بازیگر و در واقع خالق شخصیت امیر است. علت شناخت درست او از شخصیت، حضورش در همه مراحل فیلم، از ابتدا تا انتها بوده است. فیلم چنان به بازی او وابسته است که اگر به هر دلیلی بازیاش موفق نمیبود، فیلم هم از کار درنمیآمد. بازیگران امیر دو دستهاند؛ حرفهایهایی مانند کیمرام، سحر دولتشاهی، مصطفی قدیری و هادی کاظمی، و دستهی دیگر بازیگران غیرحرفهای یا لااقل ناآشنا مثل ایفاکنندگان نقشهای دیگر زن فیلم یا پدر و مادر امیر؛ و البته کار هر دو دسته قابل دفاع به نظر میرسد. ظاهراً گروه سازنده به منظور کسب آمادگی بازیگران و جزییات صحنهها، پیش از فیلمبرداری حدود چهار ماه وقت صرف کرده است که حاصل آن در بازیهای فیلم هم نمود دارد.
امیر که در ۳۵ جلسه در تهران فیلمبرداری شده است، گاه با مکانهای معنادارش ما را به فضایی فوتوریستی میبرد؛ که این خود گویای دقت نظر در انتخاب لوکیشنها خارجی هم هست. شخصیت امیر با کمحرفی، ایجاز و حتی سکوت گره خورده است. اما رفتار این مرد بالغ و جاافتاده، در نحوه روایت کارگردان نیز کاملاً مؤثر بوده است؛ یعنی کمگویی و توضیحندادنها نهفقط در کلام، بلکه در نوع قصهگویی و حتی تدوین فیلم مؤثر بودهاند. به همین دلیل فیلم عجلهای در باز کردن لایههای درام ندارد و با حوصله و بهتدریج تماشاگر را با خود درگیر میکند.
نیما اقلیما به عنوان کارگردان، بعد از ساخت چند فیلم کوتاه، حالا اولین اثر بلند سینماییاش را با وسواس ساخته است؛ و چنان که از فیلم و حرفهایش پیداست، با مقولهی درام و فلسفه نیز آشنایی خوبی دارد. مشخص است که امیر برای اقلیما نهفقط فیلم مهمی بوده است بلکه او تعهد خاصی برای هنر هفتم قائل است؛ چون برای ساخت اولین فیلم بلند کارنامهاش یک سال و نیم وقت گذاشته و به جزییات اثرش اندیشیده است. امیدواریم این روحیه برای فیلمهای بعدی او هم باقی بماند.
****
نگاهی به امیر (نیما اقلیما)
جداییهای خواسته و ناخواسته
علی شیرازی/ فیلم
فیلم میخواهد از جداییهای خواسته و ناخواستهی آدمها در این زمانه بگوید. در امیر تقریباً همه شخصیتها یا از هم جدا شدهاند یا در حال جداییاند یا دستکم در فکر جدایی بهسر میبرند (مانند پدر پیر امیر که قصد دارد همسر و دخترش را رها کند و به شمال کشور برود). راستش در مواجهه با چنین مضمونی که بهشدت بهروز است ذوقزده شدم ولی فیلم خیلی کند شروع میشود و خیلی هم دیر (در حدود دقیقه چهل) گره اصلی و بهشدت دراماتیکش به تماشاگر معرفی میشود.
قصه دراماتیک فیلم آن قدر کشش و ظرفیت دارد که هر فیلمسازی میتوانست از آن به بهترین وجه برای جذب تماشاگر بهره ببرد؛ ولی همان طور که گفتیم اقلیما، هم دیر این گره را باز میکند (به شکلی که بسیاری شاید صبر نکنند تا نوبت به طرح گرهی به این زیبایی در فیلم برسد و اصلاً قید تماشای بقیهی فیلم را بزنند) و هم اینکه ماجرا با یک گلاویز شدن ساده و با صلح و صفا پایان مییابد. ضمن اینکه معلوم نمیشود این صاحبکاری که اتومبیلش را به امیر قرض داده، کجاست و چرا به غیر از یک سکانس که امیر به منشی دفتر محل کارش سفارشی میدهد در بقیهی فیلم، خبری از کار در این دفتر دیده نمیشود و اتومبیل هم تا پایان فیلم زیر پای امیر میماند.
اولین ساختهی نیما اقلیما چند ویژگی هم دارد: فضاسازی مناسب که سردی روابط آدمها را در فضا (با استفادهی درست و مناسب کارگردان از آلودگی هوای تهران یا سیگار دودکردنهای پیدرپی شخصیت اصلی) حتی در سردی کلماتی که بین آنها ردوبدل میشود میتوان تعقیب کرد. بهعلاوه بازیهای خوب از میلاد کیمرام و بهدخت ولیان، بازیگر نقش همسر دوست امیر.