این مقاله را به اشتراک بگذارید
انسان مدرن و درد بیدرمان تنهایی
نگاهی به کتاب «پیرمرد مهربان و دختر زیبا» اثر ایتالو زوِوُ/ ترجمهی آویده نهاوندی
نیره رحمانی
ایتالو زوِوُ خوش شانس بود که در سال ۱۹۰۷ سر راه جیمز جویس قرار گرفت. با اینکه بیست سالی از او مسنتر بود، در کلاسهای آموزش زبان انگلیسی این نویسنده و شاعر گمنام ایرلندی شرکت میکرد. رابطه آنها به دوستی و صحبت درباره علائق ادبیشان کشیده شد. ایتالو زوِوُ نویسنده پرکاری نبود، همان چیزهایی هم که نوشته بود در کشورش از سوی کسی تحویل گرفته نشده بود. تا اینکه وجدان زنو را در ۱۹۲۳ منتشر کرد. رمانی که او تحت تاثیر روانکاوی فرویدی نوشته بود که آن هم توسط منتقدان ایتالیایی نادیده گرفته شد. اما جویس نظر دیگری داشت و حالا آنقدر شهرت داشت که نظرش درباره ارزش کار ایتالو زوِوُ منتقدان پاریسی را به این نویسنده ناکام جلب کند. ستایش منتقدان خارجی، هموطنان خود زوِوُ را نیز متوجه یکی از نویسندگان برجسته ایتالیایی کرد که قرار بود به تاثیرگذارترین چهره ادبیات معاصر ایتالیا در سالهای بعد تبدیل شود و همینطور هم شد. او تازه داشت طعم اقبال و موفقیت را در میان نویسندگان اروپایی (که زبان به ستایش آثارش گشوده بودند و برایش ویژه نامههایی منتشر کرده و بزرگداشتهایی برگزار میکردند) میچشید که به شکلی ناگهانی در سانحه تصادف درگذشت.
داستان بلند «پیرمرد و دختر زیبا» که توسط آویده نهاوندی به فارسی ترجمه شده و نشر نو آن را منتشر کرده است، از نوشتههای دورانی (اواخر دهه بیست) است که ایتالو زوِوُ شناخته شده و رفته رفته جایگاهش به عنوان نویسندهای مهم و تاثیرگذار در ادبیات قرن بیستم ایتالیا تثبیت میشد. در این داستان بلند نیز میتوان رد علاقه زوِوُ نسبت به تئوریهای فرویدی را دید، البته این تاثیرپذیری نه به شکل تحمیلی، بلکه به شکلی جا افتاده در درون داستان پرورش یافته است.
اگر توجه به بحرانهای درونی انسان معاصر راکه در شناخت هویت خود با مشکل روبرو شده، نخستین نشانه مضمونی در رمان مدرن اروپایی محسوب کنیم، آثار زوِوُ در این زمینه شاخص و سرآمد محسوب میشوند. چنان که لوئیجی پیراندلو معتقد بود زوِوُ به مراتب بهتر از او این بحران هویتی که بیماری قرن بیستم به حساب میآمد و موجب فروپاشی روابط انسانی و از خود گریزی و دیگر گریزی شده بود، در آثارش ارائه کرده است.
داستان «پیرمرد مهربان و دختر زیبا» نیز نمونه جذابی از بازگویی چنین فردیت و چنین جامعهایست. داستان پیرنگ سادهای دارد؛ پیرمردی تنها با زندگی مرفه، در دفتر کار خود مادر و دختری را به واسطه در دست داشتن یک توصیه نامه میپذیرد و این سرآغاز ورود دختر به زندگی و تنهایی اوست. پیرمردی که حکم پدر دختر را دارد، اما به دلیل مناسبات نابرابر اجتماعی در جایگاه معشوق او قرار میگیرد. این پیرنگ ساده بدون فراز و فرود بیرونی چندانی، به شکلی درونی پیش میرود و پیچیدگی و ظرافت خود را با بیان روابط میان شخصیتها نشان داده و این سرانجام رابطههاست که نیروی محرکه و کشش داستان به جلوست.
زوِوُ در این داستان که با زبانی روان روایت شده نشان میدهد که چگونه مناسبات اجتماعی میتواند انسان را در حد چیزی قابل تملک پیش ببرد که میتوان آن را با پول معاوضه کرد؛ از اهمیت قدرت و پول در روابط انسانی سخن گفته و از چالش انسان با غریزه و همچنین حقیتی به نام کهولت سن میگوید که پیداست این آخری در زمان نوشتن داستان، زوِوُ رفته رفته با آن درگیر شده و از راه رسیدن آن را احساس میکرده، هرچند که مرگ نابهنگام مانع از آن شد.
جذابیت رمان مدیون بازگویی سرگردانی پیرمرد در میان انبوهی از احساسات گوناگون است که او را در برگرفته و بعید نیست تا مرز جنون پیش ببرد. درک این واقعیت که چگونه امیال و غرایز ما میتواند سرنوشت دیگری را دگرگون کرده و او را در سراشیبی سقوط قرار دهد؛ تجربهای واژگونه از عشق که نهایتا چیزی جز دلسوزی آمیخته به شهوت از سوی او نسبت دختر جوان نیست که به جای رهانیدن او از فقر دردی بر دردهای دیگرش میافزاید و نمیتواند چهرهای درخور تقدیس از پیرمرد ارائه کند که مضموم شدن چنین رابطهای نزد او بیشتر از منظر توجه به سلامت جسمانی خویش است. از منظری دیگر این داستان حکایت درک بیواسطه تنهایی است که نه قدرت، نه پول و نه ارضای غرایز گوناگون انسانی و… توان از میدان بیرون راندن آن را ندارد.
«پیرمرد مهربان و دختر زیبا» همچون داستانهای مدرن نیمه نخست قرن بیستم، از منظرهای گوناگونی قابل تحلیل است ، داستانی که میتوان در یک نشست بیخستگی آن را خواند و بعد تمام روز را به آن فکر کرد، چرا که جزئیات روابط شخصیتها با توجه به پایان باز آن ذهن خواننده را تا ساعتها درگیر خود میکند.
به نقل از الف کتاب
****
«پیرمرد مهربان و دختر زیبا»
نویسنده: ایتالو زوِوُ
مترجم: آویده نهاوندی
ناشر: نشر نو، چاپ اول ۱۳۹۶
۱۰۹ صفحه، ۱۰۰۰۰ تومان