رفتن به محتوا رفتن به فوتر

دیداری از گوشه های رشد در روزگار دگرگونی / ابراهیم گلستان

16 نظر

  • حمید .م
    ارسال شده 5 آوریل 2018 در 8:29 ب.ظ

    امسال عید خبری در زبان ها بود که خبر گزاری ایبنا به نشر نیماژواگذار شده است .رفتم خبرهای عیدوقبل ایبنا را نگاه کردم دیدم این حرف بی ربط نیست .هرکسی حرف زده ومصاحبه کرده حتما تعریفی هم از کتاب های نیماژکرده. انگار گوشی دست همه بوده باید از کی وچی تعریف کنند تا بعد از کتاب خودشان هم تعریف بشودو ان هم به بهانه های مختلف .خبر گزاری ایبنا مثلا مال دولت وهمه ی نشر هاباید به یک اندازه سود ببرند وملک شخصی نیست که اینطور مورد سوءاستفاده قرار بگیرد وبه ما ساده لوحان اینطور بنمایانند که بزرگترین وبهترین نشر ایران مثلا نشر نیماژاست که هرچه چاپ میکند طلاست.رفتم پی جوشدم دیدم یکی از کارمندان نشر مذکور امده به ایبنا وهمه کاره شده است در ان جا واز امکانات یک خبر گزاری دولتی برای فروش کتاب هایی که در نیماژ تصویب کرده دارد استفاده می کند .خدا را شکر ارشاد و بخش های وابسته به ان صاحب درستی ندارد وهر کس هر کاری دلش می خواهددر ان وزارت خانه میکند وپاسخ گو نیست ومدیران محترم ان فقط در پی سانسور کارها وزور گفتن به نویسنده ها مشغول می باشند ووقت ندارند به امور دیگر رسیدگی کنند .خسته نباشید دوستان

  • من من کله گنده
    ارسال شده 5 آوریل 2018 در 10:27 ب.ظ

    شما ها یه طوری حرف میزنین که انگار تازه رسیدید به این ادبیات کوفتی نویسنده کش. این بازی های ابله هانه و نویسنده تراشی ها ی این باند وبقیه باندها سال هاست که از درون نویسنده های ما را نابود کرده و افسرده کرده وبی جون کرده .چرا این کسانی که بعد از مرگ کورش اسدی برای بده بستان با ناشرش وآدم ناشر ش از او کیلو کیلو تعریف کردند در زمان حیاتش یک خط براش ننوشتن .چنان تو بودنش له اش کردند چنان حذفش کردندکه انگار هیچ وقت چنین نویسنده ای تو ایران نبوده .حالاهم همین هاباز دارندبقیه ی نویسندگان مستقل و خلاق و نو آورمون رو تو روز روشن با بازی های احمقانه و خبر بازی هاشون نابود میکنند .هر جا میری تعریف ازچرندیات سطحی نویسندگان سطحی است .پس جایگاه واقعی نویسندگان مستقل وخانه نشین مون کجاست .امروز تلویزیون فیلم زندگی سالینجر را نشون میداد .کیف کردم از جامعه ادبی ای که نویسنده رااز دور و با یک قصه میشناسد واین طور حمایتش میکند .ودر ایران یک مشت بیسواد رفیق باز هی برای خودشون نوشابه باز میکنند وبه همدیگر جایزه میدهندونویسنده های خلاق ودرست وحسابی مون یا باید بروند خارج یا افسرده ونابود شوند یا به کلی خذف شوند و یا تو حاشیه ها دست وپا بزنن. مردشور نقدتون رو ببرند .مرده شور جایزه های باندی واحمقانه تون رو ببرند .مرده شور تعریف هاو بده بستون تون رو ببرند.طرف کروات زده آنوقت تو جایزه اش تمام کتاب های خوب ونوو پر مغزمون رو حذف میکنه وهی داد میزند ما مستقل هستیم ما فلان هستیم ما چقدر روشنفکر هستیم .از کرواتم میتوانیدبفهمید مااین کاره هستیم .آقای سطحی که دنبال کتاب های دوزاری مخاطبدار ومخاطب خرکن هستی کرواتت روشل کن خون برسد به مغزت بفهمی روشنفکر بودن به کروات زدن جلو چهارتا دختر بچه وپسر بچه ی تازه قلم که نمی دانن چی به چیه نیست.روشنفکر بودن یعنی تن ندادن به بیخردی وایستادن واقعی مقابل تمام سیاهی ها وجنگیدن و….

  • ناشناس
    ارسال شده 5 آوریل 2018 در 11:23 ب.ظ

    مگر ادبیات چقدر اهمیت داردکه ما باهم بد حرف بزنیم .می شود مشکلات رابا هم به اشتراک بگذاریم بدون تلخی وتندی .این حرف ها را همه دیگر میدانندوچیز پنهانی نیست .وکسانی که فکر میکنند با این کارها واعمال کودکانه میتوانند کاری کنندونظرها را عوض کنند مثل کبک به خودشان فقط دروغ میگویند .تمام کارهای آنها شاید در کوتاه مدت موثر باشد اما در بلند مدت شکست می خورند .نمونه اش تاریخ ادبیات ایران وجهان .درکجا سراغ دارید با اعمال وبازی های کودکانه کسانی توانسته باشند در تاریخ ادبیات کشوری بمانند. پس این همه خشم لازم نیست .این همه خشونت لازم نیست .به قول نیمای بزرگ الک به دستی در آینده منتطر ماست .

  • ناشناس
    ارسال شده 6 آوریل 2018 در 2:12 ق.ظ

    می شودندیده گرفت که نویسنده ای که کتاب اولش چاپ شده برای گرفتن جایزه یا دیده شدن یا اینکه نقد روی کتابش بخورد یا کانالی خبراو را لینک بدهدبرود تو انجمن کارگران داستان نویس تهران ویا اینجاوآنجا پاچه خواری کندیا یقه جر بدهد برای کسانی که فکر می کند می توانند ساپورتش کنندو یک لقمه ی حقیرانه جلوش پرت کنند اما نویسندگان مسن چرا باید له له بزنندبرای یک مصاحبه و دیده شدن وگرفتن جایزه ای بی اعتبار از دست ۴ تا آدم بی اعتبار. جایزه هایی که دیگر برای هیچکس مهم نیست به جز کانال وسایت همان هایی که راهش انداختند وبه زور می خواهند مهم نشانش بدهند . هیچ چیزی تو این ادبیات سر جاش نیست . گلو گاه ها را تنگ کردندکه همه را به پستی ودو رویی ودروغ بیاندازند اما دیگر همه ی راه ها به رم ختم نمی شود چون قدرت این ها در این است که کسی دست شان را نخواند ونفهمد پشت پرده چه می گذرد درحالی که کمتر کسی این روزها نمی داند آنها دارند چه می کنند.شاید به همین دلیل باشد که دیگر کسی گول آنها را نمی خورد وبرای همه بی اهمیت تر ازآن شده اند که حتی کامنتی برایشان بگذارند وبگویند دستشان را برای همیشه خوانده اند . آدم فروش دست تو روشده برام قصه هاتوبلد شدم

  • استاداکرم پدرام‌نیا-به نقل ازآرمان
    ارسال شده 6 آوریل 2018 در 12:54 ب.ظ

    از نظر من حاصل تولید ادبی پیش و پس از هر چیز، اثری هنری است یا باید باشد و به‌قول ناباکوف، رو به‌سوی سطحی بالاتر از توجه به «همذات‌پنداری» و رضایت خواننده و تقاضای بازار و کالا دارد؛ در جست‌وجوی آفرینش شاخصه‌های هنری است و با همین رویکرد خواننده‌ای می‌طلبد با تخیلی نزدیک به تخیل نویسنده تا پابه‌پای او در آفرینش اثر پیش برود. علاوه بر آن، واژه‌ «رسالت» از واژه‌‌ای دستمالی‌شده‌ای است که از معنای واقعی‌اش دور شده است. اگر منظورتان از رسالت بزرگ‌نمایی و گذر از مرزها و حتی اغراق در بازنمایی ریشه‌های پنهان و کشف‌نشده‌ واقعیات است، اگر منظور، آفرینش شخصیت‌های واخواه و قالب‌گریز و جاری‌کردن سیلی از مضمون‌هایی متمرکز بر یک نقطه‌ محوری در بستر زبان و تکنیک‌های نو است و حاصلش نقطه‌ آغاز معرفت و شناخت گوشه‌ای از هستی است، و اگر خواننده را به نقطه‌ای می‌رساند که بازگشت به نقطه‌ پیش از آن را برایش ناممکن می‌کند، بله. برای کالاانگاری تولیدات هنری به دیدگاه مارکس تکیه می‌زنم که هنگام نقد اقتصاد سیاسی به «بت‌وارگی کالا» اشاره می‌کند. بت‌وارگی کالا یعنی تعبیر روابط اجتماعی در تولید، نه به‌عنوان روابط انسان با انسان، بلکه روابط پول با کالایی که در بازار مبادله می‌شود. به‌عبارت دیگر، کالا بتی می‌شود که روابط انسانی را زیر سلطه می‌برد و آن را به رابطه‌ پول و کالا فرومی‌کاهد. حالا فکر کنید بیاییم آفریده‌های ادبی را که بستر و منشأ بازنمایی روابط جامعه‌ انسانی است و-همان‌طور که در پاسخ به پرسش اول گفتم-منبعی برای کسب بینش درباره‌ جوامع بشری، کالا بیانگاریم، تناقض از این آشکارتر؟به‌نظر من این موضع از چند نظر قابل بحث است. اما پیش از ورود به این بحث، لازم است که بگویم هر نویسنده‌ای حق دارد هر طور دوست دارد بنویسد و هر خواننده‌ای هم حق انتخاب دارد. اما بحث مورد نظر ما بررسی تاثیر یک نوع نوشتن بر دیگری است. نخست اینکه حضور آثار کالامحور می‌تواند معیاری بشود برای خواننده در انتخاب آثار داستانی‌اش و سطح توقع او را به همین حد بکشاند، به‌خصوص وقتی شمار این نوع آثار به‌مراتب بالاتر برود از آثاری که هدف اصلی‌شان آفرینش یک قطعه‌ هنری بوده است. علاوه بر آن، چون این آثار با نگاه کالایی تولید می‌شوند از قواعد بازار هم تبعیت می‌کنند و از حمایت تبلیغ گسترده، عرضه‌ قابل توجه و دفاع مکرر برخوردار می‌شوند. حتی سینه سپر می‌کنند و در برابر ادبیات واقعی می‌ایستند با این دفاعیه که مردم دارای قدرت تشخیص و شناخت‌اند و خوانده‌نشدن آثار شما نشان ضعف خودتان است. اما بخشی از واقعیت این است که با شیوه‌های گوناگون تبلیغات، از پیش، به دیدگاه و قدرت شناخت مردم هم شکل داده‌اند. تاسف بزرگ‌تر اینکه نویسندگان جدی هم گاهی به این ورطه می‌افتند و با کالاانگاری تولید هنری‌شان می‌کوشند در این میدان جایی برای خود باز کنند و مطابق با نبض بازار بنویسند و کالای تولیدی‌شان را متناسب با آن عرضه کنند. حتی عرصه‌ هنر و ادبیات به بازار هنر و بازار کتاب تغییر نام داده است و به‌جای شمار خوانندگان اثر، شمار فروش کتاب محاسبه می‌شود. نگاه بازاری و کالایی به ادبیات، جای هدف اصلی نوشتن، نوآوری و کمال را می‌گیرد و نویسنده را از محور هنراندیشی به خواننده‌محوری و جلب رضایت او و هرچه‌ بیشتر خوانده‌شدن سوق می‌دهد، درحالی که در دهه‌هایی از تاریخ ادبیات ما خلاف آن حاکم بوده و می‌توان گفت نویسنده کمال‌محور بوده، و در همان دوره‌ها آثار هنری ماندگار تولید شده است. یکی، دو مثال هم از ادبیات جهان غرب می‌زنم. در دوره‌ شکسپیر، بیش از ده درامانویس قهار در کنار او کار کرده‌اند و نام بیشتر آنها در تاریخ ادبیات باقی مانده است. شاید بتوان گفت حضور این افراد به رشد و شکوفایی جوانی به نام ویلیام شکسپیر کمک کرده و سطح انتظار او را از خود بالا برده است. یا دهه‌های آغازین قرن بیستم نویسندگان بزرگی مثل پروست، جویس، ویرجینیا وولف، برشت، اسکات فیتزجرالد و کمی جلوتر، همینگوی، اشتاین‌بک، فاکنر، بکت و ناباکوف و امثال آنها را داریم که آثار هرکدام شاهکارهای ماندگار ادبیات غرب شدند. کوتاه‌سخن، به عقیده‌ من، تئوری حضور آثار شبه‌ادبی در برجسته‌کردن ادبیات واقعی اگر نقشی دارد، نقش معکوس است و باعث شکل‌گیری یک سیکل معیوب می‌شود. آثار شبه‌ادبی جای ادبیات واقعی را می‌گیرد، به ذهن خواننده شکل می‌دهد، سطح توقع او را می‌سازد، و سرانجام سطح انتظار او نه‌تنها به نوع آفرینش نویسنده که حتی به نگاه منتقد در نقدنویسی جهت می‌دهد. مگر چیزی جز کالاانگاری آثار ادبی است که در بسیاری از موارد، نقد جایش را به معرفی کتاب در چند پاراگراف کوتاه داده است؟ کالاانگاری آثار ادبی-هنری دامن مترجم را هم رها نکرده است و به همین دلیل از یک اثر گاه چندین ترجمه داریم، درحالی که آثاری داریم که برای رشد ادبیات تولیدی ما می‌توانند چراغ راه باشند ولی ترجمه نمی‌شوند. کوتاه‌سخن که این سیکل معیوب و این دایره همچنان چرخ می‌خورد و باعث می‌شود که عرصه بر ادبیات واقعی تنگ شود.

  • مهدی....پور
    ارسال شده 6 آوریل 2018 در 1:16 ب.ظ

    برخی از نویسندگان جوان تعجب می کنندکه چطورامسال کتاب هایی در مدت کوتاهی بارها وبارها چاپ شده است .این که تعجب ندارد خیلی از کتاب ها سالهاست که همینطور پر فروش بوده اند اما ناشران دزد ایرانی نمی گذارند این مسئله روشود تا سود چند برابر ببرند .مگر میشود یک روزه ادبیات کشوری یکهو بتواند مخاطب برای خودش بسازد .این مطلب را اولین بار نویسنده ای بیان کرد وبه ناشرش اعتراض کرد وبعد مجبور به معذرت خواهی از ناشرش شد وکتابش را از آن ناشر پس گرفت .ناشرین دزد ایرانی که مچشان حالا باز شده برای فرار به این مطلب چسبیده اند که کسانی بیرون از نشر کتاب ها را چاپ می کند ومیفروشدوآنها این کار را نمیکنند. فکر کرده اند با احمق حرف میزنند وکسی این چرندیات را باورمیکند.هرکسی به هر طریقی بخواهد این مطلب را پاک کند یا بپوشاندیاندیده بگیرد مطمئن باشید در این دزدی آشکار دست دارد .

  • نویسنده
    ارسال شده 6 آوریل 2018 در 11:49 ب.ظ

    می روی تو خبر گزاریها می بیننی چهار تا دختر بچه وپسر بچه که هیچ سواد ادبی ندارند ودنبال قصه های سر راست وعاشقانه ی کشکی هستند دارند خط می دهند به ادبیات وهنر این مملکت .می آیی پیش ناشر میبینی دنبال پول وفروش است وهنر کشک است برایش .می روی سراغ جایزه های ادبی می بینی تمامشان دست عامه پسند نویس هاوژانر نویس هاست وهمه سینه چاک کارهایی هستند که بفروشد ودشمن هر نویسنده ای هستند که دنبال ادبیات ناب است وهر طور بتوانند نویسنده های مدرن وپست مدرن ما را خفه میکنند .میروی به کانال های ادبی وسایت هایی که دست نویسنده ها ست که می بینی عامه پسند ها در آنها مانور می دهندودایم از خودشان وگروه خودشان تعریف میکنند ومیگویند که کار فلان شخص که رفیق وهم گروه یا شاگردشان است مهمترین کار چاپ شده در ادبیات ایران است وادبیات به قبل وبعد ازآن کار تقسیم میشود .وهی تعریف وتمجیداز خود ودوستان شان می کنند که نمیدانی آثار ما چقدر عالی است .بعد میروی کار را میخوانی می بینی کاری ابله هانه است که به زور این تبلیغات به چاپ دوم وسوم رسانده شده است یاکاری عامه پسند است .یکی به ما بگوید پس جای ادبیات واقعی در این کشور گل وبلبل کجاست .همه کمر به قتل ادبیات واقعی ونویسنده ی واقعی وخوب بسته اند. آیا با این جوایز مسخره وچهارتا بچه منتقد بی علاقه به ادبیات میشود به ادبیات واقعی واصیل رسید .چه کسی می تواند آثارخوب و ماندگار را کشف کند.آیا چهار تا ژانر نویس وجایزه هایی که علنی دشمنی میکنند با آثار ماندگارمی توانند تعین کنند چه کاری ادبیات است و چه کاری آشغال وابتر .این ها یی که من می بینم قدرت تشخیص ندارند تا برای خود خط تعین کنندهر روز حرفی می زنند .تا دیروز این آقا پست مدرن مینوشته حالا میگوید ژانر نویس شده .خوب از کجا معلوم فردا نظرش عوض نشود .تکلیف شاگردان بدبخت او چیست . چگونه ادبیات ونشرها وجایز ه ها را وزارت ارشاددست این عده که فقط در پی دلالی برای خود ونشر خود هستند سپرده است . ماشاگردان هدایت وگلشیری بودیم وژانر نویس از کار درآمدیم وای به فردای این ادبیات .خسته شدیم از دست بی عقلی های تمام نشدنی شما .

  • ناشناس
    ارسال شده 7 آوریل 2018 در 4:46 ب.ظ

    به جای کامنت گذاشتن بنشینید ۲ ریال فکر کنید .چرا عده ای خاص هم در نشر ها هستند وهم در تمام جایزه ها وسایت ها وکانال ها و……ادبیات ما را ان طور که هوس میکنند مدیریت میکنند.چرا کسی که خودش از رمان هیچ نمیداند وکتاب درست وقابل داعی ندارد هم کارشناس یک نشر بزرگ است هم استاد داستان نویسی وهم داور ومنتقد وهزار ویک چیز دیگر .چرا هر جا می رویم هر حرکتی میکنیم در نهایت همین عده را میبینیم که که تصمیم گیری میکنند .شما فکر میکنید خود این ها با توان ادبی شان به این جایگاه ها رسیدهاند که قبل از این که ۱ کتاب داشته باشد تصمیم میگیرد چه کتابی چاپ شود وچه کتاب هایی جایزه ببرند وچه کتاب هایی مطرح بشوند .التماس تفکر .

  • یک رهگذر
    ارسال شده 7 آوریل 2018 در 5:26 ب.ظ

    اتفاقی کامنت های این صفحه را خواندم .برای گلستان آمده بودم .وقتی این حجم از آگاهی اهل قلم را دیدم شوکه شدم .کسانی که خارج از ایران هستندنویسندگان جوان ایرانی راطور دیگری می بینند .می گویند این نسل برخلاف بزرگانی چون گلشیری و…بدون حساسیت وبی رگ است.نه چیزی می بیند و نه اعتراضی می کند وسر به زیر به مسلخ میرود .اما امروز کمی امید وار شدم به این نسل چون آتش همیشه زیر خاکستر سالم است .

  • رضا کاشانی
    ارسال شده 7 آوریل 2018 در 7:28 ب.ظ

    چه باید کرد ؟اگر به این روال صد سال هم بگذرد باز تو همین نقطه می مانیم ودست وپا میزنیم وهی حرف وحرف .چه باید کرد که از این وضعیت همه مان نجات پیدا کنیم بدون اتهام زنی وخوب ها وبدها کردن واین که این دولتی است این آدم فروش است این روشن فکر خالص است .تا از این حرف ها واتهام زنی ها نگذریم بزرگ نمی شویم .بله همه مان در یک قایق هستیم. هی زیرآب هم را نزنیم و به هم کمک کنیم .فقط وفقط وفقط با کمک به هم ودیدن هم واحترام به سلایق هم ونقد عادلانه ی همدیگرمی توانیم پیروز بشویم .بگذارید هرکی می خواهدباند باز و بد باشد ما خوب وعادل باشیم .

  • ناشناس
    ارسال شده 7 آوریل 2018 در 8:45 ب.ظ

    باگاندی بازی تواین کشور کسی زنده نمی مونه اقای مثلا کاشانی.اینجا باید سگ باشی مثل خودشون تازنده بمونی ومثل سگ جون بکنی تا اسمش رو بذاری زنده موندن.این راه ها ی شمابدرد همون هند میخوره .کی به ما یه مثقال حال داده ما بهش یه خروار حال ندادیم .اینجا اگه کوتاه بیایی بازجر بیشتری میکشنت.بهترین نویسنده های ماکه ساکت شدن خونه نشین شدن .انوقت همین آبدوزکها همه جا رو گرفتن وپاگون میدن به بزرگتر از خودشون وشبونه هم پاگون اونها رومی کنن.ولکم مممممممممممممممم عمو جون .اگه بخای نخوری باید بزنی همین .هرکی غیر از این کرده بدون منتظر فرصته فقط.

  • رضا کاشانی
    ارسال شده 7 آوریل 2018 در 9:37 ب.ظ

    چون من را خطاب قرار داده اید عرض می کنم .اگر من وشما هم مثل خطا کاران نا عادلانه رفتار کنیم و صرفابرای منافع خودمان وگروه مان تلاش کنیم پس فرق مان با آن هاچیست .تنهافرقش این است که ما جای آنها می نشینیم وهمان کار ها را می کنیم .آیا آن وقت همه این نقدها به ما واردنیست ؟در این صورت این باند می آید پایین وباند دیگری جایش می نشیند وهمان کار هارا می کندو این چیزی را عوض نمی کند .باید کل این ساختمان رااز نو وبه روشی دیگر بنا کنیم تا امکانات دست هرکسی بود مجبور باشد به عدالت رفتار کند وشایسته سالاری حکم فرما باشد نه باند سالاری ,نه منافع سالاری.

  • ناشناس
    ارسال شده 8 آوریل 2018 در 5:33 ب.ظ

    من نمیدونم این چه مرامیه هرکی یک امکاناتی روزنامه ای جایزه ای چیزی گیرش میاداز اون اول برای خوش استفاده میکند وبعد باندی که توش است .و اون جا را مال با باش میدونه .نمونه اش روزنامه اعتماد که زمانی خیلی موثر وفرا گیر بود .الان این روزنامه شده پاتوق ووبلاگ شخصی ۲۰ نفر .با این ۲۰ نفر در سال این روزنامه مصاحبه می کنه وخبرهاشان را میزند وبقیه ی ادبیات بوق هستند. بهترین کتابها چاپ میشوداما این روزنامه یک خط نمی نویسد.انوقت رفیق شان که توفلان نشر هم هست وداور هم هست اب می خوره خبرش را میزند که فلانی شاید سال اینده کتابی بنویسد .نمونه ی دیگرش همین خبر گزاری ایبنا که شده مثل روزنامه ی اعتماد پاتوق عده ی خاصی .ادبیات ایران که همین ها نیستند چرا از همه نمیزنید .

  • غلام حسن شیرازی {ناشر کتابهای کودکان و نوجوانان }
    ارسال شده 8 آوریل 2018 در 6:03 ب.ظ

    نیکنام حسینی‌پور مدیرعامل خانه کتاب بابیان این‌که تغییراتی در این طرح به وجود آمده است، گفت: امسال کتاب‌های برتر را اعلام نکردیم زیرا این موضوع باعث فساد کاذب می‌شد؛ فساد کاذب به این معنا که برخی از ناشران و کتاب‌فروشی‌ها برای این‌که رتبه خود را حفظ کنند دست به اقداماتی می‌زدند. مثلا به جای این‌که کتابی را که مراجعه‌کننده تهیه کرده در لیست خود وارد کنند کتاب خود را در لیست وارد می‌کردند تا در رتبه اول قرار گیرند. ما رتبه‌بندی برای کتاب‌فروشی‌ها نداشتیم و به خاطر فروش بیشتر امتیاز خاصی به کتاب‌فروشی‌ها نمی‌دادیم، مثلا این‌که یارانه‌اش را بیشتر کنیم، این‌که کتاب‌فروشی یارانه‌ای دریافت کند تابعی از فضای فیزیکی کتاب‌فروشی، تعداد کتاب‌ها و سابقه کتاب‌فروشی است. {آقای حسینی پور عزیز لطفا همین دقت ونظارت را روی خبر گزاری ایبنا و سایر بخش ها و نمایشگاه کتاب و مهمان ها یی که به نمایشگاه می آیند هم داشته باشید .همین ایبنای شما چند روز قبل کتاب های پر فروش کاذب را تبلیغ می کرد ومدتی است بسیار باندی کار می کند ونویسنده های خاصی رافقط تبلیغ می کند .اگر ایبنا و سایر بخش ها ی مدیریت شما متعلق به گروه خاصی است بگویید بدانیم .لطفا روی کتاب های کودکان ونوجوانان کار بیشتری کنید این بخش مظلوم است .

  • مرتضی ملکی
    ارسال شده 8 آوریل 2018 در 7:50 ب.ظ

    روزنامه ی اعتماد هم اتفاقا دست آدمهای باند مذکور است ودایم خودشان و ,رفقا شان را تبلیغ می کند وگاهی برای این که نشان بدهد همه را تبلیغ می کند دو تا نویسنده ی دیگر را هم می آورد .بهترین روزنامه ی ایران از لحاظ پوشش تمام نویسنده ها از همه ی گروه ها و فکر ها روزنامه آرمان است .بخش ترجمه ی ادبی آرمان در ایران تک است وحتی از روزنامه ی شرق هم بهتر است .وبخش معرفی کتاب های ایرانی و مصاحبه با نویسنده گان ایرانی آرمان شانه به شانه ی شرق است .بچه های آرمان دمتان گرم .واقعا دمتان گرم .گل کاشتید .

  • نگار صالحی
    ارسال شده 8 آوریل 2018 در 8:22 ب.ظ

    بهترین مجله در ایران مجله سینما وادبیات است وبهترین روزنامه که به ادبیات میپردازد وعالی کار می کند روزنامه آرمان است .

ارسال نظر

0.0/5