این مقاله را به اشتراک بگذارید
دو مجموعهشعر جهان در نشر چشمه
از غم غربت تا نوبهخوابی
سال ۱۹۲۸ در سفری که امیلیو گارسیا گومز، شاعر و زبانشناس اسپانیایی به قاهره داشت یکی از نسخههای دستنویس کتابی نظرش را جلب میکند که شامل نمونههای درخشانی از شعر اعراب اندلس از قرن دهم تا سیزدهم میلادی بوده است. گومز خرسند از کشف خود بلافاصله دست به ترجمه میزند و آن را در سال ۱۹۳۰ در مادرید به چاپ میسپارد بیخبر از آنکه این مجموعه کوچک قرار است تأثیر عمیق و دنبالهداری بر شعر اسپانیا بگذارد. این کتابِ کوچک اما موثر اینک به زبان فارسی نیز درآمده است. عباس صفاری، شاعر معاصر ترجمهای از این کتاب بهدست داده است با عنوان «خون انار» که دربردارنده شعر اعراب اندلس است و معرفی ابنحمدیس، شاعر کلاسیک جزیره سیسیل. چنانکه در مقدمه کتاب نیز آمده است امیلیو گارسیا گومز که موجبات شهرت این کتاب و بهتعبیری شاعران عرب آندلس را در دوران معاصر فراهم کرد، متعلق به گروهی از شعر و هنرمندانِ اسپانیایی بوده است که «نسل ۲۷» خوانده میشدند و ازجمله آنان چهرههایی چون گابریل گارسیا لورکا، سالوادور دالی، رافائل آلبرتی و لوئی بونوئل که ازقضا معروفترین آنها از همشهریان گومز بودند که تازه از آندلس به مادرید آمده بودند و «آندلس و گذشته پُرشکوه آن بیش از آنکه مایه مباهات آنها باشد سرچشمه نیرومندی بود که ذهن خلاق آنها را با الهامات عاطفی و آرکائیکش به سمتوسویی میبرد که لاجرم آنها را از دیگر هنرمندان شمال اسپانیا و اروپا متمایز میکرد.» پس به نظر صفاری چندان راه دوری نرفتهایم اگر تصور کنیم که آنها با دیدن چهرههای اجدادشان در اوراق این کتاب آنچنان به وجد آمدهاند که بعید نیست آن را بلعیده باشند.
چاپِ این کتاب کمابیش مصادف با دورهای از زندگی این هنرمندان بوده که تازه با آخرین دستاوردهای هنری و ادبی غرب آشنا شده بودند. رافائل آلبرتی یکی از این شاعران است که ترجمه این کتاب را بسیار تأثیرگذار میخواند و در مصاحبهای چنین میگوید: «این مجموعه که به ترجمه گومز در سالهای ۲۷ و ۲۸ به دست ما رسید تأثیر سرنوشتسازی بر شعر من گذاشت. اما بهگمانم کسی که بیش از من از آن سود برده است فدریکو گارسیا لورکاست.» این کتاب چنانکه شاعرانِ گروه ۲۷ نیز معترفاند چشمِ آنان را باز کرد تا درکِ بهتری از گذشته اندلس پیدا کنند. شعرها، پس از مقدمه مترجم، متنی در احوال ابن سعید، فهرست از اسامی و تاریخ جلوس خلفای اموی در آندلس که به فهمِ شعرهای کتاب کمک بسزایی میکند، پیشگفتاری با عنوانِ «از غم غربت تا نوبهخوابی»، آغاز میشود، با شعری از ابنعمار: «چشمانم را آزاد کنید/ آنچه را اوراق کاغذین زندانی کرده است/ سفیدی سفیدی را/ سیاهی سیاهی را». کتاب شصتوچند قطعه شعر دارد و آخرین شعر این مجموعه با عنوانِ «هجرانیهای ابنحمدیس برای سیسیل» از آنِ ابنحمدیس است که در شمار بزرگترین شاعران کلاسیک جزیره سیسیل ایتالیا محسوب میشود.
خون انار/ شعر اعراب اندلس و معرفی ابنحمدیس، شاعر کلاسیک جزیره سیسیل / تدوینِ ابن سعید/ ترجمه عباس صفاری/ همراه با شانزده طرح چوبنگاره از مترجم
چهرههای زخمی تاریخ
سرگون بولُص، شاعر عرب، هم نقاش بود و هم داستان کوتاه هم مینوشت. علاوهبراین او شعرهایی از تد هیوز و آلن گینزبرگ نیز ترجمه کرد. اخیرا مجموعهشعری از این شاعر در نشر چشمه درآمده است با عنوانِ «کِرم زنده در سیب جهان»، که گزیدهای از شعرهای بولص است منتخب از چهار مجموعهشعر او: زندگی در نزدیکی آکروپولیس، اول و دوم، فانوسبهدست در شب گرگان، و استخوانی دیگر برای سگ قبیله. مریم حیدری، مترجمِ کتاب در مقدمه کوتاهِ خود بیوگرافیِ دقیقی از این شاعر عرب ارائه میدهد که بهکارِ درک درستتر شعرهای او میآید. اینکه بولص در شهر حبانیه، در شصتکیلومتری بغداد بهدنیا آمد و در سیزدهسالگی به کرکوک رفت و از همانجا سرودن آغاز کرد و بعد به آمریکا و دیگر شهرهای جهان رفت، اما تا دمِ آخر تپهها و خیابانها و فضای شهر زادگاهش در او و شعرهایش ماند. «زندگی و شخصیت سرگون بولص سراسر شگفتی و شاعرانگی است. در ۱۹۶۶، پیاده از راه صحرا به بیروت رفت و آنجا کار ترجمه را آغاز کرد.»
شخصیت و خصایل عجیب بولص نیز از شاخصههایی بود که مترجم را به انتخاب و ترجمه شعرهایی از او ترغیب میکند. «آرامش همیشگی، شیدایی، غرقبودنش در عالم خود و در جهان شعر نشان میدهد که چهقدر زندگیِ او شعر بوده و شعر، زندگیاش.» همین شوریدگی و انزوا و مغایرت با شعر و ادبیات متداول باعث شد در ۱۹۶۴ همراه چندتن از شاعران و نویسندگان نوجو عراقی گروه ادبی تاسیس کنند با نامِ «جماعت کرکوک» که «نامشان برای همیشه در تاریخ ادبی و هنری عراق و عرب بهعنوان نویسندگان آوانگارد و تأثیرگذار باقی بماند.» آنچه جماعت کرکوک را شکل داد و شاعران و نویسندگانی را کنار هم نشاند، نارضایتی از اوضاع موجود و عصیان و سرکشی در برابر سیستم حاکم بود. در زمینه هنر نیز آنان میخواستند از چارچوب قواعد دستوپاگیرِ بومی فراتر بروند و در آفاق جهان سیر کنند. شعرهای مجموعه اغلب کوتاهاند و از یکی دو صفحه بیشتر نیستند اما در زبان و فضا تنوعی غریب دارند. چند شعر منظومهوار هم هست که با نام «تمهید»، «پندی از دیروز»، «شب عروسی در تپه کرکوک» و «زندگی عبدالهادی مکانیک از بابالشیخ» که در میانه شعر و نثر در آمدوشد است و به نثر داستانی تنه میزند. در تکهای از «شب عروسی در تپه کرکوک» آمده است: «بازگشته از زندان یا از سفری دراز، پس از غرقشدنی طولانی در کتابخانهی عمومی، گردش… بر درازای راهآهن، از دلِ هر شهر تا حومههای شمالیاش، در راه خانه، بهشتِ پُرهیاهوی مُفلسان، ناگهان، در بلندیهای تپه: ماه است آیا آنجا؟ و ستارگانی درشت که میتپند چون مژگانِ تندیسهایی برفی که از زیرشان، زنگِ بههمخوردن قاشقها و بشقابها بهگوش میرسد…» و البته بولص شعرهای کوتاه و بسیار کوتاهی تنها در چند سطر هم دارد از این سنخ که یکیشان «آه، ای چهرههای زخمی تاریخ!» نام دارد: «این منم: صدای زنگهای پنهانی که دارم در گوشْت/ بلندتر است از هر توفان نزدیک.»
کِرم زنده در سیب جهان / سَرگون بولُص / ترجمه مریم حیدری