این مقاله را به اشتراک بگذارید
از نگاه مترجم
ویلیام استایرن؛ استاد پرسشهای تاریخی و اخلاقی
افشین رضاپور*
-انتخاب سوفی
ویلیام استایرن استاد مطرحکردن پرسشهای دشوار تاریخی و اخلاقی است و این پرسشها در دو رمان بزرگ او «انتخاب سوفی» و «اعترافات نات ترنر»، خواننده را با چالشهای بزرگی مواجه میکنند. در «انتخاب سوفی» سه داستان روایت میشود: ماجرای استینگو، نویسنده جوان پرشوری که از جنوب به شمال آمده و در محلهای یهودینشین ساکن شده، رابطه عاشقانه سوفی و ناتان که جنونآسا است و پر از فرازوفرودهای عجیبوغریب، و خاطرات و زخمهای سوفی که مثل خوره به جان روحش افتادهاند.
همچنان که رمان پیش میرود، دو راز بزرگ هم برملا میشود: سوفی دروغگو است و ناتان، یهودی متعصب باهوش و بافرهنگی که حد اعلای نخبگی را به نمایش میگذارد، دیوانه. بسیاری از منتقدان بر این باورند که سوفی یکی از پیچیدهترین شخصیتهایی است که نویسندهای موفق شده بیافریند: زنی زیبا، لذتپرست، بیپروا در امیال، دروغگو، سرزنده، اما درعینحال غمگین و تراژیک، هم قربانی و هم همدست جنایتکاران، موجودی که تلاش میکند پس از تجربه اردوگاه مرگ زنده بماند.
نکته دیگر این رمان که جنجال فراوانی به پا کرد، کاتولیک و ضدیهودبودن سوفی است. شاید خوانندگان انتظار داشتند که رمانی درباره هولوکاست، قهرمانی یهودی داشته باشد؛ چراکه بسیاری هولوکاست را مسئلهای علیه یهودیت و در راستای حذف یهودیان میدانستند. استایرن اما اردوگاهها را پدیدهای ناشی از رقابت جهان سرمایهداری و تشکیل جامعه بردگان میدانست و در پاسخ گفته بود اگر سوفی یهودی بود فقط قربانی دیگری به شمار حساب میآمد و از دل این ماجرا رمانی آفریده نمیشد. جای دیگری هم گفته بود یهودیبودن سوفی رمان را به ابتذال میکشید. بازماندگان هولوکاست بر این باور بودند که حجم فاجعه چنان عظیم بوده که هنر و ادبیات قادر به بیانش نیست. استایرن با اینکه تا حدی این دیدگاه را میپذیرد، سکوت را راهحل نمیداند. او مسئله را به شر نسبت میدهد که نیروی عظیم تاریخ است و تمام بشریت را تهدید میکند؛ سوفی شهید نمادین این شر به شمار میرود.
رمان «انتخاب سوفی» پر از شخصیتهای فرعی دیگری هم هست که استادانه خلق شده و همه بهیادماندنی هستند: پدر سوفی، استادی ضدیهود که مدام سفر میکند تا محلی برای استقرار یهودیان بیابد و درنهایت مقالهای مینویسد و راهحل نهایی را کشتار یهودیان لهستان میداند. او قربانی حمله نازیها به لهستان میشود. دورفلد، کارخانهداری که نماد امپریالیسم آلمانی است. این مرد جذاب و زیبا مثل سوفی عاشق موسیقی کلاسیک است، مدام از قلههای موسیقی حرف میزند و در صحنهای از رمان سوفی را فریفته خود میکند، اما بعدها در اردوگاه آشویتس، از کنار سوفی میگذرد بیاینکه او را بشناسد. حالا دیگر او زیبایی خود را از دست داده و فربه شده. کارخانههایش به نیروی کار رایگان نیاز دارند و به آشویتس آمده تا با رودلف ِهس، فرماند اردوگاه، مذاکره کند و زندانیها را برای کار در کارخانهاش ببرد. او میگوید حتی یک زندانی پیرِ رو به موت هم مقداری انرژی دارد که میتوان از آن استفاده کرد. واندا، دختر لهستانی مبارزی که تا لحظه آخر کوتاه نمیآید، چهره مقابل سوفی است. برای او هیچ چیز غیر از مبارزه با اشغالگران معنا ندارد و مدام سوفی را به نقد میکشد. دکتر فریتز یِماند فنُ نیماند، پزشک اردوگاه، مردی مذهبی است که از پوچی به جان آمده و تصمیم گرفته گناه بزرگی انجام دهد، به همین دلیل سوفی را وادار میکند که بین بچههایش یکی را برای مرگ انتخاب کند. او جملهای از مسیح نقل میکند و صحنهای هولناک میآفریند. هِس، فرمانده اردوگاه آشویتس، از دیدن یک اسب عربی به هیجان میآید، رفتارهایی انسانی را به نمایش میگذارد و عاشق سوفی میشود. حتی امکان ارتباط جسمانی را مطرح میکند و از کاشتن نطفه آریایی خود در زهدان سوفی سخن به میان میآورد. هِس مرد بسیار متشخصی است که گرفتار ملال شده و کشتار را صرفا انجام وظیفهای میبیند که به او محول کردهاند. دکتر بلک استوک، پزشک دستورزی که سوفی را استخدام کرده، نماینده انسانهای خوشبختی است که پس از جنگ راهی آمریکا شدند و غرق در ثروت و ابتذال، شادی کردند… و…
-اعترافات نات ترنر
رمان «اعترافات نات ترنر» که جایزه پولیتزر را نصیب استایرن کرد، بر اساس ماجرایی تاریخی در جنوب آمریکا نوشته شده و نویسنده هم آن را رمانی تاریخی میداند، گرچه به قول خودش دست تخیل را تا بینهایت بازگذاشته است. نات بردهای آموزشدیده است که تحتتاثیر کتاب مقدس قیام میکند. مدام به او الهام میشود و آیههای کتاب مقدس را نشانهای برای کشتار اربابان سفید میداند. در اینجا نیز با شخصیتی بسیار پیچیده مواجهیم. بردهای که به شدت مذهبی است، متوهم و رویابین و درگیر فشارهای جنسی است اما توانایی کسب آزادی جسمی یا روحی را ندارد. او که به دلیل آموزشهای اربابش محدودیتهای معمولی سیاهان را پشت سر گذاشته، مدام بردگان را به دیده تحقیر نگاه میکند و از حقارت آنها خشمگین است. در جایجای این رمان با این پیام مواجهیم: سیاه، برده یا آزاد، هرگز به آزادی واقعی و برابری دست پیدا نمیکند. و در یکی از صحنههای درخشان رمان میبینیم که امکان گفتوگوی برابر بین سفیدپوستان و سیاهان وجود ندارد. و از همه مهمتر، نویسنده حتی امکان شورش بردگان را نیز به چالش میکشد و صحنهای نمادین خلق میکند که در آن دو برده، یکی تشنه خون (ویل) و دیگری ناتوان از کشتن (نات) مقابل هم قرار میگیرند. نات که شورش را به پا کرده و از نابودی سفیدپوستان دم میزند، توان آدمکشتن ندارد و مدام با این مسئله درگیر است که برای اثبات خود در میان همرزمانش باید قتلی انجام دهد. همین دغدغه و مشغله ذهنی او را به جایی میکشاند که یکی از تراژیکترین صحنهها را میآفریند و دخترک کمسنوسال مهربانی را که اتفاقا سفیدپوستی طرفدار سیاهان است، به قتل میرساند. بردگان پس از فتح خانهها مست میکنند و عقل و هوش خود را از دست میدهند و خلاصه اهداف بزرگ فدای عقدههای کوچک میشود.
در «اعترافات نات ترنر» شورش نات نهتنها به آزادی بردگان منجر نمیشود بلکه دست سفیدپوستان را در قتلعام آنها بازمیگذارد و از همه مهمتر نویسنده ماهیت این شورش را به دلیل ناآگاهی و ناتوانی بردگان زیر سوال میبرد. حتی در پایان رمان، وکیل نات اعتقادات مذهبی او را نیز به چالش میکشد و قهرمان داستان شب اعدامش را در حالی میگذراند که تمام باورهایش زیر سوال رفته است. وکیل از میلیونها کهکشان صحبت میکند و اینکه زمین ذره ناچیزی در آسمان است و هیچچیز به دور آن نمیگردد.
این رمان هم جنجال فراوانی به پا کرد. نویسندگان سیاه در مقالهای استایرن را سفیدپوستی نژادپرست نامیدند که درک درستی از جهان سیاهان ندارد و از همه بدتر خود را به جای یک سیاه گذاشته و از زبان او رمان را روایت کرده است. درعینحال «اعترافات نات ترنر» را جعل تاریخ و مخدوشکردن وقایع میدانستند. اعتراضات به جایی کشید که هالیوود از ساختن فیلم «نات ترنر» منصرف شد. استایرن بعدها به این اتهامات پاسخ داد و چند تاریخدان برجسته به حمایت از او و اثرش پرداختند.
-ترجمه آثار استایرن به فارسی
در ترجمه آثار ویلیام استایرن بر این باور بودیم که باید هم آثار اولیه و هم آخرین کتابهای نویسنده را به خواننده معرفی کنیم تا تصویر درستی از مسیر نویسندگی او داشته باشد. اولین کتابی که در ایران از استایرن منتشر شد، «ظلمت آشکار» بود، کتاب کوچکی که افسردگی و خودکشی را کاویده و راهحلهایی شخصی اما عملی ارائه کرده است. این کتاب را استایرن در اواخر عمر خود منتشر کرد. «راه بیپایان» و «آتیشکخانه» از آثار نخستین نویسنده به شمار میروند و هر دو تجربیات او را در میان تفنگداران دریایی به نمایش میگذارند و همچنان که ویژگی نگاه استایرن است، تناقضهای فراوانی را در کنار هم به تصویر میکشند. مخصوصا نمایشنامه «آتیشکخانه» اثر تکاندهندهای است و در نوع خود شاید کمنظیر باشد. «صبح تایدواتر» که آخرین کتاب استایرن به شمار میرود، سه داستان از دوران کودکی و جوانی نویسنده را دربرمیگیرد. قصهها بوی جنوب آمریکا را میدهند و خواننده را به جهانی میبرند که یادآور آثار ارسکین کالدول، ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر است. استایرن یکی از صداهای پررنگ ادبیات جنوب آمریکا به شمار میآید، اما درعینحال نویسندهای است که انسان را با تمام تناقضاتش به تصویر میکشد و البته به قول خودش همواره روایتگر فاجعه است.
*مترجم آثار ویلیام استایرن
آرمان