این مقاله را به اشتراک بگذارید
برشی از فصل هشتم کتاب «تفکر بر پردۀ سینما: فیلم چونان فلسفه»
ماهیت فلسفۀ سینمایی نوشتۀ تامس وارتنبرگ
ترجمۀ ایمان امیرتیمور
… به نظر میآید تفسیر فلسفی [از فیلم]، بهویژه زمانیکه نوآورانه باشد، نتیجۀ چیزی نیست که در خود فیلم وجود دارد و حاصل ذکاوت منتقد فلسفی فیلم است. میتوانم فردی را همدل با این انتقاد تصور کنم که میگوید تفسیر من را از درخشش ابدی جذاب یافته است ولی تصور نمیکند که واقعاً خود فیلم این تفسیر را عرضه کند. منِ فیلسوف میتوانم بگویم که این فیلم اشاراتی ضمنی به نظریۀ اخلاق دارد، اما خودِ فیلم به نحو واقعی این اشارات را مطرح نمیکند.
در پشت چنین انتقادی این اندیشه وجود دارد که بییننده هنگامیکه فیلمی را یکبار ببیند محتوایش به سهولت در دسترس او قرار میگیرد. وقتیکه یک تفسیر به وجوهی از فیلم میپردازد که بینندگان آنها را مستقیماً درنمییابند، [در واقع] آن وجوه را به فیلم تحمیل میکند. اما من این طور به قضیه نگاه نمیکنم، شاید بدین سبب که همواره از مطالعۀ نقد فیلم و دیگر آثار هنری لذت بردهام. دلیل این امر آنست که برخلاف معترض فرضیای که تجسم کردم، احساس نیاز کردهام تا واقعاً به آنچیزی بیندیشم که در این آثار وجود دارد، و همچنین از تفسیرهایی استقبال کردهام که به من نشان میدهند چیزهای بیشتری از آنچه من فهمیدهام در یک اثر وجود دارد. بنابراین، واکنش ابتدایی متفاوتی را به تفسیرهای متفاوت از فیلمها نشان میدهم. این سخنان بدان معنا نیست که امکان ندارد تفسیر فلسفی یک فیلم دغدغههای خود را به آن تحمیل کند. در فصل ششم [شعور اخلاقی و حدود وفاداری: مرد سوم] مثالی را از چنین تفسیری نشان دادم، و این خطری است که ما مفسران فلسفی فیلم باید همواره بدان آگاه باشیم، اما بهترین نحوۀ مواجهه با این تهدید آن است که با دقت به خود فیلم توجه کنیم، نه آنکه امکان فلسفهاندیشی فیلمها را رد کنیم.
تجربۀ خود من از نوشتن دربارۀ فیلمها بر انتقاد موجود در این اعتراض خط بطلان میکشد. غالباً در هنگام مواجهه با مسئلهای فلسفی در یک فیلم با شگفتی به این مینگرم که چگونه فیلم به مسئله میپردازد، و باور نمیکنم که فیلمسازان چنین قصدی نداشتهاند. بنابراین مثلاً زمانیکه مرد سوم به تحقیق در باب اقتضائات دوستی میپردازد، همانندی آن با مبحث ارسطو دربارۀ دوستی در کتابهای هشتم و نهم اخلاق نیکوماخوس آنچنان جذاب است که باور نمیکنم سازندگان فیلم بدانها توجه نداشتهاند؛ همانندیهایی که به نحو واقعی در دوبارهخوانی آن متن بدانها پی بردم.
*********
از این کتاب خواندنی ترجمه دیگری هم به بازار آمده، با عنوان «فیلم همچون فلسفه»، یکی از آن دو باره کاری ها مرسوم در ایران که منجر به انتشار کتابی می شود که پیشتر ترجمه مقبولی از آن به بازار آمده است که از قیمت به مراتب پایین تری هم برخوردار بوده. این قسم دوباره کاری ها زمانی توجیه دارد که بپذیریم ترجمه جدید ویژگی هایی دارد که به لحاظ کیفی ارزش چاپ مجدد داشته، البته با توجه به اینکه کتاب مورد اشاره بدست ما نرسیده نمی توانیم نظری بدهیم که کیفیت آن به ترجمه قبلی می رسد یا نمی رسد؟ اما ترجمه ایمان امیر تیمور برگردان مقبولی است که با توجه به مقدمه ای که نویسنده اصلی کتاب برای آن نوشته تایید او را نیز به همراه دارد و لااقل می توان مطمئن بود مترجم می توانسته در موارد دشوار از راهنمایی نویسنده اصلی بهره مند شود. با تاکید براینکه اثر حاضر کتاب اثر ازرشمندی است که علاقمندان سینما بهره های زیادی از آن می توانند بگیرند، یادداشت نویسنده کتاب را که در ابتدای ترجمه منتشر شده توسط نشر علمی و فرهنگی آمده، ادامه می خوانید. / مد و مه
مقدمۀ اختصاصی تامس وارتنبرگ
نویسندۀ «تفکر بر پردۀ سینما: فیلم چونان فلسفه» بر ترجمۀ فارسی ایمان امیرتیمور
این اندیشه که فیلمها پیوندی عمیق با فلسفه دارند، با واکنشهای بسیار متفاوتی روبرو شده است. برای بعضی از انسانها، این اندیشه کاملاً واضح و روشن به نظر میآید؛ حال آنکه گروه دیگری از مردم آن را بعید مییابند. هدف من در این کتاب آن است که اندیشۀ فلسفهورزی واقعی فیلمها را موجّه سازم. زیرا روشهای متفاوت فلسفیای را نشان میدهم که فیلمها به کار میبرند، و همین موضوع ما را در فلسفی دانستن آنها محق میکند.
اتّفاق ترجمۀ فارسی کتابم -که بیاندازه سپاسگزار آن هستم- به من امکان میدهد تا در مورد بعضی از محدودیتهای این اثر تأمل کنم. همانگونه که خوانندگان این ترجمه به روشنی در خواهند یافت، آشکارا ارجاعات من در این کتاب غربی، و بهویژه آمریکایی، است. توضیح من در مورد این واقعیت آن است که مردمانی که با آنها همسخن بودهام، عموماً در درون سنت فلسفۀ انگلیسی-آمریکایی به فعالیت میپرداختهاند. اکنون با خود میگویم که ای کاش، از ابتدا به این محدود بودن توجه داده و به روشنی بیان داشته بودم که قصد آن را ندارم تا مدعیاتم به سنت سینمایی ویژهای منحصر باشد. در حقیقت، سنتهای فیلمسازی متعدّدی غیر از هالیوود وجود دارند که پیوند میان فیلم و فلسفه در آنها اساسیتر است. من این واقعیت را در مورد موج نوی سینمای ایران نیز صادق میبینم. به واقع، یکی از امیدهایم آن است که این ترجمه مردم را تشویق کند تا به تأمل دربارۀ وجوه فلسفی فیلمهایی بپردازند که در این مجال بدانها نپرداختهام.
اگر از دیدگاهی گستردهتر بگویم، امیدوارم مردم را برانگیزم تا فلسفه را نحوهای از تأمل ببینند که در زندگی آنها به ایفای نقش میپردازد، و کافی است که آنان این نقش را تصدیق کنند. یکی از هدفهای من در این کتاب، و دیگر نوشتههایم، آن است که به فرهنگی فلسفیتر پر و بال بدهم. مطمئناً فقدان این فرهنگ در کشوری که من در آن زندگی میکنم، یعنی در ایالات متحده، حس میشود. شاید چنین فرهنگی توان آن را داشته باشد تا میان کشورها و ملتهایی که در سیاستهای رسمی با هم بیگانهاند پل بسازد؛ امکانی که ظهور این ترجمه نشانهای از آن است.