این مقاله را به اشتراک بگذارید
که هرچه نقل کنند از بشر در امکان است*
باهار افسری
عنوان روی جلد بسیار گویاست: «هر چیزی ممکن است» و این کتاب شاید کتابی باشد که درست عکس آن مَثل معروف خیلی چیزها را بشود از روی جلدش فهمید و قضاوت کرد. اما خب همین عنوان راه خیلی از قضاوتها و پیشداوریها را نیز بر ما میبندد. «امکان» این واژه تاملبرانگیز که خود موجبات هر تصور و خوانش محضی را به تنهایی غیرممکن میسازد و رویداد تاویلهای بسیار را ممکن! کتاب را باز کنیم؛ درست پشت صفحه عنوان مجموعه و نام نشر محترم نفیر، در قسمت فیپای عزیز اولین کلمه روبهروی سرشناسه؛ نام نویسنده این نُه داستان پیشرو به چشم میآید. الیزابت استروت، یکی از هجده زن برنده جایزه پولیتزر، نویسندهای که دنیا تقریبا دیر وی را به جا آورد؛ کسی که در ژانویه سال پیش، ۶۲ساله شد.او در قسمت غربی منهتن نیویورک در آپارتمانی دنج و دلنشین و مملو از کتاب زندگی میکند. پشت میز ناهارخوری سادهای از چوب کاج مینشیند و مینویسد. پیرامونش را افزون بر کتابها، گلها فراگرفتهاند. جایی گفته: «همیشه بخشهایی از من، از وجودم در همه شخصیتها جاری است، چون من از آنها شروع میکنم، و خودم تنها فردی هستم که درست میشناسم.» هر شش کتاب استروت همه و همه با نام یک شخصیت آغاز شدهاند. «کاراکترها، من فقط به کاراکترها علاقهمندم.» تجربه خواندن داستانهای او درست همانند دیدن شاهکارهای برگمان است. شناسایی متبحر، که لایههای درونی شخصیتهایی را با وسواس میگشاید که شاید در زندگی هرروزه برای ما آشنا و به ما نزدیکاند اما در عرصه هنر بهویژه در ادبیات و سینما دورند و کمتر بدانها پرداخته شده و بعد با همان وسواس همان لایهها را که شکافته بود با نخی سرخ و بسیار ظریف کوک میزند. این کاراکترها، آنچه بر آنها گذشته، بیکوبش هیچ مهر تایید و تکذیبی بر پیشانی، در ما و در ذهن ما که میخوانیم، ماندگار میشوند.کِلِر مسود نویسنده نامزد جایزه پِنفاکنر و مدرس نویسندگی خلاق دانشگاههای ییل، هاروارد و هاپکینز، در روزنامه نیویورکتایمز درباره قلم استروت چنین نوشته: «واژهها یکبهیک، بسیار دقیقاند و سکوتها هم!…سکوتهایی به جِد تکاندهنده!» در جایی دیگر هیلاری منتل نویسنده و منتقد ادبی انگلیسی برنده جایزه بوکر معتقد است که «توجه و اشاره استروت به واقعیت-رئالیته-آنچنان سرراست و دقیق است که جایگاهی بسیار فراتر از مهارت دارد و نوعی قابلیت محسوب میشود.»«هرچیزی ممکن است» کتابی است درباره آدمهایی معمولی، با دردهایی فقط در ظاهر غیرمعمولی. نمود و وانمود حقایقی ناگفته و گاه نیمهبیانشده. هجی مفهوم و نامفهوم واژههای همسنگ و هممعنای درد. با صدایی بلند و به شدتی تمام. آن مفهومی که در تمام این نُه داستان بههمپیوسته و از هم جدا مشترک است، به شیوه نیاکان بشر قصوری سرزده از آدمی است و حضور عشقی کال و ناکامل. استروت در مصاحبهای بعد از دریافت جایزه سال ۲۰۱۸-۲۰۱۷ داستان آمریکا The Story Prize در ادامه صحبتهای مصاحبهکننده که میگوید «هر چیزی ممکن است» کتابی است درباره عشقهایی ناکامل و ناقص؛ میخندند و میگوید «همه کتابهای من در مورد چنین عشقهایی است که واقعیاند اما بیعیب نیستند.»در این کتاب و در امگاش ایلینویز مردان و زنانی در کنار هم زندگی میکنند که هر کدام به شیوه خاص خود از زخمهایشان جدایی جستهاند. برای توضیح طرح داستان بنا به نقلقولی از روزنامه گاردین «این کتاب یک گردنبد درخشان از همنشینی مهرههای ارزشمندی است که هر کدام رنگ و نشان خود را دارند و در این مجموعه و گرد زنجیری زرین خوش نشستهاند.» نُه داستان کوتاه که همانند کاراکترهای پرشمار این مجموعه، هریک باری از عشقهای ابرازنشده را بر دوش میکشند؛ زنان و مردانی که اغلب تنها و گاه بسیار ناامیدند. انسانهایی آشنای هر یک از ما…آنقدر آشنا و شبیه که نمیشود درکشان نکرد و دوستشان نداشت. شبیه ما؛ درست مثل کوههایی آتشفشانی که از بیرون ستبرند از درون مذاب، که باهماند و تنهایند، همچو ما با همانِ تنهایان.
* عنوان مطلب از سعدی است
آرمان