این مقاله را به اشتراک بگذارید
انسان علیه انسان
فاطمه رحیمی بالایی
وقتی «انسان خردمند» در سال ۹۵ منتشر شد، شاید کسی فکرش را هم نمیکرد این کتاب تا امروز بیش از پانزده چاپ را پشت سر بگذارد؛ کتابی که در جهان نیز بیش از میلیونها نسخه فروخته و شخصیتهایی چون باراک اوباما و بیل گیتس آن را پیشنهاد دادهاند. کتاب بعدی یووال نوح حراری «انسان خداگونه» هم که دو، سه ماهی از انتشار آن به فارسی میگذرد، دارد فروش «انسان خردمند» را تکرار میکند. به نظر میرسد تمایل انسان ایرانی به اندیشیدن و گفتوگو بیشتر شده که سراغ کتابهایی میرود که او را به پرسش از خود، انسان و هستی میکشاند. آنچه میخوانید نگاهی است به این کتاب که از سوی نشر نو و با ترجمه زهرا عالی منتشر شده است.
اگر کتاب «انسان خردمند» (تاریخ مختصر بشر) از یووال نوح هراری را خواندهاید کتاب «انسان خداگونه» (تاریخ مختصر آینده) را که بهنوعی جلد دوم آن به شمار میرود نیز از دست ندهید. کتاب در تلاش برای پاسخگویی به ترس همیشگی انسان از قدرتگرفتن هوش مصنوعی و غلبه آن بر بشر است. در کتاب «انسان خردمند» هراری درباره تلاش انسان خردمند برای برتریجویی بر محیط و دیگر گونهها با ابداعات خود پرداخته و در فصل آخر از تلاش انسان خردمند برای دستیابی به نامیرایی میگوید و مضمون کلی کتاب «انسان خداگونه» حول تلاش بشر برای نامیرایی و غلبه بر مرگ از طریق پیشرفتهای تکنولوژیکی و علمی میچرخد و حدس و گمانها و ترس نویسنده از اینکه این تلاش نتیجه دیگری در پی داشته باشد، همچون آنچه در داستانها و فیلمهای علمیتخیلی از چیرگی رباتها بر انسان میبینیم.
هراری سه آینده برای بشریت پیشبینی میکند: در اولی انسان را قابل ارتقا تا نامیرایی و احتمال عمر حتی پانصدساله میبیند. در دومین حالت، گروهی دارای قدرت و ثروت که اختیار جهان و تکنولوژی را در دست میگیرند و با امکاناتشان خود را به موجوداتی نامیرا ارتقا میدهند و باقی جمعیت به طبقهای بیمصرف تبدیل میشوند. در سومین احتمال بشریت به بندگی دادهها درمیآید و دادهباوری جای انسانگرایی را میگیرد.
هراری میگوید با این تصور که بشر درمان همه بیماریها را بیابد و اعضای بدنش را که فرسوده شدهاند با اعضای بایونیک جایگزین کند و اختیار امور روزانه خود را بر عهده هوش مصنوعی بگذارد، چه تضمینی وجود دارد که این هوش با توجه به برتریهایی که در خود میبیند مانند انسان خردمند که باعث انقراض میلیونها نوع دیگر جانوری و گیاهی شد، انسان را به کناری ننهد و خود اختیار جهان و انسان را به عهده نگیرد؟!
هراری ابتدا به بررسی رابطه بین انسان و دیگر حیوانات میپردازد و آنچه که باعث شد انسان خردمند خود را برتر از دیگر انواع حیوانی بداند، سپس عنوان میکند از زمانی که بشر قادر به سخنگفتن شد مفاهیمی بینالاذهانی همچون کشورها، پول و شرکتها را به رسمیت شناخت و توانایی کارکردن با گروههای بزرگ را آموخت و تفاوت و برتری انسان بر دیگر حیوانات بهواسطه اعتقاد به چنین مفاهیمی است که باعث پیشرفتهای بشری شده است. این توانایی همکاری همواره در گروههای خیلی بزرگ بر عهده گروهی است که هماهنگی و هدف متمرکز دارند: «برای به راهانداختن انقلاب حضور تعداد زیادی انسان هرگز کافی نیست. انقلابها را معمولا شبکه کوچکی از مبارزان پدید میآورند نه تودهها… انقلاب روسیه نهایتا زمانی رخ نداد که صدوهشتاد میلیون رعیت علیه تزار به پا خاستند، بلکه موقعی رخ داد که مشتی کمونیست خود را در زمان درست در جای درست قرار دادند.»
به اعتقاد او اومانیسم یا انسانگرایی، کیشی است که در آن بشر به جای خدایان ستایش میشود و انسان و خواستههایش را بر همهچیز ارجح میدارد و اخلاقیات را امر درونی هر فرد میداند. و این انسانگرایی بعد از رنسانس است که در قرن بیستویک منجر به جستوجوی بشر برای نامیرایی، سعادت و قدرت میشود. در جایی از کتاب او سوال و جواب جالبی بین یک پسربچه و پدرش مثال میآورد: «در سال ۲۰۱۶ پسربچهای بریتانیایی به سراغ پدرش، یکی از نمایندگان پارلمان، میآید و میپرسد: بابا چرا ما باید به حقوق انسانی مسلمانها در خاورمیانه توجه کنیم؟ پدر فنجان چایش را روی میز میگذارد و لحظهای به فکر فرومیرود و بعد میگوید: خب کار دنیا همین است دیگر. تو هنوز جوانی و نمیفهمی. سرشت همه آدمها حتی مسلمانان خاورمیانه یکسان است و برای همین حقوق طبیعی یکسانی دارند. این نه حرف من است نه تصمیم پارلمان. اگر پارلمان دنیا را به وجود میآورد احتمالا حقوق جهانشمول بشری بهعلاوه همه مسائل مربوط به فیزیک کوانتوم در کمیتههای فرعی پارلمان مدفون میشد. اما پارلمان جهان را به وجود نیاورد بلکه فقط سعی میکند از آن سردربیاورد. ما هم باید به حقوق طبیعی همه، حتی مسلمانان خاورمیانه احترام بگذاریم. در غیر این صورت بهزودی حقوق خودمان هم نقض میشود و عاقبت بدی خواهیم داشت.»
پیشرفتهای علوم زیستی باعث شدهاند که بشر امروزه بیشتر بر اثر اضافه وزن بمیرد تا گرسنگی و یا از کهولت سن جان دهد تا بیماریهای عفونی و غیرقابل علاج. پس رویکرد جدید پزشکی به ارتقای سلامت است تا درمان. بشر راهی برای افزایش طول عمر خواهد یافت و ما تبدیل به نیمهانسان نیمهربات خواهیم شد. هراری معتقد است فراگیرشدن استفاده از هوش مصنوعی میتواند خطری جدی برای نوع بشر باشد. با اینکه رباتها هوش بسیار بالایی دارند هنوز به مرحله هوشیاری و شعور/آگاهی نرسیدهاند تا بتوانند با آگاهی از بیخاصیتبودن بشر پس از چندی باعث نابودی کل بشریت شوند. از نظر او انسانها دو توانایی فیزیکی و فکری دارند که با گسترش استفاده از رباتها در زندگی روزمره امکان از دسترفتن بسیاری از شغلها وجود دارد. او از پایان استفاده از نیروی کار انسانی در کشاورزی و صنعت با رشد روزافزون رباتها سخن میگوید و رویآوردن انسانها به کارهای خدماتی مانند آموزش و پزشکی میپردازد. و ادامه میدهد اگر در آیندهای نهچندان دور امکان استفاده از رباتها در این مشاغل باشد احتمالا بشر به دنبال ابداع شغلهای جدید خواهد رفت. اما اگر باز هم رباتها در آن مشاغل بهتر از انسانها عمل کنند و جای انسان را بگیرند چه؟ او پیشبینی میکند در دهههای آینده شاهد خلق یک طبقه بسیار بزرگ بیخاصیت خواهیم بود که نهتنها بیکارند بلکه هرگز کاری هم نخواهند یافت. از نظر او بزرگترین چالش بشر در قرن بیستویک پیداکردن چاره برای این معضل خواهد بود.
هراری میگوید همهچیز قابلیت تبدیل به الگوریتمشدن را داراست حتی شعور انسان و آگاهی و رفتارهایش. پس وقتی هوش مصنوعی توانایی درک تمامی الگوریتمهای حاکم بر بشر و جامعه و بازار را داشته باشد نهتنها ثروت بلکه قدرت سیاسی نیز ممکن است در اختیار عده محدودی نخبه بیفتد که تمامی الگوریتمهای قدرتمند را در اختیار دارند. او معتقد است حتی بدون افزایش طول عمر به مدد تکنولوژی بشر در قرن بیستویک با فاجعه بزرگ زیستمحیطی تغییرات اقلیمی روبهرو است که تنها چاره آن توقف رشد اقتصادی جوامع است که هیچ دولتی این راهحل را نمیپذیرد. پس تنها راه نجات ایجاد الگوریتمها و تکنولوژیهایی است که سازگار با محیطزیست باشند و تخریب کمتری وارد کنند. از نظر او این فنآوریها و پیشرفتها ارزان نخواهند بود و به طور آزاد در اختیار همه بشر قرار نمیگیرند زیرا در آن صورت سیستم اومانیستی کنونی بیاثر خواهد بود و بشر سیستمهای سیاسی جدیدی خواهد داشت که دیگر حقوق فردی اومانیستها و برابریخواهی در آنها جایی ندارد. در این صورت این قرن نابرابرترین جوامع را خواهد داشت. نابرابری اقتصادی جای خود را به نابرابری بیولوژیکی خواهد داد و طبقه برتر نهتنها بیشتر عمر میکند بلکه با دستکاری ژنتیکی بسیار باهوشتر خواهد بود و این خطرناکترین حالت برتری است؛ یک اصلاح ژنتیکی مانند آنچه هیتلر در ذهن داشت.
از دیدگاه او اینترنت همه جنبههای زندگی بشر را تغییر داده و ساختار دموکراتیک دیگر نمیتواند اطلاعات را با سرعت لازم پردازش کند؛ زیرا وقتی الگوریتمهایی مانند فیسبوک و گوگل وجود دارند که ما را بهتر از خودمان میشناسند و تحتتاثیر تبلیغات و عوامل بیرونی قرار نمیگیرند و میتوانند ما را وادار به رأیدادن به کاندیدای واقعی مطابق با نظر ما کنند بنابراین سیستمهای دموکراتیک کنترل سنتی بر حوادث را از دست میدهند و رأیدهندگان معمولی حس خواهند کرد که سازوکار دموکراسی دیگر برای آنها کارایی ندارد. شبکههای اجتماعی و موتورهای جستوجو روزانه میلیاردها واحد اطلاعاتی را در خود ذخیره میکنند و از طریق پردازش آنها به الگوریتمهایی دست مییابند که شناسایی ما را آسانتر میکنند. ما در عصر اطلاعات زندگی میکنیم پس جای تعجبی ندارد که همگی در هر لحظه در حال ثبت اطلاعات خود در شبکهها هستیم. هر عکسی که به اشتراک میگذاریم و هر لایکی که بر پستی میزنیم در حال کمک به ثبت و پردازش اطلاعات هستیم.
از نظر هراری گردش آزاد اطلاعات بشر را به دادهباوری رهنمون خواهد کرد و انسانها تبدیل به ابزاری برای ایجاد و گسترش اینترنت همهچیز خواهند شد: «اگر دادهباوری بتواند بر جهان حاکم شود چه بر سر ما انسانها میآید؟ در ابتدا احتمالا پیگیری اهداف اومانیسم یعنی سلامت و سعادت و قدرت تشدید میشود. دادهباوری با وعده تحقق این آمال و آرزوهای اومانیستی خود را گسترش میدهد. برای دستیافتن به نامیرایی و سعادت و قدرت خداگونه آفرینش باید مقادیر عظیم اطلاعات را با حجمی بسیار بیش از ظرفیت مغز بشر پردازش کنیم. بنابراین الگوریتمها این کار را برای ما انجام میدهند. اما زمانی که مرجعیت و اختیار انسان از انسان به الگوریتم منتقل شود ممکن است پروژه اومانیسم بیاهمیت شود. با کنارگذاشتن جهانبینی انسانمحور، سلامت و سعادت بشر احتمالا بسیار کماهمیتتر به نظر میرسد. چرا خود را برای دستگاههای کهنه پردازش به زحمت بیندازیم درحالیکه نمونههای بسیار بهتر از آن هماکنون در دسترس است؟ ما در تلاش و تقلاییم که اینترنت همهچیز را طراحی کنیم با این امید که به ما سلامت و سعادت و قدرت ببخشند. اما آن زمان که اینترنت همهچیز تکمیل شود و به جریان بیفتد احتمالا از مهندس و طراح به تراشه و سپس به داده تقلیل مییابیم و سرانجام مانند کپهای خاک در دلوروده رودی خروشان در سیلاب اطلاعات نیست و نابود میشویم.»
شیوه هراری در تلفیق تاریخ با علم و تکنولوژی و تبدیل آن به فراتاریخ بسیار دلنشین است و تجربه دلپذیری به خواننده منتقل میکند. جملات او هرگز قطعی نیستند و با اماواگرهایی بیان میشوند که کاملا مناسب کتابی در شرح آینده است. از دیدگاه او بهترین حالت انسان در عصر حاضر برای رویارویی با آینده نامعلوم توانایی چشمپوشی از اطلاعات بیهوده است: «دنیا سریعتر از همیشه دستخوش تغییر است و بشر با هجوم مقادیر عظیم اطلاعات و فکر و وعده و تهدید مواجه است. اینکه انسانها صلاحیت و اقتدار را به بازار آزاد و خردجمعی و الگوریتمهای بیرونی میسپارند تا حدی به این علت است که نمیتوانند با سیل اطلاعات کنار بیایند. در گذشته سانسور از طریق مسدودکردن جریان اطلاعات به اجرا درمیآمد. در قرن بیستویکم از طریق غوطهورکردن انسانها در سیلاب اطلاعات بیاهمیت و نامربوط عملی میشود. انسانها واقعا نمیدانند به چه چیزی توجه نشان دهند و اغلب وقت خود را صرف بحث و بررسی موضوعات فرعی میکنند. در زمانهای دور قدرتداشتن به معنای دسترسی به اطلاعات بود، اکنون قدرت یعنی آگاهی بر اینکه از چه چیز باید چشم پوشید. پس از بین رخدادهای این جهان پرآشوب بر کدام باید تمرکز کرد؟» و در آخر هراری همه ما را به تفکر وامیدارد که آیا ما واقعا الگوریتمهایی فاقد شعوریم یا زندگی در پردازش اطلاعات معنا مییابد؟ هوش برتر است یا شعور/آگاهی؟ هنگامی که الگوریتمها به درجهای برسند که از ما بسیار هوشمندتر شوند چه بر سر انسان خواهند آورد؟
آرمان