این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
درباره کتاب «علی عباسی تقدیم میکند» اثر قصیده گلمکانی
مردی که شبیه هیچکس نبود
نیره رحمانی
در آغاز تیتراژ تعدادی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران عبارتی نقش میبست که سالها از آن خبری نبود، اما بیش از سه دهه بعد، حالا روی جلد یک کتاب نقش بسته: «علی عباسی تقدیم میکند»، کتابی حاصل کار قصیده گلمکانی که به همت نشر چشمه منتشر شده
در آغاز تیتراژ تعدادی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران عبارتی نقش میبست که سالها از آن خبری نبود، اما بیش از سه دهه بعد، حالا روی جلد یک کتاب نقش بسته: «علی عباسی تقدیم میکند»، کتابی حاصل کار قصیده گلمکانی که به همت نشر چشمه منتشر شده است.
در سالهای دور علی عباسی در اوج جوانی، مردی خوش پوش و خوش چهره بود که وقتی کنار ستارههای سینما میایستاد، اگر چهرهاش را نمی شناخت تصور می کرد باید یکی از همانها باشد. اما با اینکه عباسی در پشت دوربین سینما به عنوان تهیه کننده فعال بود، چهرهاش نیز در میان علاقمندان پیگیر سینما شناخته شده بود. او در نخستین برنامه سینمایی تاریخ تلویزیون ایران با نام «شما و سینما» روی صندلی مجری مینشست. روی صفحه تلویزیون، مجری خوش سیمایی بود که با تسلط کار میکرد. بزرگترین ستارههای آن روزگار سینمای جهان را به برنامه خود دعوت میکرد و گفتگوهایی جذاب و تاثیرگذار با آنها ترتیب می داد.
در کتاب «علی عباسی تقدیم میکند» اگر چه روی این دوره از فعالیت علی عباسی تمرکز نشده، اما در لابلای بخشهای مختلف کتاب بخصوص زمانی که برخی از همکاران و دوستان عباسی درباره او گفته یا نوشته اند، با چنین روایتهایی بسیار روبهرو میشویم که اغلب تاکید هستند بر این واقعیت که با یک چهره ویژه و منحصر به فرد در سینمای آن روزگار روبهرو هستیم.
مردی که در سیر موج نو سینمای ایران سهمی انکار ناپذیر داشت، بدون وابستهگی با ارگانهای دولتی، به خاطر عشق به سینما، درآمدهای خارج از این حوزه را صرف ساخت فیلمهایی متفاوت و دور از فضای حاکم بر فیلمفارسی میکرد. بیشک بخشی از افتخار تاریخ سینمای ایران (در زمانی که فیلمهای خوب واقعا انگشت شمار بودند)، مدیون فعالیت علی عباسی است.
با چنین کارنامهی درخشانی، چه شد که علی عباسی بعد از پیروزی انقلاب، آنهم درست در میانه دهه چهارم زندگیاش که به سن پختگی رسیده بود، نتوانست با سینمای جدید همراه شود و نهایتا همانند بسیاری از چهرههای ممتاز (در حوزههای گوناگون) جلای وطن کرد و شرح زندگی او در این ایام بدل شود به «روایت یک کابوس سی ساله»!
قصیده گلمکانی که این کتاب را به عنوان پروژهای دانشگاهی در فرانسه به سرانجام رسانده و«روایت یک کابوس سی ساله» را نیزبه عنوان نام فرعی کتاب برگزیده، چرا که روی این بخش از زندگی علی عباسی تاکید داشتهاست. بیمان برای برخی از علاقمندان سینمای ایران بخش اول فعالیتهای عباسی به هم نوستالژیکند و هم جذاب، اما گذشته از اشارات جسته و گریخته در کتاب حاضر، منابع در این باره کم و بیش وجود دارد؛ برخلاف بخش دوم زندگی او که تا پیش از این کتاب، کمتر اطلاعات زیادی درباره آن وجود نداشت. به همین خاطر هم هنگام تماشای فیلمهایی همانند، تنگسیر، تنگنا، حسن کچل، سوتهدلان، رضاموتوری، پنجره، نازنین و… ازخود میپرسیدیم: راستی علی عباسی کجا رفت؟ چرا در اوج دورانی که میتوانست کمک حال سینمای ایران باشد، ترجیح داد دور از وطن خاطرات تلخی را مرور کند که موجب شد، جلای وطن کند؟
در کتاب «علی عباسی تقدیم میکند» (روایت یک کابوس سی ساله) میتوان پاسخ بسیاری از این سوالها را یافت، به لایه های درونی ماجرا رفت و شاهد آن بود که چگونه افراط و تفریط های سالهای آغازین انقلاب، مدیرانی که اگر متعهد هم بودند، متخصص نبودند و با سیاستگذاری های غلط فرهنگی کاری کردند که امثال عباسیها بسیار دلزده و نومید شوند. شاید باورش سخت باشد، عباسی چنان دلزده شده بود که حتی فرزندانش نمی دانستند او یکی از مهمترین تهیه کنندگان تاریخ سینمای ایران بوده! یک جور فراموشی برای فرار از کابوسهایی که ریشه در واقعیت های آن سالها دارد و به یادآوردن آنها میتواند بسیار دردناک باشد.
همچون یادآوری آرشیو موسسه فیلمسازیاش، از نگاتیو فیلمها گرفته تا عکسها، اسناد و خلاصه هر آنچه عباسی طی سالها با تلاش گرد هم آورده بود، در بلبشوی اوایل انقلاب، ابتدا توقیف و غارت شد و سپس طعمه آتش شده. تنها به این دلیل فعالیتهای او مربوط به سالهای پیش از انقلاب بود و در زمانه جدید هرآنچه یادآور گذشته بود نفی میشد!
کتاب حاضر با مقدمه قصیده گلمکانی آغاز میشود، در این مقدمه هم اشارهای شده به جایگاه علی عباسی و اهمیت او بهواسطه تجربیاتش و هم دلایل و چگونگی شکلگیری کتاب حاضر. خود علی عباسی نیز یادداشت کوتاهی برای کتاب نوشته و فروتنانه به این واقعیت اشاره میکند که یادداشتهای او که در کتاب مورد استفاده قرار گرفته در شرایط روحی خاصی نوشته شدهاند، مبادا تصورشود او قصد داشته تصویر انسانی بی نقص از خود ارائه کند.
بخش اول کتاب که عمده متن آن را تشکیل می دهد، روایت همان کابوس سی ساله است؛ که براساس یادداشتهای علی عباسی و توضیحات افزوده شده توسط نویسنده، برای رفع خلاءها و ابهاماتی احتمالی شکل گرفته است. این یادداشتها که درحقیقت دلنوشتههای عباسی هستند به عکسالعمل درونی مردی میمانند که به دلیل ستمی که بر او رفته، روزهایی دشوار را میگذراند، بی آنکه توان تغییر اوضاع را داشته باشد. حاصل جوانیاش که به آن مینازیده از دست رفته؛ او در خلوتش با دلی پر از اندوه نوشته تا آرام بگیرد.
سه بخش دیگر کتاب را میتوان ضمائمی برای متن اصلی در نظر گرفت. «علی عباسی به روایت دیگران» چنانکه از عنوانش پیداست، از حاصل گردآوری نوشتهها و گفتههایی است از دوستان و همکارانش تو که تصویری از روش و منش او در دوران فعالیتش در ایران ارائه میکند. چهرههایی شناخته شده در سینمای ایران از مسعود کیمیایی ، اسفندیار منفرد زاده، سعید راد و علیرضا داوود نژاد گرفته تا احمد رضا احمدی، جمشید ارجمند، پرویز نوری ، گلی امامی و… در این بخش از علی عباسی گفتهاند.
بخش بعدی متن یک گفتگوی قدیمی است با علی عباسی در سال ۱۳۵۱ که از هفته ستاره سینما نقل شده است. پس از آن نیز گفتگوی کوتاهی آمده که توسط فرخنده پاکنیا با موضوع تبلیغات و فیلمهای تبلیغاتی انجام شده است. پایان بخش کتاب نیز آلبوم عکسهاست، تصاویری از خود عباسی در دورههای مختلف زندگی و همچنین عکسهایی مربوط به صحنه و پشت صحنه آثاری که تهیه کنندگی آنها را برعهده داشته است.
عباسی باوجود تلاشی که در دهه شصت برای ماندن و کار در سینمای ایران داشت، بعد از فراز و نشیبهای بسیار که در هنگام ساخت فیلم «جعفرخان از فرنگ برگشته» پشت سر گذاشت، نتوانست به کار خود ادامه دهد و این فیلم که توسط علی حاتمی کلید خورد و بعد از وقفههای مکرر توسط محمد متوسلانی به پایان رسید، بدل شد به آخرین حضور او در سینمای ایران. سرنوشت عجیب و غریب این فیلم با جزئیات در کتاب حاضر آمده است. او در این ایام مشکلات مختلفی هم با نهادهای دولتی سینما داشت که شرح آنها نیز در این کتاب گویای شرایطی است که سرانجام به ترک وطن از سوی او انجامید.
امروز که به گذشته نگاه میکنیم، میبینیم چقدر جای او در سینمای ایران خالی بوده، حضور یک تهیه کننده حرفهای در قوارهی علی عباسی، برای سینمای دولتی و گلخانهایی دهه شصت، میتوانست بسیار مفید باشد؛ همینطور برای سینمای ایران در همین سالها. حسرت میخوریم: ای کاش عباسی مانده بود و کار میکرد. آدمهایی همانند علی عباسی کم شمارند، نخبههایی که متاسفانه در سالهای پس از انقلاب به اشکال مختلف تلف شدند و کسی هم کَکَش نگزید که چرا دیگر علی عباسی تقدیم نمیکند!
حالا علی عباسی میانسالی را پشت سر گذاشته، بیگمان اگر فرصتی مهیا شود، با وجود همه تغییراتی که سینمای ایران در دهههای اخیر داشته، میتواند کمک حال سینمای ایران باشد… آیا گذر از آن کابوسها حوصله و رغبتی برای او باقی گذاشته؟
؟
***
نقل از الف
«علی عباسی تقدیم میکند»
(روایت یک کابوس سی ساله)
نویسنده: قصیده گلمکانی
ناشر: چشمه، چاپ اول تابستان۱۳۹۷
۱۹۶ صفحه، ۲۰۰۰۰ تومان
‘
2 نظر
زهرا
اظهار نظر جناب آقای سعید قطبی زاده درباره فیلم “همه می دانند” کاری از اصغر فرهادی” من فیلم رو دوست ندارم ، و دوست ندارم درباره فیلمی که دوست ندارم حرف بزنم یا بنویسم”.
رامين
آقای سعید قطبی زاده فرزند معنوی مسعود فراستی و بهروز افخمی است.و چه افتخاری بزرگ تر از این.
باری چو فسانه می شوی ای بخرد افسانه نیک شو نه افسانه بد