این مقاله را به اشتراک بگذارید
یوسا چگونه به شما «لذت خواندن» میدهد؟
پرتو مهدیفر*
نام ماریو بارگاس یوسا بیش از هر نویسندهای در جهان با سیاست گره خورده است. سیاستمدار لیبرال راستگرا و غول ادبی که شأن عظیم و غیرقابل انکارش، راه هر گونه خردهگیری و خدشه، در مورد اهدای نوبل ادبی ۲۰۱۰ را بر منتقدان سد کرد. انتخابی که بیش از کسب اعتبار برای نویسنده، اعتباری برای جایزه محسوب میشد. آکادمی نوبل دلیل انتخاب خود را، «ترسیم ساختارهای قدرت، و تصویرسازی نافذ، از مقاومت، طغیان و شکست مردم جامعه» عنوان کرد. رویکردی که در تمام آثار او خودنمایی میکند.
یوسا زمانی به نویسندگی روی آورد که صرف آغازکردن در آمریکای لاتین، مترادف با شکست و به حاشیهراندهشدن بود. اما او با نبوغی سرشار و بهرهمندی از نوعی عقلانیت معترض و تفکری ایجابی که موجد ایدههای رهاییبخش شد، موفق به تصاحب جایگاهی غیرقابل رقابت شد. با یوسا میتوان از فرهنگ و سیاست شنید و درعینحال از خلسه در یک ادبیات ناب و غنی با «عیشی مدام» دمخور شد. از مسائل فردی و درونی که بر وجدان و روح متکیاند فاصله گرفت و چشم بر واقعیات جمعی و بیرونی باز کرد. در جهان داستانی یوسا، نوعی کنش ادبی به وقوع میپیوندد که بر زندگی و اندیشه و سلیقه مخاطبش تاثیرات عمیق به جا میگذارد. جهانی تازه و جذاب که با رشد دیدگاه انتقادی، میل به ایستادگی و عصیان در برابر سلطه را در خواننده بیدار میکند. او مینویسد، چون خشنود نیست، ادبیاتش هم خوراک جانهای ناخرسند و سرکش است.
«انسان به ادبیات پناه میآورد تا ناکامل و ناشاد نباشد… راهی که ما ابداع کردهایم تا خود را از خطاها و تحمیلات این زندگی ناعادلانه رها کنیم؛ همان زندگیای که ما را وامیدارد همیشه همان باشیم که هستیم…. در این جهان، یکنواختی خردکننده زندگی با تاریکی شوم بدبینی همراه خواهد شد، با این احساس که زندگی انسانی همان است که باید باشد و هیچچیز قادر به دگرگونی آن نیست… ادبیات بهترین سلاح در مقابل تعصب و دشمن طبیعی دیکتاتورهاست. دیکتاتورها حق دارند به چنین فعالیتهایی ظنین باشند. چون این رویکردها در جوامعی روی میدهد که نسبت به جهان واقعی، روحیهای انتقادی دارند.» یوسا با استفاده از تاریخ به نقد سیستمهای سیاسی میپردازد؛ اما رئالیسم او رئالیسمی ساده و محدود نیست که با خواننده به عنوان گیرندهای منفعل رفتار کند. مخاطب با واقعیتی چندوجهی و سیال روبهرو است تا با پردازش مجموعه اطلاعات درهمتنیدهای که از زوایای دید مختلف دریافت کرده، نقشی فعال در بازتولید روایت ایفا کند. همانند تمام نویسندگان بزرگ، مواضع سیاسی یوسا روی دیدگاهش نسبت به جهان تاثیر نمیگذارد. او قائل به «سیاست ادبی» نیست و برای انتشار عقاید سیاسیاش، «ادبیات سیاسی» خلق نمیکند. ادبیات برای او، آفرینش واقعیتی موازی با واقعیت اصلی است و نباید همانند ژورنالیسم و تبلیغات، اسیر پروپاگاندا شود: «نویسندهای که با انگیزه سیاسی قلم میزند به عنوان نویسنده شکست میخورد. ادبیاتش فرار و زودگذر است و تحت تاثیر شرایط تاریخی از بین میرود. ادبیات میتواند از سیاست استفاده کند، همانگونه که از تجربیات انسانی بهره میبرد. میتواند آن را بهکار بگیرد، اما به خدمت، نه.»
یوسا درعینحال که نویسندهای متعهد است، ایدئولوژیک عمل نمیکند. از نظر او ایدئولوژی، داستانی پیش روی ما قرار میدهد و برخلاف ادبیات، وانمود میکند که این داستان، داستان نبوده بلکه توصیفی واقعی از جهانی واقعی است. این نگرش متعصبانه و مخدوش اگر به عنوان واقعیت باور شوند هرگونه تلاش برای ایجاد تحول و رسیدن به دموکراسی را عقیم میگذارد؛ زیرا نظام دموکراتیک، ماهیتا فاقد اتوپیا است و میانمایگی را میپذیرد؛ باور دارد که صحیحترین روش زندگی اجتماعی، رسیدن به وفاق جمعی است. بنابراین دستیابی به کمال، تنها با هنر و ادبیات و نه سیاست، امکان میپذیرد.
ادبیات یوسا تطابق شگرفی با روزگار ما دارد. سلاحی در برابر پوپولیسمی که میرود جهان را در خود غرق سازد. او دشمن اقتدارگرایی و مدافع دموکراسی، کثرتگرایی سیاسی و ضروریاتی است که بقای تمدن بشری را با تکیه بر جنبههای متعالی انسانی تضمین میکنند. بین بزرگان عصر طلایی ادبیات آمریکای لاتین (مارکز، فوئنتس، دونوسو، کورتاسار، رولفو، آستوریاس)، واپسین میراث ارزشمند و در قید حیات اوست. نابغهای که محال است با خواندنش چیزی در شخصیتمان و در وجدان و اندیشهمان رسوخ نکند. کافی است به دنیای کتابهای او گام بگذارید تا «لذت خواندن» او را تجربه کنید و دریابید که «یوسا چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند!»
* پزشک و منتقد
آرمان