این مقاله را به اشتراک بگذارید
همایون: روایت مغشوش یک شخصیت کمترشناختهشده
اردوان وزیری
مستند “همایون” جدیدترین فیلم پیروز کلانتری که این روزها در گروه هنروتجربه در کنار هشت مستند دیگر در مجموعهی “چهرههای ایرانی“ در حال اکران است در ادامهی سبک و سیاق فیلمسازی کلانتری، همچون گذشته به تُهی ساختن مدیوم سینما و بیمعنیسازی عامدانه و رادیکال زبان تصویر از تمام چیزهایی که اساس و بنیاد آن را میسازد ادامه میدهد. تصور کلانتری از سینما به شدت نادرست، گمراهکننده و مهمتر از همهی اینها خطرناک است؛ خطرناک از این منظر که مستندهای او با دادن آدرسهای غلط، مخاطب را به مسیری سنگلاخ میکشانند و در این مسیر مخرب، اصول، تعاریف و انگارههای نظری/تئوریک دستور زبان سینما را تحریف میکنند. به همین جهت کلانتری را نمیتوان یک مستندساز “سنتشکن” -مثلا همچون ارول موریس که از او با عنوان "آمریکایی سنتشکن" یاد میشود[۱]-در نظر گرفت چون برخلاف مستندسازانی از این دست، درعین زیرپاگذاشتن اصول تثبیتشدهی فیلمسازی، هیچنوع آلترناتیوی که دارای شخصیت و سبک مشخصی باشد ارائه نمیکند و ماحصل تلاش او فیلمهایی مغشوش و بدون هویت هستند که با ایجاد ابهام در مخاطب فیلم مستند، به نقض غرض بدل میشوند.
هنگامیکه در یک مستند پرتره یا زندگینامهای فیلمساز در ارائهی اطلاعاتی که به حداقل شناخت از سوژه منجر میشود خِسَّت به خرج میدهد و حتی مصاحبهشوندگانی که علیالاصول قرار است در مسیر شناخت هرچه بیشتر سوژهی فیلم به مخاطب کمک کنند نیز صرفا به ذکر خاطراتی بیربط با هدف و مقصود این نوع مستند اکتفا میکنند موضوع فیلم حالتی انتزاعی به خود میگیرد؛ کاری که یک مستندساز برخلاف کارگردان فیلم داستانی مجاز به انجام آن نیست. این نوع روایت ناقص را ساختار مشوش فیلم تشدید میکند. از همان ابتدای فیلم همزمان با نریشن، صدای آدمهایی که به گفتهی کارگردان "در مقاطع مختلف ارتباطی با سوژه داشتهاند" شنیده میشود و در عین حال تصاویری از اشعار همایون صنعتی نیز برروی پرده دیده میشود- که معلوم نیست چرا تکههایی از آن با نقش بستن قسمتهای دیگری از این اشعار بر پسزمینه حذف میگردند- و همهی این تمهیدات غیرضروری حواس بیننده را از تمرکز بر چیزی که میبیند منحرف میسازد. از سوی دیگر هویت افرادی که دربارهی صنعتی حرف میزنند برای بیننده روشن نمیشود که همین نکته نیز به تنهایی میتواند جنبهی استنادی فیلم را خدشهدار سازد. (در این بین فقط سیروس علینژاد چهرهای شناخته شده است اما تکلیف کسانی که او را نمیشناسند چیست؟).
برای تکمیل این آشفتگی، کارگردان تصاویری از دو فیلم قبلی خود، “پیرها اگر نباشند" و "واریته بلوچی" را بدون هیچ ارتباطی با روایت یا ساختار سایر قسمتهای فیلم به نمایش میگذارد که به اعتقاد من حتی در فضای همین فیلم هم تاکتیک بسیار غلطی محسوب میشود که میخ آخر را به تابوت فیلم میزند زیرا منتقدان و مخالفان این شیوهی مستندسازی که قبلا این فیلمها را دیدهاند اشکالات مشابهی را در آنها نیز تشخیص دادهاند و این ارجاع غیرضروری نتیجهای کاملا برعکس بار میآورد. فیلم همایون در شکل و شمایل فعلی مستندی است دربارهی صاحب یک شرکت گلابگیری که گاهی نیز شعر میسروده – یا برعکس- و مثل هر کس دیگری دوستان و اطرافیانش خاطراتی از او دارند.
[۱] مکسین بیکر (MAXINE BAKER) مؤلف کتاب «مستند در عصر دیجیتال، Documentary In Digital Age» ارول موریس را شخصیتی پیچیده توصیف میکند که تحصیلاتش در حوزهی تاریخ و فلسفهی علم در همهی آثار او بازتاب دارد. او معتقد است فیلمهای موریس همیشه واجد ذوق و سلیقهای هنرمندانه و سرشار از ایدههای خلاقانه هستند. بیکر در فصل اول این کتاب به نقل قولی از موریس اشاره میکند: “هر جنبهای از سینما واریته را که در نظر بگیرید من مشتاق بودهام کاملا خلاف آن عمل کنم زیرا اعتقاد داشتهام ایدهی واریته، روشهای متافیزیکی واریته کاملا غلط هستند. من با واریته به عنوان شیوه و سبکی برای فیلمسازی مشکلی ندارم اما این ایده که اگر از یک سبک مشخص فیلمسازی تبعیت کنید و این سبک باعث میشود شما صادقتر عمل کنید از نظر من سراسر بیهوده و بیمعنی است. “
1 Comment
میرفندرسکی
بر خلاف نظر شما همایون صنعتی به درستی و با هوشمندی در این مستند به تصویر کشیده شده. اگر با همایون صنعتی اشنایی داشتید می فهمیدید که او ادمی غیرقابل توصیف است و پرتره ساختن از او با دادن اطلاعات و بر اساس رزومه کاری او به سبک مستند های تلویزیونی و کله های سخنگو کاری عبث و بیهوده بود. پیروز کلانتری به درستی این را میدانسته و اتفاقن با سبک خودش توانسته حق مطلب را در نشان دادن تصویر همایون صنعتی ادا کند. کار اقای کلانتری از این نظر جالب است که با ابهامی و یا به قول شما خستی که او در دادن اطلاعات در مورد کار و شخصیت همایون صنعتی میدهد اتفاقن کمک بهتری به درک و شناخت ادمی میشود که اساسن غیر قابل تعریف یا به قول دوستانش ترکیب جن و عجوبه بود. بیخود نبود که سیروس علینژاد عنوان کتابش را عجب حیوانی گذاشته بود. همایون صنعتی از ادمهایی است که هر چه روی او زوم کنید حقیقت اورا کمتر ممکن است دریابید. اتفاقن با ابهامی که در لنز و نگاه کلانتری دیدم او توانسته به خوبی حقیقت همایون را نشان دهد. نقد من بر کار اقای کلانتری روی همان عکس ها و گرافیکهای بد است و البته بخشی که در دیدار با مقامات مملکتی او را میبینیم. که کاملن نالازم است. در ضمن در ارجاع پانویس از قول ارول موریس نوشته اید سینما واریته! که اشنباه است. منظور مولف کتاب سینما وریته یا به ترجمه سینما حقیقت است، و اساسن مطلب ارجاعی شما بی ربط به فیلمساز مورد نقد میباشد. کجا اقای کلانتری خود را یا دیگران او را سنت شکن معرفی کرده اند؟
ارول موریس برای شما یا مولف ان کتاب سنت شکن است. برای بسیاری از محققان و سینمادوستان او فیلمسازی است بسیار تجاری و کپی کارکه بسیار محافظه کارتر از یک فیلمساز سنت شکن است.