این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به زندگی میخائیل الکساندروویچ شولوخوف
شولوخوف؛ راوی جنگ عشق و زمین
محمود علیزاده
«اولین چیز در ارزیابی نویسنده این است که آثار او را باید خواند. اما مشکل میشود گفت که یک نویسنده خوب است یا بد. زمان، داور هنر است. زمان حتما خواهد گفت. اگر مردم عادی بخواهند یک اثر را بیش از یک بار بخوانند احتمالا نویسنده آن، نویسنده خوبی است.»
این جملهها متعلق به یکی از نویسندگان بزرگ روسیه است. خالق دن آرام؛ میخائیل شولوخوف.
گفتههای او در خصوص نویسنده خوب اکنون ثابت شده است؛ چرا که شاهکار وی «دن آرام» که باعث شد او در سال ۱۹۶۵ جایزه نوبل را کسب کند به اکثر زبانها ترجمه شده است. در ایران نیز دو ترجمه از این کتاب وجود دارد. یکی متعلق به «بهآذین» است و دیگری از آن احمد شاملو.
میخائیل الکساندروویچ شولوخوف داستاننویس روسی (۱۹۸۴-۱۹۰۵) در منطقه دن زاده شد و در میان طایفه قزاقها پرورش یافت؛ مادرش از خانواده دهقانان و پدرش از طبقه خرده مالکان بود. شولوخوف برای تحصیل در دبیرستان به شهرهای مختلف از جمله مسکو فرستاده شد و در ۱۹۱۸ به هنگام آغاز جنگهای داخلی نزد خانواده بازگشت و در جنگ شرکت کرد، پس از آن برای تامین معاش به شغلهای کوچک و ساده اشتغال ورزید. در سال ۱۹۲۳ به مسکو رفت و به کارهای دشوار تن در داد و از این راه معیشت خود را تامین کرد، چیزی نگذشت که به گروه نویسندگان جوان پایتخت پیوست و کار ادبی را آغاز کرد، مقالههایی در روزنامه جوانان دهقان انتشار داد و در ۱۹۲۵ اولین مجموعه داستانهای خود را با عنوان «داستانهای دن» منتشر کرد که توصیف ناحیه دن به هنگام جنگ داخلی بود.
این مجموعه نظر منتقدان ادبی را جلب کرد و استعداد نویسنده جوان را بر آنان آشکار ساخت. در همین سال شولوخوف به زادگاه خود بازگشت و همان جا مقیم شد و او که پیوسته از دن الهام میگرفت، نوشتن شاهکار خود را به نام «دن آرام» آغاز کرد و اولین جلد آن را در ۱۹۲۸ انتشار داد که نویسنده را به شهرت رساند. کتاب از طرفی مورد استقبال فراوان عامه مردم قرار گرفت و از طرف دیگر مخالفت شدید منتقدان، که آن را دفاعی از طایفه مرتجع قزاقها تلقی کردند، برانگیخت. جلد دوم کتاب در ۱۹۲۹ و جلد سوم در ۱۹۳۱ انتشار یافت و چهارمین جلد در ۱۹۴۰ منتشر شد و شولوخوف را در ردیف نویسندگان بزرگ شوروی جای داد و پرفروشترین کتاب عصر به شمار آمد، چنانکه شش میلیون نسخه از آن به فروش رسید و به چهل زبان رایج در روسیه و چندین زبان بیگانه ترجمه شد.
جلد اول دن آرام شامل شرح زندگی طایفه قزاق ناحیه دن است به هنگام بروز جنگ جهانی اول. جلد دوم درباره حوادث اواخر جنگ و اوایل انقلاب روسیه و مقاومت روسهای سفید در برابر انقلاب است. جلد سوم وقایع جنگهای داخلی، خاصه جنگهای ناحیه دن را در برمیگیرد. جلد چهارم به سرکوب کردن نهضتهای ارتجاعی و پیوستن قزاقها به انقلاب اختصاص یافته است. قهرمان اصلی داستان «گریگوری ملخوف» قزاق جوان و نماینده طبقه متوسط است که در جنگ جهانی رشادت بسیار نشان داده و به بولشویسم ایمان پیدا کرده است، اما هنگامی که در ۱۹۱۷ از جبهه جنگ به خانه بازمیگردد، درمییابد که خانواده و همه دوستانش علم مخالفت برافراشته و از استقلال طایفه قزاق حمایت میکنند. گریگوری به آنان و به روسهای سفید مخالف حکومت میپیوندد.
در جریان مبارزه، روز به روز امید خود را به پیروزی بیشتر از دست میدهد و ناامیدانه به جنگ ادامه میدهد، زیرا زمان، زمان جنگ است و جز جنگ کار دیگری نمیتوان کرد؛ اما سرانجام به صف کمونیستها میپیوندد و در کنار آنان میجنگد. ملخوف از برجستهترین چهرههای قهرمانان ادبیات روسی است، با چهرهای غمانگیز و احساسی قوی که به سرخوردگی دچار میشود ودر پایان کار از نظر جسمی و روحی درمانده و فرسوده بر جای میماند. گریگوری قهرمان مورد پسند عامه مردم روسیه گشت، اما در نظر منتقدان «بونچوک» قهرمان دیگر کتاب که بولشویکی مومن بود، که قهرمان واقعی رمان گشت.
برخی از منتقدان روسی و کسانی که دستی در نقد ادبیات روس دارند، معتقد هستند شولوخف در کتاب دن آرام به صورتی روشن و وسیع تحت تأثیر کتاب «جنگ و صلح» اثر تولستوی قرار دارد، خاصه از نظر فن تغییر صحنهها و گذر از گروهی به گروه دیگر، همچنین از نظر پیچ و خمهای وقایع و تعداد کثیر اشخاص داستان؛ اما در نقل عینی صحنههای تاریخی بیش از تولستوی واقعبینی نشان داده است. کتاب دن آرام برای شولوخوف جایزه استالین، جایزه لنین و نشان لنین و در ۱۹۶۵ جایزه ادبی نوبل را به همراه آورد. وی به جز در قلمرو ادبی، فعالیت اجتماعی خویش را نیز وسعت بخشید و در ۱۹۳۷ به عضویت شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی برگزیده شد. شولوخوف در فاصله سالهایی که جلد سوم و چهارم کتاب دن آرام منتشر شد، داستان دیگری انتشار داد به نام «زمین نوآباد» که بهترین اثر درباره زندگی دهقانان و مزارع اشتراکی به شمار آمد.
داستان زمین نوآباد شامل وقایعی است درباره ایجاد مزارع اشتراکی. نویسنده در این اثر با واقعبینی بسیار موانعی را که در راه تحقق بخشیدن به اصلاحات ارضی در برنامه پنج ساله اول پیش میآمد و مقاومت طبقه مالکان عمده و دهقانان در برابر این طرح عظیم را با صداقت کامل نشان میدهد و مبارزههای شدید مالکان و سرکوبی آنان را که به تبعید یا وادارساختنشان به قبول طرح اصلاحی میانجامید، با ایمان کامل شرح میدهد. زمین نوآباد علاوه بر جنبه سیاسی از نظر شرح حقایق زندگی اجتماعی و معرفی افراد عادی با همه معایب و محاسنشان و از نظر ادبی، از بهترین آثار ادبی شوروی محسوب میشود. از آثار دیگر شولوخوف «آنان برای میهنشان میجنگیدند» در ۱۹۵۹ انتشار یافت. موضوع اصلی این داستان، به دوره جنگهای روسیه شوروی با آلمانها اختصاص یافته و طایفه قزاقها را در محاصره ارتش آلمان نشان میدهد.
داستانهای شولوخوف اگرچه هریک موضوع جداگانهای دارد، ولی در واقع مکمل یکدیگر هستند، دورههای مختلف انقلاب را پیش چشم میگذارد و قهرمانان را که مظهر افراد ملتند، در راههای پیشرفت و در طریق و مسلک اشتراکی نمایان میسازد. شولوخوف نویسندهای است که از میان توده ملت برخاسته و هرگز ارتباط خود را با آن قطع نکرده، مصائب و تیرهروزیهایش را در آثار خود با شیوهای واقعبینانه ترسیم کرده، پیوسته خود و هنرش را درخدمت این ملت گذارده و از زبان مردم برای بیان حوادث و وقایع داستانهای خویش کمک گرفته است. زبان وصف در آثار شولوخوف بسیار غنی است و بینش او از عالم خارج بسیار دقیق و شایسته اعتماد است.
شولوخوف همان راهی را پیش گرفته که تولستوی پیش گرفته بود و آن حفظ رابطه مستقیم با مردم است و کمک به آنان در رفع دشواریهاشان. شولوخوف روشهای تولستوی را که معیار اصلی رمانهای تاریخی دهه ۱۹۳۰ و رمانهای جنگی دهه ۱۹۴۰ گشت و همچنین ناتورالیسم گورکی را ادامه داده است. وی طی سالهایی که در نویسندگی مقامی استوار یافته بود، در کار ادبی جنبه محافظهکارانه را برگزید و نویسندگان جوان را به سبب نظرها و روشهای نوجویانه سرزنش کرد و او که سالیان دراز از محبوبترین نویسندگان شوروی نزد عامه مردم به شمار میآمد، به سبب شیوهای که در حمله به همکارانش مانند «پاسترناک» و «سولژنیتسین» و دیگران پیش گرفت، از محبوبیت خود کاست.
برخی آثار
دن آرام Tikinipor اولین رمان شولوخوف دارای جایزه نوبل سال ۱۹۶۵، شامل چهار جلد، که اولین آن در ۱۹۲۸ و چهارمین در ۱۹۴۰ انتشار یافت. شولوخوف نخستین قزاقی بود که به ادبیات روس راه یافت. در اوان جوانی، در جنگ جهانی اول و جنگ داخلی شرکت کرد. او نخستین دفتر دن آرام را طی دوران نپ به چاپ رساند. با اینکه منتقدان نسبت به آن نظر مساعد داشتند، موفقیتی نسبی کسب کرد. عینی گرایی و سادگی آن خوانندگانی را که بیشتر به ادبیات جانب دار و بیپروا گرایش دارند چندان جذب نمیکند. دن آرام با جا افتادن رئالیسم سوسیالیستی در نوع خود سرمشق شمرده شد، لیکن محاسن این رمان آن را، مستقل از تمام مکاتب ادبی، در ردیف آثار بزرگ قرار میدهد.
این اثر، حماسه و تراژدی یک ملت و بهترین فرزندان اوست، حماسهای با صبغهای عالی و مایه غنایی دراماتیک و بینش عینیگرایانه نسبت به تاریخ، با بیان کرامت انسانی و مردانه و عشق میهن، و تاریخ یک عصر با مردمانش و در عین حال اثری حاصل تجربه زندگی نویسنده.
همان طور که اشاره شد، عدهای دن آرام را با جنگ و صلح قابل قیاس شمردهاند. در حقیقت، شولوخوف در ساخت رمان خود از تولستوی الهام گرفته است و در آن، مانند وی، آدمهای حقیقی و خیالی را در هم آمیخته است.
هر چند وی، بر خلاف تولستوی، از اظهار نظرهای فیلسوفانه درباره انسان و معنای تاریخ پرهیز میکند، به عنوان یک انسان به مسائل اساسی سرنوشت بشری، چون عدالت و شرف و حقیقت، پاسخ میگوید. برخی از منتقدان از لحاظ تالیف به کیفیت این رمان خرده گرفتهاند، زیرا فراوانی آدمهای ذینقش در داستان و حواشی دارای اهمیت درجه دوم را، نشانه فقدان وحدت و یکپارچگی دانستهاند. شولوخوف مدام در حال حرکت به سوی سرنوشت این یا آن فرد، از نبرد به توصیف زندگی صحرایی یا صحنه عشقی است. جریان روایت داستان تابع قهرمان اصلی است. دن آرام، همچون آثار بزرگ دیگر شولوخوف، «زمین نوآباد» و «سرنوشت انسان»، با ذکر سوابق و تبارنامه چهرههای داستانی آغاز میشود.
این مدخل جزو اصل داستان به معنای اخص آن نیست. عمل و حادثه در آن کم است، در عوض، توصیف دقیق قوم شناسانه افراد و مکانها: دهکده قزاقی، «خوترها» – املاک بزرگ- قزاقها در آن دیده میشود. زمین داران خشن و دلیر هنوز بدوی و جنگجویند. در همه چیز مقهور غرایز و شهوات خویش، یعنی تجملپرستی و انتقال خونیناند. از این غرهاند که تزار به آنان استقلال داده است. شولوخوف قشرهای مختلف اجتماعی «استانیستا»، یعنی دهکده قزاقی، خانوادههای بزرگ، ملخوفها، آستاخوفها، کورچونوفها… صحنههای زندگی روزمره، زندگی در صحرا، ماهیگیری در رودخانه دن، جشنهای عروسی، اعیاد و رقصها، سنتها و پیشداوریهای ریشه دوانیده را به ما نشان میدهد.
منتقدان دن آرام را «حماسهای تراژیک» خواندهاند، تراژدی یک زوج، یک قوم، یک عصر؛ ولی حماسه مردی مغرور، با شهامت و در جستوجوی مطلق. نویسنده نه تنها به عنوان داور، بلکه همچنین به عنوان بازیگر همواره در اثرش حضور دارد. وقایع را تحلیل میکند، منازعات و فعل و انفعالهای نیروهای اجتماعی و تاریخی را توضیح میدهد. وی علاقه و ستایش عمیقی نسبت به قهرمانان خویش احساس میکند. این انسان دوستی شولوخوف دردناکترین لحظات سرتاسر اثر را با نوعی صفا و روشنی متمایز میسازد.
زمین نوآباد: رمانی است در دو بخش که در سالهای ۱۹۳۱ و ۱۹۵۶ انتشار یافت. این رمان بلند به مرحله مهمی از تاریخ قزاقهای دون، یعنی مرحله اشتراکی کردن مزارع (در ۱۹۳۰) تخصیص یافته است. ترکیب رمان ساده است: اینجا از طرحهای گوناگونی که در داستان دن آرام هست، خبری نیست. مکان واحدی به جای چارچوب داستان به کار میرود: و آن دهکده کوچک گرمیاچثی لوگ در اوکراین است، اما سرنوشت همه دهقانان روسیه در این دنیای کوچک انعکاس مییابد. تقریبا همه قهرمانان رمان قزاقاند، به استثنای قهرمان اصلی، داویدوف، که یکی از آن بیست و پنج هزار کارگری است که حزب به روستاها فرستاده است تا دهقانها را برای ورود به کالخوز ترغیب کنند. داویدوف، به یاری ناگولنوف، مسئول حوزه حزب، و راز متنوف، رییس شورای محلی، با شور و حرات تمام در راه ایفای وظیفه خویش میکوشد.
این سه تن سخت علاقهمند به نظام جدیدند، و با ایمانی کامل و سادهدلانه در انتظار فرارسیدن قریبالوقوع انقلابی جهانی هستند. با این همه، وظیفهای که به عهده دارند دشوار از آب در میآید. اگر چه دهقانهای بی چیز، به محض دعوت، به کالخوز میپیوندند، دهقانهای «میانه حال»، در حال واگذاری اراضی و اموال خودشان به کالخوز، دودلی نشان میدهند و نهفتن بذرها و کشتن دامهایشان را بر واگذار کردن آنها به دولت ترجیح میدهند. و، اما درباره کولاکها که شمارشان هم در آن منطقه بسیار حاصلخیز فراوان است، باید بگوییم که املاک و اموالشان از دستشان گرفته میشود و خودشان به «شمال» تبعید میشوند، صحنههای بازداشت این قزاقها و تقسیم و توزیع داراییشان از مهیجترین صحنههای داستان است.
وضع، که خود در این مرحله متشنج است، بر اثر حضور دو افسر «سفید» از روسهای سفید- در دهکده، که سعی دارند تا با وسایلی آشکارا نارسا شورشی برانگیزند، پیچیدهتر میشود. وقتی که این «سفیدها» در مقام این شایعه پراکنی بر میآیند که بذرهایی که گرد آورده شده است به خارج از کشور صادر خواهد شد و دهقانها در زمستان نان نخواهند داشت، شورشی در دهکده بر پا میشود. قزاقها، که پشت سر زنان خشمگینی به راه افتادهاند که داویدوف را به باد مشت و لگد میگیرند، درهای انباری را میشکنند و به بذرها دست مییابند. ورود واحدی از پلیس به آشوب خاتمه میدهد. سرانجام، قزاقها، پس از آنکه اطمینان خاطر پیدا میکنند یا «رام» میشوند، تقریبا همه برای شخم زدن مزارع کالخوز میآیند- این اثر سترگ شولوخوف، به سبب تنوع و حقیقت انسانی قهرمانها، و قدرت صحنههای مهیج و تصویرهای شاعرانه طبیعت اوکراین و مخصوصا لحن صمیمیتی که از آن بر میخیزد، به دل مینشیند؛ و بیدلیل نیست که گفتهاند این اثر بهترین سندی است که راجع به دوره اشتراکی کردن مزارع در دست است.
نویسنده در دنباله رمان، که یک ربع قرن بعد انتشار یافت، داستان را از همان جایی که رشتهاش را گسسته بود از سر میگیرد. اما اگر چه در بخش اول اثر، آشفتگی و سراسیمگی دهقانها و طغیان غریزه مالکیت آنان در برابر مسلک جدید با قوت و قدرتی بسیار و عینیتی کم نظیر شرح داده شده بود، در بخش دوم تمایلی دیده میشود که آشکارا همنوایی و همرنگی بیشتری با نظام موجود در اجتماعی شوروی دارد. افسران سفید، که یگانه کسانیاند که باز هم از آرمانی که تاریخ محکومش کرده است دفاع میکنند، هیچ عاطفهای در دل خواننده ایجاد نمیکنند.
اکثر قزاقها هم به نظام جدید پیوستهاند. در پایان داستان، داویدوف و ناگولنوف، که محل اختفای افسران سفید را کشف کردهاند، میکوشند تا آنها را غافلگیر کنند، اما خودشان هدف گلولههای دشمنان میشوند و از پای در میآیند؛ و زندگی در دهکده همچنان یکنواخت و آرام، و تابع قوانین فصول، در آنجا ادامه مییابد. با این همه، شولوخوف، به رغم آن امتیازهایی که به ضرورتهای سیاسی داده، ذرهای از استعداد داستان پردازیاش را از کف نداده است: قهرمانانی که آفریده است از روح و حیاتی طبیعی و حقیقی برخوردارند و زبانش همچنان غنی و همچنان قوی است.
جنگ در راه وطن
این رمان داستان چند روزهای از جنگ است، و وقایع عقبنشینی از رود دن را که در تابستان ۱۹۴۲ صورت گرفت دربرمیگیرد. داستان روسیه در جنگ از نظر سه جنگجوست: یک مکانیسین زویا گینتزف، غول نرمخو و سادهلوح، دیگری کارگر معدن لوپاخین، گرهگشای مشهور با زبان گزنده و نیشدار، و سومی مهندس کشاورزی استرلتزوف، که از زندگی زخم خورده است و اغلب جدی و عبوس است. در گرمایی بیاندازه، در دشت عریانی که هیچگونه حفاظ و پوششی ندارد، در زیر حملههای هوایی تقریبا بیانقطاع، در حینی که قدم به قدم عقب مینشینند، از وطن خودشان دفاع میکنند. گاهی با غرولند، متحمل سرزنشهای دهقانهایی میشوند که همه روزه عبور نیروهایی را در حال عقبنشینی میبینند، از ترس بر خودشان میلرزند، زبان به شکوه بازمیکنند و از خدا مرگ میخواهند. اما همین که به مناسبت آبتنی کردن و برخوردی زودگذر با دختری زیبا دوباره در زندگی عادی شناور میشوند.
قهرمانانی اینان بیتکلف و بیخودنمایی هستند استرلتزوف، که بر اثر ضربهای کاملا کر شده است، برای آنکه به رفقای خودش در جبهه بپیوندد، از بیمارستان میگریزد. لوپاخین، به هنگامی که هنگ تار و مارگشتهاش به پشت جبهه برده میشود هر چند تلاش میکند تا در خط مقدم جبهه بماند. انگیزه رفتاری که در پیش میگیرند دلبستگی و تعلق خاطری است که به زندگی دارند. این احساس مبهم در دلشان هست که دشمن به سرزمینشان، یعنی به خود مظهر زندگی چشم طمع دارد. «زویا گینتزف، در ظرف آن چندین ماهی که در جبهه بود، کشتگان بسیار، ماتمها و رنجهای بسیار دیده بود.
اما نخستین بار بود که سوختن گندمها را در میان شعلههای آتش میدید، و از این رو دلش گرفت. با خود گفت که آلمانی با هرچیز زندهای سرجنگ دارد.» رشته داستان هرلحظهای با گفتگوهای سربازان در ساعتهای استراحت گسسته میشود؛ و حلاوت زبان و شوخی و خوشمزگی خاطرهها و بحثهایشان دهشتهای جنگ را از یاد خواننده میبرد. البته، میتوان نویسنده را به سبک کند جریان داستان، که این گریزهای مداوم آن را از حرکت بازمیدارد، ملامت کرد. اما این توصیف شخصیتها با رنگآمیزیها و اشارتهای کوچک قلم، شیوه کار شولوخوف است و در سایه آن همه قدرت استعداد خویش را نشان میدهد.
دنیای اقتصاد