این مقاله را به اشتراک بگذارید
یک سده پس از «در جستجوی زمان از دست رفته»
پدرام فرزاد
نوامبر سال ۱۹۱۳ درست یک سال قبل از شعله ورشدن آتش جنگ جهانی اول و شتاب گرفتن حوادث جنون آمیز قرن بیستم، اولین مجلد از مجموعه هفت جلدی رمان "در جستجوی زمان از دست رفته " با عنوان "راه خانه سوان" اثر مارسل پروست به چاپ رسید.
نگارش این رمان بلند که بعدها به عنوان یکی از برجسته ترین آثار داستانی قرن بیستم شناخته شد تا مرگ نویسنده ادامه یافت و سه مجلد آخر آن پس از مرگ پروست در سال ۱۹۲۲ منتشر شد.
به این مناسبت موسسات نشر در فرانسه در ماه نوامبر امسال مجموعه ای از آثار پروست و کتابهای پژوهشی جدیدی در مورد زندگی و جایگاه ادبی وی منتشر کرده اند. در تعدادی از دانشگاهها و پژوهشکده های ادبی در فرانسه، آمریکا، بریتانیا، آلمان و اسپانیا کنفرانس های ویژه ای به این مناسبت برگزار می شود که موضوع اصلی آنها علاوه بر بازشناخت مارسل پروست پیوند دادن او به رسالت ادبیات و سلایق امروزی است.
مارسل پروست کار روی داستان طولانی "در جستجوی زمان از دست رفته" را از حدود سال ۱۹۰۹ آغاز کرد. به نظر می رسد که ساختار اصلی رمان حتی قبل از آن تاریخ در ذهن او شکل گرفته بود. ولی در روند بازنویسی متن اولیه نویسنده سرنوشت کتاب را به قلم سپرده و هر کجا که فکر جدیدی به ذهن او می رسید آن را در تار و پود داستان می گنجاند و بر تعداد مجلدها می افزود.
سه مجلد آخر از این مجموعه هفت جلدی پس از مرگ نویسنده و زیر نظر برادر او رابرت منتشر شد و در بخش هایی از متن این سه مجلد می توان نسخه خام و ویرایش نشده داستان را به خوبی تمیز داد. کتابی که چند موسسه انتشاراتی معتبر فرانسه چاپ آن را نپذیرفته بودند بعدها ادبیات داستانی فرانسه را متحول کرد و پروست را در کنار نویسندگانی مثل جیمز جویس در مقام پیشروان داستان نویسی مدرن غرب تثبیت کرد.
نگاهی تاریخی / در یک نگاه
والنتین لویی ژرژ اوژن مارسل پروست، دهم ژوئیه سال ۱۸۷۱ در یکی از حومه های پاریس متولد و روز هجدهم نوامبر ۱۹۲۷ در این شهر درگذشت. پدرش یکی از برجسته ترین پزشکان رشته آسیب شناسی و مادرش از یک خانواده ثروتمند یهودی بود. پروست با آئین کاتولیک بزرگ شد هرچند بعدها هیچگاه به این مذهب پایبند نماند.
دوران کودکی وی همزمان بود با تلاطم های سیاسی اجتماعی که سالهای تثبیت جمهوری سوم فرانسه قلمداد می شوند. از دوران کودکی به آسم مبتلا شد و در سالهای پایانی حیاتش به شدت از ذات الریه رنج می برد و همین بیماری او را در ۴۹ سالگی به کام مرگ کشاند.
پروست از ۲۰ سالگی با نوشتن مقاله و نقد برای مجلات ادبی به نویسندگی روی آورد. در سال ۱۸۹۶ مجموعه ای از همین مقالات در کتابی با عنوان "خوشی ها و روزها" منتشر شد. در همان سالها نگارش رمان " ژان سانتوی" را شروع کرد که سالها ادامه یافت ولی در سال ۱۸۹۹ به کلی آن را رها کرد. این داستان بیش از یک دهه بعد دستمایه "در جستجوی زمان از دست رفته" شد.
"درجستجوی زمان از دست رفته" اثری ورای یک داستان بلند هفت جلدی، چند هزار صفحه ای و با بیش از دو هزار شخصیت است. پروست در آغاز کتاب گاهی از ضمیر "من" و یا نام مارسل به عنوان راوی استفاده می کند. ولی در ادامه داستان می توان دریافت که این اثر فقط کنکاش های یک نویسنده گوشه گیر درعالم تخیلات خود نیست بلکه نگاهی عمیق و ادبی- فلسفی به هر آن چیزی است که فرهنگ جامعه فرانسه در پایان قرن نوزده و آغاز قرن بیستم را تشکیل می داد.
به این اعتبار "در جستجوی زمان از دست رفته" برای بسیاری از فرانسوی ها بهترین بازشناسی آن کشور و مهمترین اثر ادبی قرن بیستم تلقی می شود. اثر پروست را می توان خلاصه ای از تمام آثار نویسندگان قبلی و چکیده و انعکاسی از سایر آثار هنری ای دانست که قبل از آن مقطع خلق شده بود.
بسیاری از موضوعاتی که در این کتاب طرح و مرور می شوند هنوز هم می تواند برای علاقمندان به ادبیات فاخر جالب باشد. از فلسفه هنر و زیبایی در خلقت و خلق آثار هنری گرفته تا طنز اجتماعی بسیار گزنده. آن بخش از توجه پروست به سکس و جنسیت در دهه های گذشته از روی شرم و احترام به نویسنده نادیده گرفته می شد ولی امروزه از نگاه بسیاری ادبیات ظرف مناسبی برای بحث و کنکاش حول این موضوع است.
شاید این کتاب به خاطر طولانی بودنش هنوز کتابخوانهای فراوانی را به خود جلب نکرده باشد و شاید برخی در این تصور باشند که خشک و بسیار جدی است. ولی گذشته از ارزش ویژه نوآوریهای پروست در آفرینش یک زبان نوین، مضامین این داستان را می توان به خوبی با جایگاه ادبیات در زندگی امروزی پیوند داد.
تجارب و شخصیت پروست در خلق زبان
همانطور که در داستان "در جستجوی زمان از دست رفته " می توان دریافت از زمانی که ایده اولیه داستان در ذهن او شکل گرفت مارسل پروست تمام وقت و عمر باقی مانده خود را صرف تکمیل این اثر کرد.
پس از مرگ پدرش در سال ۱۹۰۳ و مرگ مادرش در سال ۱۹۰۵ بیماریهای تنفسی پروست که در آن زممان سی و چند ساله بود تشدید شد. وی به مرور زندگی پر ماجرا و پر زرق و برق در محافل ثروتمندان اهل مد در شهر پاریس را کنار گذاشت و هفده سال بعدی زندگی خود را در عزلت صرف نوشتن این کتاب کرد.
در سالهای آخر به ندرت خانه را ترک می کرد. دیوارهای آپارتمان خود در مرکز پاریس را برای جلوگیری از ورود سر و صدا عایقبندی کرده بود و برای پیشگیری از تشدید بیماری تنفسی خود تمام مدت با پنجره های بسته و بدون نور طبیعی به کار مشغول بود. روز و شب را فراموش می کرد و گاه سه شبانه روز به طور مستمر می نوشت و می نوشت.
یک بار برای دیدن تابلویی قصد کرد به موزه لوور برود و وقتی با درهای بسته موزه مواجه شد فهمید که حوالی نیمه شب است. جیمز جویس از معدود دیدارهای خود با او چنین یاد کرده: "نمی شد با او مکالمه ای را شروع کرد و به پایان رساند چون بسیار کم حرف می زد. هر گاه دیداری دست می داد معمولا شب بود، برای پروست روز تازه آغاز شده بود و برای من به پایان رسیده بود."
مارسل پروست تمام دوران جوانی و پول پدرش را برای جا زدن خود در محافل ثروتمندان اهل مد پاریس فدا کرد. در این راه از هیچ کاری دریغ نمی کرد، از چاپلوسی رندانه گرفته تا تظاهر به اشکال مختلف. بین آنچه او در این سالها تجربه کرده بود و آنچه در شاهکار ادبیاش دیده می شود شکاف بزرگی وجود دارد. او در داستان "در جستجوی زمان از دست رفته" همه آن سالهای لودگی و پوچی را به یک بررسی دقیق و روشنگر از طبیعت زمان، خاطره و فقدان بدل کرده است.
برخی از منتقدان یکی از وجوه برجسته آثار پروست را فرارفتن از مرزهای متعارف آن زمانه در بررسی روانکاوانه شخصیت ها و شکستن قالب هایی می دانند که تمام آثار ادبی تا آن زمان برای کندوکاو در ذهن مخلوقان خود از جامعه به عاریه می گرفتند. پروست فقط تشریح نمی کرد بلکه شاید به این خاطر که با زبان می اندیشید به هر جایی، به هر راه و بیراهه ای سرک می کشید. خواننده می تواند در تمام این روند شکل گیری افکار، نظام تحلیلی و تعیین حساسیت ها و کنجکاوی ها با نویسنده همراهی کند. شاید به این خاطر جملات وی طولانی و در هم تنیده هستند و گاه نمی توان فهمید که از کجا سر در خواهند آورد.
ترجمه و تاثیر بر زبانهای دیگر
«در جستجوی زمان از دست رفته» همزمان با چاپ آخرین مجلدها در فرانسه به زبان انگیسی ترجمه شد. از آن زمان تاکنون در مجموع چهار ترجمه و بازبینی مجدد ترجمه های قبلی به زبان انگلیسی منتشر شده اند. پروست به سرعت در ادبیات مدرن انگلیسی زبان جایگاه ویژه ای پیدا کرد طوری که سامرست موام آن را بزرگترین اثر داستان تا آن زمان و گراهام گرین آن را بزرگترین رمان قرن بیستم توصیف کردند.
در زبان اسپانیایی دو مجلد اول این مجموعه در زمان حیات مارسل پروست توسط یکی از شاعران نوآور اسپانیایی به نام پدرو سالیناس ترجمه شد. پس از آن از دهه ۱۹۵۰ میلادی به این سو سه ترجمه دیگر از مجموعه کامل این داستان به چاپ رسیده و هر یک توانسته اند در نزدیک شدن به زبان ویژه این نویسنده گام بیشتری بردارند. همه مترجمان به دشواری ترجمه چنین اثری اذعان کرده و حتی برخی از آنها تا آنجا پیش رفته که می گویند زبان ویژه پروست ساختار زبانهای دیگر برای داستان نویسی نو را به چالش کشیده است.
در سالهای پس از انتشار" در جستجوی زمان از دست رفته" و در دورانی که به ندرت صدایی به غیر از داستان نویسی به سبک " واقع گرایی" به گوش می رسید، بسیاری این اثر را محصول کار یک نویسنده ناشی، روان پریشان و روشنفکری نازپرورده می دانستند. ولی دهه ها گذشت و جستجو برای زمان از دست رفته به بخشی از نگاه جهان به ادبیات بدل شده است.
بی بی سی