این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به زندگی و خدمات فرخ غفاری برای سینمای ایران
الهه خوشنام
فرخ غفاری، سینماگر و قائم مقام مدیر عامل جشن هنر شیراز، سیزده سال پیش در هیجدهم ماه دسامبر در پاریس درگذشت. «جنوب شهر»، «شب قوزی» و «زنبورک» از جمله فیلمهای به یادگار مانده از او است. تاسیس «کانون فیلم» را از تلاشهای ارزشمند غفاری در راه ایجاد سینمائی متفاوت در ایران میدانند. فرخ غفاری یکی از قدیمیترین دستاندرکاران هنر سینما و نامی شناخته شده برای سینماگران ایرانی است.
چندی پیش فرصتی شد تا او را در پاریس ببینیم. سینمای آزاد ایران، نامی بود که بسیاری از دست اندرکاران مشهور سینما را در ساربروکن دور هم جمع کرده بود. غفاری که مسنترین بود، در تمام جلسات حضور مییافت. متواضع بود و همه هنرمندان را ارج میگذاشت.
در جلسات پرسش و پاسخ بارها شاهد بودم برای آن که توجه ویژه خود را به سخنران نشان بدهد، یا خود پرسشی را مطرح میکرد، یا از شاهرخ گلستان روزنامهنگار میخواست که سوالی از سخنران بکنند. دعوت به مصاحبه را به راحتی پذیرفت. در حالی که جویای نام نبود، زیرا نامش نه تنها در ایران که در فرانسه نیز شناخته شده بود.
برای گفتگو شیوهی مارسل پروست را انتخاب کرده بودیم. روشی که مصاحبه شونده در برابر هر واژه، با واژهای یا عبارت کوتاهی پاسخ میدهد. این شیوه را با چند تن دیگر از شرکت کنندگان در سمپوزیوم هم به کار بردم. غفاری، اما ذهنش سریعتر به کار میافتاد و بلافاصله پاسخ مناسب را میداد.
حرفهایی درباره تاریخ سینمای ایران
صد سال از تاریخ ورود سینما به ایران میگذشت و سخنرانی فرخ غفاری نیز در همین زمینه بود. سخنان او با ورود سینما به ایران که اغلب تاریخچه آن را میشناختیم، آغاز شد. در میانه سخنان، اما از افراد و فیلمهائی نام برد که دیگر فراتر از اطلاعات سینمائی ما بود. از جمله از دو فیلمساز آمریکائی و یک فرانسوی که با ساختن دو فیلم مستند توانستند نمادی از نیروی پایداری و مقاومت را در ایران به نمایش بگذارند.
مصطفی فرزانه نویسنده و یار صادق هدایت، غفاری را تاریخ زنده سینما میداند، و اطلاعات او را در این زمینه آنچنان با ارزش میخواند که نه تنها برای ایرانیها غنیمت است، بلکه فرانسویان نیز در زمان اقامت او در پاریس قدرش را بسیار میشناختند. فرزانه میگوید: «فرخ پای نسل ما را به سینما تک (کانون فیلم) فرانسه باز کرد. فریدون رهنما و من شبهایمان را به تماشای فیلمهائی میگذراندیم که در هیچ سینمائی دیده نمیشد. فیلمهای صامت روسی، آلمانی، آمریکائی… با زیر نویسهائی که زبانشان را بلد نبودیم.»
غفاری از نخستین فیلم خود جنوب شهر میگوید. بلائی که سانسور بر سر فیلم میآورد به گفته او یازده سال ورود سینمای متفاوت را به ایران به تعویق میاندازد.
مصطفی فرزانه در خاطراتش از سوسیالیست بودن غفاری میگوید و این که هیچ گاه یاران سیاسی و فعالیتهایش را در این زمینه بر ملا نمیکرد. چه بسا که دستگاههای امنیتی نیز در خفا به ماجرا پی برده بودند و به همین دلیل جنوب شهر را دو بار، اما به وسیله اشخاص متفاوت، سانسور کردند. غفاری با قطعات تکه و پاره از سانسور، فیلم دیگری با عنوان رقابت در شهر میسازد که حتی نام خود را نیز بر آن نمینهد.
غفاری ورود سه نفر را در تاریخ سینمای ایران، نویدی برای آغاز دوره تجدد در آن زمان میداند. در سال ۱۳۴۲ سه فیلم در سینماها اکران میشود که سه نام را نیز با خود به یدک میکشد. شب قوزی غفاری، خشت و آینه ابراهیم گلستان و سیاوش در تخت جمشید فریدون رهنما.
غفاری گفته است: «من خیال میکردم که شب قوزی مردم پسند است. گلستان هم به گمانم خیال میکرد که فیلم مردم پسند ساخته است. فریدون رهنما، اما شاعری بود که به زبان فرانسه شعر میگفت و بیشتر هدفش تماشاگران اروپائی بودند. من، اما دلم خوش بود که هژیر داریوش مینوشت که سینمای ایران با شب قوزی شروع شد و سهرابی در سینمای آزاد، شب قوزی را دارای نقشی تاریخی در سینمای ایران میدانست. ما تیرمان به آماج نخورد.»
خانه شماره ۱۱۲
هوشنگ کاوووسی که خود تحصیل کرده سینما از فرانسه بود و لقب فیلمفارسی را بر روی فیلمهای ایرانی گذاشته بود، او را از این تحسینها بر حذر میداشت و میگفت: «وقتت را تلف نکن. بگذار همه بروند مدرسه سینما را ببینند.»
غفاری رویکرد روسلینی کارگردان مشهور ایتالیائی به سینمای ایران را که مشوق سینمای جوان بود، از جمله عوامل موثر در ایجاد سینمای متفاوت در ایران میداند.
غفاری روسلینی را از زمان اقامت در پاریس میشناخت. در خانه شماره ۱۱۲ که متعلق به فریدون هویدا، نویسنده کتاب قرنطینه و محل تجمع هنرمندان و روشنفکران بود. مصطفی فرزانه نیز در همین خانه با غفاری آشنا میشود. سه تن از یاران صادق هدایت که در همین خانه مثلث هنری غفاری هویدا و فرزانه را میسازند.
فرزانه نه تنها معلومات سینمائی غفاری را میستاید که از محبوبیت او در جمع روشنفکران و هنرمندان میگوید. هانری لانگلوآ مدیر و صاحب فیلم خانه فرانسه، ضمن آن که احترام خاصی برای دانش سینمائی فرخ داشت، از صمیم قلب نیز دوستش میداشت. لانگلوآ، او را به ریاست مرکز بین المللی آرشیو فیلم برگزید.
بیشتر اهل تاتر تا سینما
فرزانه مینویسد: «فرخ ریز نقش، با جثه ظریف، کت و شلوار و کراوات مد روز، به جای آن که پشت میز عریض و طویلش بیشیند، ادای تمام آدمهای سرشناس شهر را در میآورد و آدم را به دلغشه میانداخت.»
ذوق و استعداد بازیگری در فرخ غفاری آن چنان بود که میتوانست از هر حرکت کوچک یک کمدی بسازد. فرزانه از مگسی میگوید که غفاری کنار زدن آن را از روی زانویش به رقصی هندی بدل میکند.
غفاری آرزو داشت که هنرپیشه بشود. گو این که پدر و خویشان نزدیک با این کارش مخالفت میکردند، اما او همچنان در هدفش مصمم بود. عزمش را جزم کرده بود که به کنسرواتوار هنرپیشگی برود. جنگ، اما مانع میشود تا هنر بازیگری را به صورت علمی و کلاسیک بیاموزد.
خانه شماره ۱۱۲، اما محلی بود برای اجراها و تمرینهای اولیه هنرمندان. فریدون هویدا، کارگردانها و منتقدین خارجی و دوستان را برای تماشای فیلم یا تاتر به همان خانه که جائی شبیه صحنه نیز داشت، دعوت میکرد. غفاری هم، چند کارش را در همین سن به اجرا درآورده بود. فرزانه، اما میگوید: «او بیشتر میتوانست هنرپیشه تاتر باشد تا فیلم. وقتی دوربینهای فیلم برداری به کار میافتادند، غفاری چهره اش منقبض میشد. اما در تاتر راحت و آسوده بازی میکرد.»
غفاری پس از بازگشت به ایران و ساختن سه فیلم، گویا تصمیم میگیرد که عطای فیلمسازی و هنرپیشگی را به لقایش ببخشد. آخرین فعالیت سینمائی او تاسیس کانون فیلم، در سال ۱۳۴۸ بود. کانون فیلم محلی برای اکران فیلمهای متفاوت بود. فیلمهائی که غفاری آنها را از نوع فیلمهای موج نوی فرانسه نمیدانست. کانون محل نمایش فیلمهائی بود که عامه پسند نبودند و تنها خواص و اعضای کانون میتوانستند آنها را ببینند. فرزانه میگوید: «کانون فیلم او چشم سینما دوستان ایرانی را باز کرد. فیلمسازان نامدار ایرانی امروز، مدیون او هستند.»
در جشن هنر شیراز
همه این فعالیتها سبب شد که راه کمکم برای ساختن فیلمهای متفاوت هموار شود. غفاری از سه فیلم گاو داریوش مهر جوئی، آرامش در حضور دیگران ناصر تقوائی، و قیصر مسعود کیمیائی که دو تا با سرمایه دولتی و یکی با سرمایه خصوصی ساخته شد، به عنوان نقطه عطف تاریخ سینمای ایران نام میبرد.
غفاری، اما کم کم پایش به ادارات دولتی باز میشود. به وزارت فرهنگ و هنر که فرزانه همه را در آن جا کارگردان میبیند. «ارکستری که در آن همه رهبر بودند، اما نوازنده نداشتند.» و به سازمان رادیو تلویزیون ملی و دربار. فرزانه مینویسد: «فرخ خوش بیان، تو دل برو، خنده رو، زیرک و آب زیر کاه بود و در تهران و در دربار از این صفات به طرز شگفت انگیزی بهره برداری میکرد.»
غفاری در آن زمان یک بار دیگر دست به کار ساختن فیلم میشود و زنبورک را با سرمایه تلویزیون ملی ایران میسازد. با روی کار آمدن نسلی از روشنفکران ایرانی به کوشش فرح پهلوی، فرخ غفاری نیز از سوی رضا قطبی، رئیس رادیو تلویزیون به مدیریت جشن هنر شیراز گمارده میشود. فرزانه تمایلات سوسیالیستی او را سبب توجه ویژه غفاری به برگزاری نمایشنامههای تعزیهای و موسیقی سنتی در جشن هنر میداند. در عین حال او از هنرمندان موج نو و ناشناخته خارج از کشور برای شرکت در جشن هنر نیز دعوت میکند.
در مورد جشن هنر، تا کنون نقدهای بسیار نوشته شده است. عدهای برگزاری چنین جشنوارهای را در ایران میستایند و برخی به دلیل کارهای مدرن نمایشی، آن را برای آن زمان ایران بسیار زود و مغایر با روحیات و اخلاق ایرانی میدانند.
فرخ غفاری به هر حال نقش تاثیرگذار خود را در سینما و در جامعه روشنفکری ایران آن زمان ایفا کرد.
dw
1 Comment
بهنام
یادش گرامی